نماز از ديدگاه قرآن
در قرآن مجيد آيات بسيارى درباره نماز و اقامه آن آمده است. در آيه اى مى خوانيم:
(قُلْ لِعِبادِيَ الَّذينَ آمَنُوا يُقيمُوا الصَّلاةَ)؛1
به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو نماز را برپا دارند.
در آيه ديگرى مى خوانيم:
(حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطى)؛2
در انجام دادن همه نمازها و در محافظت كردن آن ها كوشا باشيد؛ مخصوصاً نماز وسطى.
در آيه ديگرى آمده است:
(وَالَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ)؛3
كسانى كه به روز قيامت ايمان دارند به آن ايمان مى آورند و اين ها كسانى هستند كه بر نمازهاى خويش مراقبت مى كنند.
اين آيه با اندكى تفاوت چند بار در قرآن مجيد تكرار شده است. در آيه ديگرى اقامه نماز با توبه مطرح شده است. آن جا كه مى خوانيم:
(فَإِنْ تابُوا وَأَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ)؛4
پس اگر (شرك ورزان) توبه كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند برادران دينى شما هستند.
در اين آيه حرف «ان»، شرطيه است، يعنى تا آن ها نماز را اقامه نكنند، اساساً مسلمان نيستند.
در آيه اى ديگر مى فرمايد:
(ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)؛5
چه چيز شما را به سقر كشاند؟ در جواب گفتند: ما از نمازگزاران نبوديم.
به نظر مى رسد «سقر» مرتبه خاصّى از مراتب جهنم است. ابوالجارود گويد: امام باقر عليه السلام فرمود:
قوله: (وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعينَ) فوقوفهم على الصراط، وأمّا لها سبعة أبواب لكلّ باب منهم جزء مقسوم، فبلغني ـ واللّه أعلم ـ أنّ اللّه جعلها سبع درجات.
أعلاها: الجحيم يقوم أهلها على الصفا منها، تغلي أدمغتهم فيها كغلي القدور بما فيها.
والثانية: لظى (نَزّاعَةً لِلشَّوى * تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلّى * وَجَمَعَ فَأَوْعى).
والثالثة: سقر (لا تُبْقي وَلا تَذَرُ * لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ * عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ).
والرابعة: الحطمة (تَرْمي بِشَرَر كَالْقَصْرِ * كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ)، تدق كلّ من صار إليها مثل الكحل، فلا تموت الروح كلّما صاروا مثل الكحل عادوا.
والخامسة: الهاوية فيها ملك يدعون: يا مالك! أغثنا فإذا أغاثهم جعل لهم آنية من صفر من نار فيها صديد ماء يسيل من جلودهم كأنّه مهل، فإذا رفعوه ليشربوا منه تساقط لحم وجوههم فيها من شدّة حرّها وهو قول اللّه: (وَإِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَساءَتْ مُرْتَفَقًا) ومن هوى فيها هوى سبعين عاماً في النار كلّما احترق جلده بدّل جلد غيره.
والسادسة: السعير فيها ثلاث مائة سرادق من نار في كلّ سرادق ثلاثمائة قصر من نار، في كلّ قصر ثلاثمائة بيت من نار، وفي كلّ بيت ثلاثمائة لون من عذاب النار، فيها حيّات من نار وعقارب من نار وجوامع من نار وسلاسل وأغلال من نار وهو الّذي يقول اللّه: (إِنّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَلاسِلَ وَأَغْلالاً وَسَعيرًا).
والسابعة: جهنّم، وفيها الفلق وهو جبّ في جهنّم إذا فتح أسعر النار سعراً وهو أشدّ النار عذاباً، وأما صعوداً، فجبل من صفر من نار وسط جهنّم، وأما أثاماً فهو واد من صفر مذاب يجري حول الجبل فهو أشدّ النار عذاباً.6
بنابر آن چه گذشت معلوم شد كه اساساً نماز يعنى دين. اكنون اين پرسش مطرح است كه منظور از اقامه نماز چيست؟
در قرآن مجيد دو تعبير آمده است:
1 . برخاستن براى نماز و به جا آوردن آن.
2 . اقامه نماز.
به جا آوردن نماز با عدم خشوع؛ بلكه با عدم حضور قلب هم تحقق پيدا مى كند و مى گويند: نماز به جا آورده شد. از اين رو در آيه اى مى فرمايد:
(وَإِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى)؛7
و هنگامى كه (منافقان) براى نماز برمى خيزند با كسالت و بى حالى برمى خيزند.
اما قيام به نماز غير از اقامه نماز است.
و در آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَلا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَهُمْ كُسالى)؛8
و نماز به جا نمى آورند مگر با كسالت و بى حالى.
پس معلوم شد كه قيام به نماز اتيان و به جا آوردن نماز است كه با كسالت نيز جمع مى شود. اين همان هيئت نماز است كه صورت نماز را انسان به جا آورد و تحقق بخشد.
اما سخن اين است كه رسول خدا و ائمّه هدى عليهم السلام نماز را اقامه كردند. وقتى اقامه نماز صدق مى كند كه نماز در خارج به معناى واقعى و حقيقى تحقق يابد كه:
اوّلاً انسان به نماز علم داشته باشد.
ثانياً به طور حقيقى و با حضور قلب تمام آن را انجام دهد.
ثالثاً به ديگران تعليم نمايد.
رابعاً نماز را حفظ كند.
اين چهار جهت در پيامبر اكرم و ائمّه صلوات اللّه عليهم أجمعين محفوظ بوده و اگر در غير معصومين نيز موجود باشد به بركت آن بزرگواران است كه در مكتب اهل بيت تربيت شده و از ائمّه با حفظ مراتب ياد گرفته است.
اگر اين چهار جهت جمع شد، اقامه نماز است، نه قيام به نماز. با اين بيان معلوم شد كه به تعبير بنده نماز يعنى دين كه اين مطلب به وضوح از روايات استفاده مى شود.
1 . سوره ابراهيم (14): آيه 31.
2 . سوره بقره (2): آيه 238.
3 . سوره انعام (6): آيه 92.
4 . سوره توبه (9): آيه 11.
5 . سوره مدثر (74): آيه 42 و 43.
6 . تفسير القمى: 1 / 376. اين روايت در بحار الأنوار: 8 / 289 و 290، حديث 27 با اندكى تفاوت نقل شده است.
7 . سوره نساء (4): آيه 142.
8 . سوره توبه (9): آيه 54.