استدلال با واژگانى آشفته
بنابر پندار علماى اهل تسنّن، حديث «دريچه» بيان گر فضيلت و برترى ابوبكر است، به ويژه اين كه بيشتر آن ها اين حديث را از دو كتاب صحيح بُخارى و مسلم نقل كرده اند; از اين رو، اين قضيّه را ويژگى و خصيصه اى براى ابوبكر و فضيلتى كه بر امامت و جانشينى او دلالت مى كند قرار داده و بدان استدلال كرده اند. اكنون اظهار نظرهاى برخى از علماى اهل تسنّن را ملاحظه نماييد.
نوَوَى در ذيل اين حديث مى گويد: در اين حديث فضيلت و ويژگى روشنى براى ابوبكر وجود دارد.1
ابن حجر عسقلانى در اين باره به طور مفصّل سخن گفته و مى نويسد: خطّابى، ابن بطّال و ديگران درباره اين حديث گفته اند: در اين حديث ويژگى روشنى براى ابوبكر وجود دارد و اشاره محكمى بر استحقاق وى براى خلافت و جانشينى است; به خصوص آن كه ثابت شده كه اين قضيّه در واپسين لحظات زندگى پيامبر صلى اللّه عليه وآله رخ داده است; همان موقع كه آن حضرت به مردم امر فرمود كه كسى جز ابوبكر پيش نماز آنان نشود!
البتّه برخى از علما ادّعا كرده اند كه واژه «در» كنايه از خلافت است و امر به بستن آن كنايه از طلب خلافت است; گويى آن حضرت فرموده است كه هيچ فردى جز ابوبكر نبايد خلافت را طلب كند; ولى براى ابوبكر در طلب آن باكى نيست(!)
ابن حبّان نيز بعد از آن كه اين حديث را نقل كرده است، به همين مطلب تمايل يافته و مى گويد:
اين حديث بيان گر اين است كه ابوبكر، جانشين پيامبر صلى اللّه عليه وآله است; چرا كه پيامبر با سخن: «هر دريچه اى را كه به مسجد باز مى شود ببنديد» طمع مردم را از خلافت پس از خود، قطع كرده است.
برخى از عالمان اهل سنّت اين ادّعا را تقويت كرده و گفته اند: خانه ابوبكر در «سُنح»، از منطقه عوالى مدينه بوده ـ چنان چه به زودى در بخش بعدى اين موضوع بيان خواهد شد ـ از اين رو خانه او دريچه اى در مسجد نداشت.
ابن حجر در ادامه مى افزايد: اين استناد ضعيف است; زيرا اگر ابوبكر خانه اى در منطقه «سنح» داشته باشد، مستلزم اين نيست كه خانه اى در كنار مسجد نداشته باشد. از طرفى خانه او كه در «سنح» بوده خانه دامادهاى انصارى او بوده و طبق اتفاق نظر همه تاريخ نگاران، ابوبكر در آن موقع همسر ديگرى به نام اسماء بنت عميس و امّ رومان ـ با فرض زنده ماندن او در آن زمان ـ داشته است.
ابن حجر مى گويد: محبّ طبرى نيز در پى سخن ابن حبّان مى نويسد: عمر بن شبّه در كتاب تاريخ المدينة المنوره مى نويسد: خانه ابوبكر كه به او اجازه داده شد دريچه اى از آن به مسجد باز بماند، مجاور مسجد بود. آن خانه همواره در دست ابوبكر بود. وى پس از نياز به پول خانه، آن را فروخت تا پولش را صرف برخى از افرادى كه نزد او مى آمدند، بنمايد.2
عينى نيز در كتاب نماز به نقل اين حديث پرداخته و در ذيل آن مى نويسد: نتايجى كه از اين حديث به دست مى آيد از اين قرار است:
1 . خطّابى در اين مورد مى گويد: اين كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله دستور داد كه ـ غير از در ورودى مسجد و جز در خانه ابوبكر ـ همه درها بسته شود نشان گر ويژگى ابوبكر و احترام اوست; چرا كه آن دو از هم جدا نمى شدند.
2 . اين حديث بيان گر اين است كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله ابوبكر را به موضوعى اختصاص داد كه هيچ فرد ديگرى در آن شريك نيست. بنابراين سزاوارترين موضوعى كه مى توان آن را بدان تأويل كرد، امر خلافت است. البته پيامبر صلى اللّه عليه وآله با دستور دادن به ابوبكر درباره امامت در نماز ـ كه به طور كلى مسجد براى همان نماز بنا شده است ـ مردم را بيشتر به امر خلافت راهنمايى كرد.
خطّابى در اين مورد مى گويد: گمان ندارم كه اثبات قياس قوى تر از اجماع و اتفاق نظر صحابه بر جانشينى ابوبكر باشد; چرا كه صحابه در مسأله جانشينى ابوبكر به بزرگ ترين امر دينى ـ يعنى نماز ـ استدلال كردند و بقيه مسائل را بر آن قياس نمودند. و پيامبر صلى اللّه عليه وآله همواره از در خانه اش (درى كه به مسجد باز مى شد) براى نماز خارج مى شد. پس بستن همه درها جز درِ خانه ابوبكر بيان گر اين است كه ابوبكر از آن در براى نماز خارج شود. گويى پيامبر صلى اللّه عليه وآله به بستن تمام درها جز در خانه ابوبكر امر كرده است تا فردى كه جانشين پيامبر خواهد شد نيز اين كار را به اين صورت انجام دهد.3
عينى در بخش مناقب، سخن خطّابى، ابن بطّال و ابن حبّان را ـ كه ابن حجر نيز آن را ذكر كرده ـ مى آورد و مى افزايد: انس مى گويد: روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وارد باغى شد، فردى آمد و در زد.
پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: اى انس! در را باز كن و او را به بهشت و خلافت بعد از من بشارت بده.
انس مى گويد كه گفتم: اى رسول خدا! او را از اين موضوع آگاه سازم؟
فرمود: آرى، آگاه ساز.
وقتى در را گشودم ابوبكر پشت در بود. به او گفتم: تو را به بهشت و به خلافت بعد از پيامبر عليه الصلاة والسلام بشارت مى دهم(!).
انس مى گويد: سپس فرد ديگرى آمد، پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: اى انس! در را برايش باز كن و او را به بهشت و به خلافت بعد از ابوبكر بشارت بده.
گفتم: او را از اين موضوع آگاه سازم؟
فرمود: آرى.
انس مى گويد: وقتى در را گشودم عمر پشت در بود. به او نيز بشارت دادم(!)
سپس فرد ديگرى آمد. پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: اى انس! در را برايش باز كن و او را به بهشت و خلافت بعد از عمر مژده بده و اين كه او كشته خواهد شد.
انس مى گويد: وقتى خارج شدم عثمان پشت در بود.
انس مى گويد: عثمان خدمت پيامبر صلى اللّه عليه وآله وارد شد و عرض كرد: به خدا سوگند! من بيعت با شما را فراموش نكردم و چنين آرزويى ننمودم و با دستى كه با تو بيعت كردم آلتم را لمس نكرده ام(!!)
پيامبر فرمود: تو همان گونه هستى.
ابويعلى موصلى اين حديث را از مختار بن فلفل از انس نقل كرده و پس از نقل آن مى گويد: اين حديثِ معتبرى است(!)4
عينى در كتاب عمدة القارى در بخش «هجرة النبى صلى اللّه عليه وآله» در شرح اين حديث مى نويسد: پيامبر صلى اللّه عليه وآله كه شارع از جانب خداست، دستور داد كه دريچه ها ـ جز دريچه خانه ابوبكر ـ بسته شود تا بدين وسيله برترى ابوبكر مشخص گردد و اين حديث اشاره اى به خلافت دارد.5
كرمانى نيز به نقل اين حديث پرداخته و سخنان علماى اهل تسنّن را در دلالت حديث بر امامت نقل كرده و ديدگاه آن ها را پسنديده است.6
قسطلانى در بخش «نماز» به شرح اين حديث مى پردازد و مى نويسد: اين حديث بيان گر ويژگى خاصى براى ابوبكر است كه فقط او داراى شايستگى خلافت و امامت بعد از پيامبر است و افراد ديگر چنين شايستگى ندارند. از اين رو پيامبر صلى اللّه عليه وآله فقط دريچه خانه او را باقى مى گذارد، نه دريچه خانه ديگران را و همين مطلب دلالت دارد كه ابوبكر از همان جا براى نماز خارج مى شد. ابن منير نيز اين حديث را به همين صورت بيان كرده است.7
اين حديث را قسطلانى در بخش «مناقب» به گونه اى ديگر مطرح مى كند و مى نويسد: گفته شده است كه اين حديث كنايه اى به خلافت ابوبكر دارد; چرا كه اگر معناى حقيقى آن اراده شود كه همان به; زيرا كه صاحبان خانه هاى چسبيده به مسجد اجازه داشتند كه از آن دريچه ها به مسجد وارد شوند. پس پيامبر صلى اللّه عليه وآله به جهت توجّه مردم به امر خلافت دستور داد كه اين «دريچه ها» جز «دريچه» خانه ابوبكر بسته شوند; چرا كه ابوبكر از آن دريچه براى نماز مى آمد.
و اگر معناى مجازى حديث اراده شود، كنايه از خلافت و بستن دهان مردم خواهد بود كه امر خلافت را طلب نكنند، نه اين كه ممانعت از عبور مردم و سرك كشيدن آن ها به مسجد باشد.
توربشتى در اين مورد مى گويد: به نظر من اراده معناى مجازى حديث قوى تر است; زيرا از ديدگاه ما اهل سنّت صحّت ندارد كه ابوبكر در كنار مسجد خانه اى داشته باشد، بلكه خانه او در منطقه «سنح» در بالاى شهر مدينه بود.
قسطلانى مى افزايد: ابن حجر نيز در فتح البارى اين موضوع را پى گرفته و اين استدلال را ضعيف مى داند; زيرا بودن خانه ابوبكر در منطقه «سنح» مستلزم اين نيست كه خانه اى مجاور مسجد نداشته باشد و خانه اى كه در سنح داشت، منزل دامادهاى انصارى او بود.8
قسطلانى در بخش «هجرت پيامبر صلى اللّه عليه وآله» نيز به اين موضوع مى پردازد و مى نويسد:
پس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله دستور داد كه همه دريچه ها جز دريچه خانه ابوبكر بسته شود و اين فرمان به جهت بزرگداشت او و توجّه دادن مردم به اين نكته بود كه ابوبكر خليفه بعد از اوست، يا منظور اراده معناى مجازى است كه بستن درها كنايه از خلافت و بستن دهان مردم است، نه ممانعت از عبور.
طيّبى نيز همين مطلب را ترجيح مى دهد و استدلال مى كند كه به نظر او ابوبكر خانه اى مجاور مسجد نداشت، بلكه خانه ابوبكر در منطقه «سنح» بالاى شهر مدينه بود.9
آن چه گذشت سخنان شارحان اين حديث بود.
در كتاب هاى اعتقادى نيز در بخش فضايل ادعايى براى ابوبكر به اين حديث استدلال شده است. هم چنين در دلايل امامت و خلافت او بعد از رسول صلى اللّه عليه وآله نيز به حديث «دريچه» استدلال شده است. بديهى است كه ما به بيان عين عبارت هاى آنان نيازى نداريم; ولى در ضمن بررسى به برخى از آن ها اشاره خواهيم كرد.
1 . المنهاج در شرح صحيح مسلم: 15 / 124.
2 . فتح البارى: 7 / 17.
3 . عمدة القارى: 4 / 245.
4 . عمدة القارى: 16 / 176 و 177.
5 . همان: 17 / 39.
6 . الكواكب الدرارى: 4 / 129.
7 . ارشاد السارى: 2 / 128 و 129.
8 . همان: 8 / 146 و 147.
9 . همان: 8 / 373.