ائمّه و نماز
اينك چهار جهت ياد شده در نماز را در زندگى ائمّه عليهم السلام بررسى مى نماييم. آن بزرگواران از نظر علمى و عملى براى نماز چه جايگاهى داشتند. در اين زمينه در باب يازدهم از باب هاى «مكان المصلّي» در كتاب وسائل الشيعه رواياتى نقل شده است.1
در روايات اين باب دقّت كنيد، فقط چند روايت را مى آوريم:
ابن ابى عمير گويد:
راى سفيان الثورى أبا الحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام وهو غلامٌ يصلّي والناس يمرّون بين يديه فقال له: إنّ الناس يمرّون بين يديك وهم في الطواف، فقال له: الّذي اُصلّي له أقرب من هؤلاء.2
سفيان ثورى فقيه و محدّث بزرگ اهل سنّت در كوفه، ديد امام كاظم عليه السلام در مسجد الحرام نماز مى خواند و مردم از پيش روى آن حضرت عبور مى كردند و طواف مى نمودند.
سفيان به آن حضرت گفت: مردم از پيش روى تو عبور مى نمايند و حواس تو را پرت مى كنند.
حضرت فرمودند: كسى كه براى او نماز مى خوانم براى من از اينان نزديك تر است.
معمولاً در مسجد الحرام و مسجد النبى وقتى كسى از اهل سنّت مشغول نماز است نمى گذارد كسى از جلو او عبور كند با دست خود در اثناء نماز مانع از عبور ديگران مى شود!
در روايت ديگرى آمده است:
كان الحسين بن علي عليهما السّلام3 يصلّي فمرّ بين يديه رجلٌ، فنهاهُ بعض جلسائه.
فلمّا انصرف من صلاته قال له: لِمَ نهيت الرجلَ؟
فقال: يابن رسول اللّه! خطر في ما بينك وبين المحراب.
فقال: وَيْحَكَ، إنّ اللّه عزّوجلّ أقرب إليَّ من أن يخطر فيما بيني وبينه أحدٌ؛4
حضرت امام حسين عليه السلام نماز مى خواندند، شخصى از پيش روى آن حضرت عبور كرد و برخى از كسانى كه آن جا بودند، نگذاشتند آن فرد عبور كند.
وقتى نماز حضرت تمام شد، فرمود: چرا نگذاشتيد آن بنده خدا عبور كند؟
گفتند: اى فرزند رسول خدا! مى خواست بين شما و محراب فاصله بيندازد.
فرمود: واى بر تو! به راستى خداوند متعال بر من نزديك تر است كه كسى بين من و او فاصله بيندازد.
در روايت ديگرى امام صادق عليه السلام به فرزندش امام كاظم عليه السلام فرمود:
يا بنيّ! إنّ الّذي أصلّي له أقرب إليّ من الّذي مرّ قدّامي.5
در روايت ديگر امام عليه السلام فرمودند:
لأن الّذي يُصلّي له المصلّي أقرب إليه ممّن يمرّ بين يديه.6
در روايت ديگرى آمده است:
قال أبو عبداللّه عليه السلام: ادعوا لي موسى، فَدُعِىَ فقال له: يا بنيّ! إنّ أبا حنيفة يذكر أنّك كنت تصلّي والناس يمرّون بين يديك، فلم تنههُم.
فقال: نعم يا أبة! إنّ الّذي كنت أصلّي له كان أقرب إليّ منهم، يقول اللّه عزّوجلّ: (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ).7
قال: فَضَمَّهُ أبو عبداللّه عليه السلام إلى نفسه، ثمّ قال: يا بنيّ! بأبي أنت وأمّي، يا مودع الأسرار؛8
امام صادق عليه السلام، فرزندش امام كاظم عليه السلام را فرا خواند، وقتى امام كاظم عليه السلام آمد حضرت به ايشان فرمود: ابوحنيفه مى گويد: تو مشغول نماز خواندن بودى و مردم از پيش رويت عبور مى كردند و تو ايشان را از اين كار منع نكردى.
امام كاظم عليه السلام عرض كرد: آرى، درست است اى پدر! آن كسى كه من در مقابل او نماز مى خواندم به من از اين ها كه از پيش روى من عبور مى كردند نزديك تر است. خداوند مى فرمايد: «ما به انسان از رگ قلبش نزديك تريم».
در اين هنگام امام صادق عليه السلام فرزندش را به سينه مباركشان چسباندند و فرمودند: پدر و مادرم به قربانت! اى كسى كه خداوند اسرارش را نزد تو به امانت گذاشته است.
آرى، ائمّه عليهم السلام اين گونه نماز را اقامه فرمودند، آن گاه اين اقامه را به اصحابشان ياد دادند كه علماى ما كتاب هاى ويژه اى در «اسرار الصلاة» به طور مستقل نوشته اند كه از ائمّه عليهم السلام اخذ شده است.
درباره نماز از سه جهت مى شود بحث كرد:
1 . احكام نماز،
2 . اسرار نماز،
3 . آثار نماز.
پس وقتى نماز با اين سه جهت اقامه شد، اين همان نمازى خواهد بود كه خداوند متعال فرمود:
(إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ)؛9
به راستى كه نماز انسان را از كارهاى بسيار زشت و گناهان باز مى دارد.
همان نمازى خواهد بود كه روايت شده كه:
الصلاة معراج المؤمن؛10
نماز نردبانى است براى بالا رفتن افراد باايمان.
و اگر كسى بر چنين نمازى مداومت كند، همان خواهد بود كه در حديث قدسى فرمود:
لا يزال العبد يتقرّبُ إليّ بالنوافل حتّى أكون سمعه الّذي يسمع به وبصره الّذي يبصرُ به…؛11
همواره بنده به واسطه خواندن نافله ها به من نزديك مى شود تا اين كه گوش او مى شوم تا به واسطه آن بشنود؛ براى او چشمش مى شوم كه به واسطه آن ببيند و دستش مى شوم تا با آن برگيرد… .
اگر كسى چنين شد، هميشه در حال معراج خواهد بود و به فحشا و منكر نزديك نخواهد شد.
آرى، پيامبر اكرم و ائمّه عليهم السلام آمدند تا چنين نمازى را اقامه كنند و بين مردم اشاعه نمايند و به آنان تعليم دهند و چنين نمازى دين است و دين را نگه مى دارد.
به نظر مى رسد كه در اُمّت هاى پيشين و اديان گذشته نماز بوده، امّا نمازى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله آوردند و به امّت تعليم كردند قطعاً از حيث اسرار و آثار با آن نمازها تفاوت دارد.
از طرفى بنابر تعبيرى كه گفتيم بقاى اين دين ـ يا يكى از مبقيات آن ـ نماز است، يا اصلاً نماز، دين است. پس آن هايى كه با اسلام دشمنى داشتند با نماز دشمنى داشتند و همواره در صدد از بين بردن، يا تحريف و يا تصرّف در اين نماز بودند. براى روشن شدن اين مطلب در اين آيه از قرآن مجيد دقّت بكنيد كه مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفّارَ أَوْلِياءَ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ * وَإِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُوًا وَلَعِبًا)؛12
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آن هايى را كه دين شما را مسخره مى كنند و به بازى مى گيرند؛ چه آن ها كه از اهل كتابند و چه آن هايى كه كافرند و خدا را قبول ندارند هيچ يك را دوست خود مگيريد و تقواى خدا پيشه كنيد اگر به خدا ايمان داريد. و هنگامى كه شما مردم را به نماز مى خوانيد آن را به مسخره و بازى مى گيرند.
چرا به مؤمنان گفته مى شود كه با اين گونه افراد رابطه برقرار نكنيد تا اين ها در شما اثر نكنند؟ براى اين كه دين اسلام و روح آن، نماز است و چون مى خواستند با دين مبارزه كنند، با نماز مبارزه مى كردند و اين حالت در بين اصحاب پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تا آخر عمر آن حضرت بوده و عجيب است.
اين آيه در سوره مائده آمده است كه درباره اين سوره اين گونه ادّعاى اجماع كرده اند:
آخر سورة نزلت من القرآن سورة المائدة؛13
آخرين سوره اى كه از قرآن نازل شده سوره مائده بود.
در روايات ما نيز چنين آمده است.14
آن گاه در آخر عمر پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله اين آيه آمده كه اى مؤمنان! مواظب باشيد و با اين گونه افراد رفاقت و ارتباط برقرار نكنيد؛ كسانى كه وقتى شما، آن ها را به نماز مى خوانيد آن را به مسخره و بازى مى گيرند.
در آيه اى ديگر مى فرمايد:
(إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خادِعُهُمْ وَإِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى)؛15
به راستى منافقان مى خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه خدا آن ها را فريب مى دهد و هنگامى كه براى نماز برمى خيزند با كسالت و بى حالى برمى خيزند.
برخى از اصحاب پيامبر به دين تظاهر مى كردند و نسبت به نماز اين گونه بودند.
خداوند متعال در سوره جمعه به طور بسيار صريح پرده از چهره اين گونه نمازگزاران جمعه برمى دارد و مى فرمايد:
(وَإِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْها وَتَرَكُوكَ قائِمًا)؛16
و هنگامى كه تجارت يا لهو و سرگرمى را ببينند پراكنده مى شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حالِ خود رها مى كنند.
پس رفتار و حالات آنان در خصوص نماز چنين بوده و اگر تحقيق شود خيلى مطلب به دست مى آيد. در روايات متعددى به اسانيد صحيح آمده كه حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
ألا أحكي لكم وضوء رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله؛17
براى من آب بياوريد تا در حضور شما وضوى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را بگيرم تا ببينيد آن حضرت چگونه وضو مى گرفتند.
منظور از اين سخن اين است كه در زمان امام باقر عليه السلام وضو تحريف شده بود.
در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام حضرتش مى خواستند مردم را از نماز تراويح منع كنند. مردم فرياد زدند: واعمرا واعمرا!18
اين ها نمونه اى از تحريفات و تصرّفاتى بوده كه درباره نماز بوده و آن گاه كه نوبت به معاويه و بنى اميه رسيد، چه شد؟ من گمان نمى كنم كسى مثل ابن تيميه از بنى اميّه دفاع كرده باشد. ابن تيميه گويد:
أعظم ما نقمه الناس على بني اُميّة شيئان: أحدهما تكلّمهم في عليّ، والثّاني تأخير الصلاة عن وقتها؛19
بزرگ ترين چيزى كه مردم از دست بنى اميّه ناراحت بودند و انتقاد داشتند دو چيز بود: يكى ناسزا گفتن به على و ديگرى تأخير نماز از وقت خودش.
و در مقابل اين، ائمّه ما مى فرمايند:
امتحنوا شيعتنا عند ثلاث: عند مواقيت الصلاة…؛20
شيعيان ما را سه موقع امتحان كنيد: موقع نماز خواندنشان… .
اين بدان جهت است تا خط ها از هم جدا شوند. ابن تيميه به تحريف ها اقرار دارد، امّا فقط تأخير نماز نبوده؛ چرا كه او در حال دفاع چنين مى گويد.
از جمله تحريفات اين بود كه نماز جمعه را روز چهارشنبه خواندند،21 زن فاحشه را براى امامت نماز جماعت فرستادند. والى كوفه در حال مستى در محراب نماز ايستاد و در محراب قى كرد(!!)22
اين ها همان هايى هستند كه ابوسفيان سوگند ياد كرد و گفت:
فو الّذي يحلف به أبو سفيان، ما من عذاب ولا حساب ولا جنّة ولا نار ولا بعث ولا قيامة؛23
به آن چه ابوسفيان سوگند ياد مى كند، نه عذابى، نه حسابى، نه كتابى، نه بهشت و جهنّمى هست و نه برانگيخته شدن و روز قيامتى وجود دارد.
اين ادامه همان راه و راه يزيد است كه گفت:
لعبت هاشم بالملك فلا *** لا خبرٌ جاء ولا وحيٌ نزل24
بنى هاشم خواستند چند روزى با حكومت بازى كنند. پس هيچ خبرى نيست و وحى هم نازل نشده است.
بنابراين، اهل بيت عليهم السلام اقامه كننده نماز هستند، امّا بنى اميّه نماز را تضييع كردند، آن ها به دنبال تغيير خيلى از شعائر اسلام بودند؛ تصميم گرفتند منبر پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله را از مدينه به شام منتقل كنند(!) و تصميم گرفتند به جاى كعبه براى حج، مردم را به بيت المقدس بفرستند و فرستادند و اين كار را انجام دادند.
مى دانيد كه طبق نظر آنان ـ العياذ باللّه ـ عبدالملك بن مروان از حضرت محمّد بن عبداللّه صلى اللّه عليه وآله افضل است، چرا؟! براى اين كه عبدالملك بن مروان خليفه خداست(!) و پيامبر اكرم فرستاده خداست. كدام افضل است؟ خليفه يا فرستاده؟ «خليفة الرجل أفضل من رسوله». بنابراين سخن، عبدالملك بن مروان از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله افضل است؟!!25
ائمّه عليهم السلام در مقابل آن قدرت ها با آن همه امكانات، شعائر اسلامى و نماز را حفظ كردند و اين نتيجه استقامت و تحمّل آن حضرات بود و معلوم شد كه «بذلتم أنفسكم في مرضاته» و«صبرتم على ما أصابكم في جنبه» يعنى چه؟
پس دينى را كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله آوردند، اهل بيت حفظ كردند و به بركت آن بزرگواران باقى ماند و كوشش هاى دشمنان براى بدعت گذارى با شكست مواجه شد، گرچه عدّه قليلى به آن عمل مى كنند، ولى دين ماند.
آرى، خيلى مهم است بعد از وفات پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و در زمان بنى اميّه و بنى عبّاس فعاليت هاى منافقان كه با آن همه امكانات براى از بين بردن اين دين صورت گرفت بى اثر بوده و اين دين محفوظ ماند.
اين دين را فقط اهل بيت عليهم السلام با عدم امكانات و با دست خالى؛ با مدارا كردن با دشمنان، با زندان رفتن و با تحمّل مشقّت ها حفظ كردند. از اين رو ما مى گوييم: اگر كسى با ائمّه عليهم السلام و خط آنان دشمنى كند با خدا، دين و قرآن دشمنى كرده است. چون با بيانى كه گذشت دو خط بيشتر نيست.
1 . ما براى استنباط احكام وادلّه آن در روايات به كتاب وسائل الشيعه نگاه مى كنيم. امّا از نكاتى كه در روايات وجود دارد غافل هستيم. وقتى بنده در اين جهت متنبه شدم، همين باعث شد كه به لطف خدا، كارى در مورد وسائل الشيعه انجام دادم.
2 . وسائل الشيعه: 5 / 132، حديث 6129 به نقل از التوحيد، شيخ صدوق: حديث 14.
3 . در برخى از منابع: الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام آمده است.
4 . وسائل الشيعه: 5 / 133، حديث 6130، بحار الأنوار: 80 / 298، حديث 5 و 3 / 329، حديث 30، به نقل از التوحيد، شيخ صدوق: 184، حديث 22.
5 . الاستبصار: 1 / 407، حديث 7، تهذيب الاحكام: 2 / 323، حديث 177، وسائل الشيعه: 5 / 133، حديث 6132.
6 . الكافى: 3 / 297، حديث 3، وسائل الشيعه: 5 / 135، حديث 10، بحار الأنوار: 80 / 299، حديث 7 به نقل از قرب الاسناد.
7 . سوره ق (50): آيه 16.
8 . الكافى: 3 / 297، حديث 4، بحار الأنوار: 10 / 204، حديث 8 .
9 . سوره عنكبوت (29): آيه 45.
10 . ر.ك: بحار الأنوار: 79 / 248، مستدرك سفينة البحار: 6 / 343، تفسير رازى: 1 / 266.
11 . ر.ك: الكافى: 2 / 352، حديث 7، بحار الأنوار: 72 / 155، حديث 25.
12 . سوره مائده (5): آيه هاى 57 و 58.
13 . مسند، احمد بن حنبل: 6 / 188، الدر المنثور: 2 / 252، المحلى: 9 / 407، المستدرك على الصحيحين: 2 / 311.
14 . تفسير العياشى: 1 / 288، بحار الأنوار: 18 / 271، حديث 37، تفسير التبيان: 3 / 413.
15 . سوره نساء (4): آيه 142.
16 . سوره جمعه (62): آيه 11.
17 . الكافى: 3 / 24، حديث 2، وسائل الشيعه: 1 / 387، حديث 1021، بحار الأنوار: 77 / 284، حديث 34 به نقل از تفسير العياشى: 1 / 300، حديث 56.
18 . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 12 / 283، بحار الأنوار: 31 / 8 ، نهج الحق: 290، كتاب الموطأ: 1 / 114، صحيح بخارى: 2 / 252، كتاب صلاة التراويح، باب فضل من قام رمضان.
19 . منهاج السنه: 8 / 238، ر.ك: شرح منهاج السنه: 394.
20 . ر.ك: صفحه 257 از همين كتاب.
21 . ر.ك: الغدير: 10 / 195، به نقل از مروج الذهب: 2 / 72.
22 . ر.ك: الأغانى: 4 / 178 و 179، الغدير: 8 / 123، بحار الأنوار: 31 / 152 و 153، عقد الفريد: 2 / 273، فتح البارى: 7 / 44، تاريخ الخلفاء: 104، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 17 / 245، الاصابه: 3 / 638، اُسد الغابه: 5 / 92، الوافي بالوفيات: 27 / 277و… .
23 . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: 9 / 53، تاريخ طبرى: 8 / 185، مروج الذهب: 2 / 342، الاستيعاب: 4 / 1679، بحار الأنوار: 31 / 197 و مصادر فراوان ديگر.
24 . روضة الواعظين: 191، تاريخ طبرى: 8 / 188، البداية والنهايه: 8 / 246.
25 . البداية والنهايه: 9 / 91 و 92، العقد الفريد: 2 / 354. در اين منبع آمده است: كتب الحجاج إلى عبدالملك: إنّ خليفة الرجل في أهله أكرم عليه من رسوله إليهم، وكذلك الخلفاء يا أمير المؤمنين! أعلى منزلة من المرسلين.