نقد و بررسى اين سند
اين روايت نيز مانند روايت حذيفه، از چند جهت قابل نقد و بررسى است:
1 ـ تِرمذى اين سلسله سند را ناشناخته مى داند و مى گويد: اين سند را فقط از طريق حديث يحيى بن سلمة بن كهيل مى شناسيم.
تِرمذى پس از بيان اين سخن، يحيى را با اين تعبير ضعيف مى شمرد و مى گويد:
اين حديث از طريق ابن مسعود «غريب»(1) است. ما آن حديث را تنها از طريق يحيى بن سلمة بن كهيل مى شناسيم و يحيى بن سَلَمه در حديث تضعيف شده است(2).
2 ـ طبق نظر رجال شناسان، يحيى بن سلمة بن كهيل در اين اسناد، فردى ضعيف، متروك، منكر الحديث(3) و بى اهميّت است.
تِرمذى درباره او مى گويد: يحيى در حديث تضعيف شده است.
مَقْدِسى نظر ديگران را در مورد او اين گونه بيان مى كند: ابن مَعين، يحيى را ضعيف مى داند. ابو حاتِم در مورد او مى گويد: قوى نيست. بُخارى مى گويد: در احاديث او احاديث منكر وجود دارد. نَسايى مى گويد: يحيى ثقه نيست. تِرمذى مى گويد: او در نقل حديث ضعيف است(4).
ذهبى نيز از او سخن به ميان مى آورد و مى گويد: يحيى از نظر نقل حديث ضعيف است(5).
ابن حجر سخنان رجال شناسان را در مورد يحيى مطرح كرده و مى گويد: ابن حِبّان نيز او را در ميان ضعفا ذكر كرده و گفته است: وى بسيار منكر الحديث است و به احاديث او احتجاج نمى شود. نَسايى در الكنى در مورد او مى گويد: يحيى متروك الحديث است. ابن نُمير درباره او اين گونه ابراز نظر مى كند: يحيى از كسانى نيست كه حديثش نوشته شود. دارقُطْنى در دو مورد از او سخن مى آورد و مى گويد: يحيى متروك است; و در مورد ديگر مى گويد: ضعيف است. عجلى نيز درباره او مى گويد: او از نظر نقل حديث ضعيف است…(6).
3 ـ در اين سلسله سند، نام اسماعيل بن يحيى بن سَلَمه نيز به چشم مى خورد كه او فردى ضعيف و متروك(7) است. دارقُطْنى، ازدى و ديگران در مورد او مى گويند: روايات اسماعيل متروكند(8).
4 ـ فرد ديگرى كه در اين سند قابل بررسى است، ابراهيم بن اسماعيل بن يحيى است. او در نقل حديث سهل انگار، متروك، ضعيف و مدلِّس است.
ذهبى او را اين گونه معرفى كرده و مى گويد: ابو زُرعه او را در نقل حديث سهل انگار دانسته و ابو حاتِم او را متروك دانسته است(9).
ابن حجر درباره ابراهيم مى گويد: ابن ابى حاتِم گفت: پدرم حديث او را نوشت; ولى چون علاقه اى به او نداشت، به نزد او نمى رفت و مرا نيز به نزد او نمى برد. من از ابو زُرعه درباره او سؤال كردم. او پاسخ داد: گفته مى شود كه او احاديث را از پدرش نقل مى كرد; سپس پدرش را رها كرد و آن احاديث را به عمويش نسبت داد; زيرا عمويش نزد مردم مشهورتر بود.
ابن حجر به نقل از عُقَيلى در مورد او مى گويد: از مطيّن نقل شده است كه ابن نُمير او را نمى پسنديد و ضعيف مى شمرد. و نيز مى گفت: او احاديث منكر روايت مى كرد.
عُقَيلى در مورد ابراهيم مى گويد: احاديثى كه او نقل مى كرد ارزشمند نبود(10). حافظ ابن عدى به همين دليل يحيى بن سلمة بن كهيل را در كتاب الضعفاء الكبير آورده است و سخنان عدّه اى از بزرگان را همانند بُخارى، يحيى بن مَعين و نسايى در جرح و تضعيف او ذكر كرده است. سپس آن حديث را از او با همان سندى كه در صحيح تِرمذى آمده است ذكر مى كند. متنى كه او نقل كرده چنين است:
على بن احمد بسطام، از سهل بن عثمان، از يحيى بن زكريّا، از ابن ابى زائده، از يحيى بن سلمة بن كهيل، از پدرش، از ابى الزّعراء از عبداللّه بن مسعود نقل كرده است كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود: اقتدا كنيد…(11).
حافظ ذهبى با اشاره به حديثى كه حاكم آن را صحيح دانسته است مى گويد: سند آن واهى و بى ارزش است(12).
حافظ سيوطى به نقل از تِرمذى، حاكم نيشابورى و طبرانى از ابن مسعود اين گونه نقل مى كند:
«پس از من به دو صحابى من ـ ابوبكر و عمر ـ اقتدا كنيد و از روش عمّار پيروى نماييد و به دستور و سفارش ابن مسعود تمسُّك كنيد».
تِرمذى در ذيل اين حديث مى نويسد: اين حديث غريب و ضعيف است. البتّه طبرانى و حاكم نيشابورى آن را از ابن مسعود نقل كرده اند. اين تذكّر لازم است كه اين حديث مورد اشكال قرار گرفته است.
جاى شگفتى است كه حاكم و مَناوى اين حديث را صحيح دانسته و به آن استشهاد كرده اند(13).
شگفت تر اين كه حاكم گفته است: تِرمذى آن را از طريق ابن مسعود نقل كرده و روايت را حسن دانسته است(14).
البتّه مى توان اين گونه اشكال كرد كه فايده نقل تِرمذى چه سودى دارد، با آن كه در كتابش ـ كه به صحّت وصف شده است ـ بر ضعف آن تصريح كرده است؟!
به نظر نگارنده، شايد تِرمذى تنها بدين جهت آن را نقل كرده و به ضعفش تصريح كرده كه هيچ كس فريب نخورد و توهّم صحّت آن را نكند. با وجود اين كه كتابش ـ به خصوص در بخش مناقب ـ مشتمل بر احاديث جعلى است. آن سان كه ذهبى در شرح حال او در سير اعلام النبلاء و دانشمندان بزرگ اهل تسنّن تصريح مى كنند(15).
(1) روايت غريب روايتى است كه از عدّه اى از صحابه نقل شده و مشهور شود; ولى راوى، آن را با سندى كه به آن عدّه منتهى نمى شود نقل مى كند.
(2) سنن تِرمذى: 5 / 442، كتاب مناقب، باب مناقب عبداللّه بن مسعود، حديث 3831.
(3) منكر الحديث: كسى كه حديث منكَر نقل مى كند. حديث منكَر حديثى است كه مضمونش مورد تأييد نباشد.
(4) الكمال فى أسماء الرجال ـ نسخه خطى ـ تهذيب الكمال: 31 / 362 و 363.
(5) الكاشف: 3 / 244.
(6) تهذيب التهذيب: 11 / 196.
(7) راوى متروك كسى را گويند كه محدّثين از عمل به حديث او روى برگردانند.
(8) ميزان الاعتدال: 1 / 417، المغنى فى الضعفاء: 1 / 134، تهذيب التهذيب: 1 / 303.
(9) ميزان الاعتدال: 1 / 136، المغنى فى الضعفاء: 1 / 17.
(10) تهذيب التهذيب: 1 / 96.
(11) الكامل فى الضعفاء 9 / 20 ـ 21.
(12) تلخيص المستدرك: 3 / 76.
(13) الجامع الكبير: 1 / 133.
(14) فيض القدير: 2 / 73.
(15) رجوع شود به سير اعلام النبلاء: 13 / 274.