متن کامل فرمایشات حضرت آیت الله میلانی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین لا سیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
عرض کردیم که سبب اختلاف در امت چیزی جز ریاست طلبی و تبعیت از هوای نفس و عمل به رای چیز دیگری نبوده و نیست.
این سبب اختلاف بوده در طول تاریخ، و سبب افتراق امت و اتحاد بین مسلمین عمل به کتاب و سنت است. این که دعوت کنیم به وحدت و تقریب مذاهب، همه ی این ها خوب است (اما) ملاک باید کتاب و سنت باشد تابع کتاب و سنت باید باشیم که اگر شدیم، اتحاد حاصل میشود.
اگر کسی از ما بپرسد که اساس مذهب شما چیست؟ شما که شیعه اثنی عشری هستید مذهبتان بر چه مبنایی تاسیس شده؟ میگوییم کتاب و سنت، در مبانی اعتقادی و فقه و سایر امور و در همه ی ابواب، (ملاک ما) کتاب و سنت است. ما تابع کتاب و سنت هستیم در همه ی ابواب، در خصوص مباحث امامت هم تابع کتاب و سنت هستیم. بنده مکرر گفته ام در مسافرت ها که روبرو شدم با بعضی از علمای مذاهب دیگر، گفته ام اگر مذهبت را بر اساس کتاب سنت اثبات کنی پیرو شما میشوم و میپذیرم. میزان کتاب و سنت است. هم قرآن میگوید میزان کتاب وسنت است هم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و هم عقل این را میگوید و در همه ی ابواب با وجود کتاب و سنت، معنا ندارد به جای دیگر و کسی دیگری مراجعه کنیم، هیچ احدی را جز کتاب و سنت قبول نداریم. اگر کسی از شما پرسید، این طور بگویید؛ ما همیشه به کتاب وسنت دعوت میکنیم و مرادمان از کتاب هم همین قران است و قران دیگری نداریم. این که ما را متهم میکنند که قرآن دیگری داریم، این طور نیست. این هم یکی از اتهامات است. قران ما همین قران است، مرادمان از سنت هم قول و فعل و تقریر نبی اکرم صلی الله علیه وآله است که همه ی علما در مباحث اصولی شان این طور میگویند و معنا میکنند. وقتی میگوییم خلیفه ی رسول الله صلی الله علیه وآله، علی بن ابیطالب سلام الله علیه است، بر اساس کتاب سنت میگوییم علی علیه السلام، امیر المومنین و خلیفه ی رسول الله است. وقتی میگوییم فلانی نیست بر اساس کتاب و سنت میگوییم. محور همه ی بحث های ما در کل شریعت از اول تا آخر کتاب و سنت است.
سنتی هم که ما میگوییم، قول و فعل و تقریر رسول الله صلی الله علیه وآله است. نه این است که این بی سواد ها نقل کنند از پیامبر اکرم، نه این چیزی که این فسقه و فجره نقل کنند به عنوان صحابه رسول الله. وقتی میگوییم سنت یعنی سنتی که توسط اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده است. قول و فعل و تقریر که اهل بیت نقل کرده باشند به مقتضای حدیث ثقلین که إني تارك فيكم الثقلین ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي …كتاب الله … وعترتي أهل بيتي. (سنن ترمذی ج۶ ۱۳۳). حدودا ۵۰ تن از بزگان صحابه رجالا و نسائا این حدیث را از نبی اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده اند.
بنابراین مبنا کتاب و سنت است و لذا این جلسات بنده خلاصه میشود در دو کلمه، کلمه ی اولی این است که بیاییم به کتاب و سنت عمل کنیم و کلمه دوم، چیزهایی که به ما شیعیان نسبت داده میشود و تهمت هایی که زده میشود، ما میخواهیم از شیعه دفاع کنیم و حقایق را بیان کنیم این دو کلمه است فقط.
ما دعوت میکنیم به عمل به کتاب و سنت و به این جهت متهم هستیم که چون دعوت میکنیم به عمل به کتاب و سنت به ما میگویند که شما ها موجب تفرقه بین مسلمین هستید! میگویند شما بیاید مثل ما تابع این عمروعاص ها و ابوموسی اشعری ها شوید! نه ما اینطور نمیشویم.
این دعوت ما به کتاب و سنت و این دفاع ما از خودمان و پاسخ به شبهات و یا اتهامات باعث شده خیلی ها به طرف مذهب ما اقبال دارند. این مذهب با همین دفاع ها و دعوت ها پیش رفته است. این منطق و استدلال این مذهب بوده، قوت این مذهب که از قران و حدیث اخذ شده موجب تقویت این مذهب شده است.
در همین زمان خودمان مرتب خبر میرسد تشیع مردم در کشور های مختلف و این زمان ماست و زمان قبل هم همین طور بوده است.
واین تهمت ها و تهجّم هایی که به ما دارند یکی از اسبابش همین است که این مذهب دارد پیشرفت میکند و میخواهند جلوی این پیشرفت را بگیرند و این از روز اول است تا به امروز.
من بنایم شد بعضی از عبارات را برایتان بخوانم تا ببینید دشمنی این ها با این مذهب و اهل این مذهب سببش چیست و از کجاست؟
نگاه کنید به کتاب الصواعق المحرقه که یکی از منابع آقایان است که مکرر هم در کشور های مختلف چاپش میکنند ، که صاحب آن ابن حجر مکی ما را اهل بدعت و زندیق میداند و در مقدمه ی این کتاب نوشته: د رسال ۹۵ قمری در مسجد الحرام کتاب الصواعق المحرقه را تدریس کردم چرا : لكثرة الشيعة والرافضة ونحوهما الآن بمكة المشرفة، أشرف بلاد الإسلام. (صواعق المحرقه ج۱ ص۵)
به جهت این که در شهر مکه که اشرف بلاد اسلام است مردم دارند شیعه میشوند و این شیعه شدن با اشرف بلاد بودن مکه منافات دارد و انگار ملوث میکند شهر مکه را ، و من این کتاب را تدریس کردم در سال ۹۵ به جهت جلو گیری از تشیع و انتشار این مذهب در مکه.
حالا در هندوستان کتابی تالیف شده در قرن ۱۲ به نام تحفه ی اثنی عشریه که به فارسی هم هست؛ میگوید رساله را تالیف کردم به نام تحفه اثنی عشریه، به جهت این که ۱۲ قرن از هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میگذرد و بعد از انقضا قرن ثانی عشر بر هجرت خیر البشر این کتاب را تالیف کردم و این رساله را تحفه اثنی عشریه نامیدم به این مناسبت و این رساله را نصیحه المومنین و فضیحه الشیاطین لقب گذاشتم. که ما شیاطینیم و میخواهد ما را با این کتاب مفتضح کند و آقایان را میخواهند نصیحت کند که شیعه نشوند و غرض از تحریر این مقاله آن است که در این بلاد که ما ساکن آن هستیم و در این زمان که ما در آنیم رواج مذهب اثنی عشریه و شیوع آن به حدی اتفاق افتاده که کم خانه ای باشد که یک کس یا دو کس از اهل آن خانه به آن مذهب گرایش نشده باشند. پس من تحفه اثنی عشریه را نوشتم تا تشیع در هندوستان منتشر نشود.
این هم هندوستان، در عراق آلوسی که از بزرگان علمای بغداد است میگوید چون دیدم شیعیان در عراق تبلیغ میکند حتى اغتر بشبههم من الجهلة الألوف، وانقاد لزمام دعواهم ممن لم يكن له على معرفة الحق وقوف … و رأيت أن أؤلف في هذا الباب، كتابا . (مقدمه ی محمود شکری الآلوسی مختصر التحفه الاثنی عشریه ج۱ ص۱ ) تا جلوی تشیع را در عراق بگیرم.
در قطر که از کشور های خلیج فارس است، استاد دانشگاه قطر خیلی ناراحت است که کتاب مراجعات سید شرف الدین وارد خانه ها شده است و مردم را منحرف کرده؛ می گوید شرف الدین «من أشد الرافضة غلوا وضلالا وزندقة» (مع الاثنی عشریه فی الاصول و الفروع ج۱ ص۱۱۵۳ ) این عین عبارت دکتر علی احمد السالوس است.
در مصر شخصی بوده به نام محب الدین خطیب (این ها را یادداشت کنید بعدا هم مراجعه کنید این ها را به شما معرفی میکنم با این وسائل امروزه، اینها اسامی شان هست) میگوید یهودی ها و مجوسی ها، مذهب شیعه را تاسیس کردند و از افرادی که آمدند شیعه را عنوان کردند و دفاع کردند رشید حجری است اسم می آورد شیطان الطاق، مومن الطاق را میگوید هشام بن حکم، زراره این ها دست نشانده ی یهودیان و مسیحیان اند که شاگردان عبدالله بن سبا اند و او هم که یهود ی بوده و آمده تشیع را ایجا د کرده است.
و در عربستان امروز شاید روزی نباشد که کتابی، مقاله ای بر علیه شیعه نوشته نشود. مخصوصا این جوان ها را می آورند در دانشگاه ها و راهنمایی میکنند این ها را و به این ها موضوع میدهند تا ضد شیعه پایان نامه بنویسند پایان نامه های دانشگاهی، همه اش را هم مهر میکنند و اعتبار میدهند. حالا بیبنید چقدر کتاب منتشر شده بر ضد شیعه و تشیع، یکی از کتاب هایی که آقایان تالیف کردند، اصول مذهب الشیعه است که سه جلد است این کتاب، و ما آن را داریم. خدا میداند شاید میلیون ها از این کتاب چاپ کردند و مجانی پخش کردند. این آقا میگوید تقریب بین ما و شیعه محال است چرا که این ها کافرند. اول باید بیایند مسلمان بشوند آن وقت معنا دارد مذاکره کردن بر سر تقریب.
محب الدین خطیب عبارتش را بخوانم برایتان تا ببینید چه داستان هایی است و دانستن این ها برای ما مهم است میگوید:
أيقن المجوس واليهود أن الإسلام إذا كان إسلاما محمديا صحيحا لا يمكن أن يحارب وجها لوجه في معارك شريفة سافرة، ولا سبيل إلى سحقه باغتيال أئمته وعظمائه. فأزمعوا الرأي أن يظاهروا بالإسلام، وأن ينخرطوا في سلكه، وأن يكونوا (الطابور الخامس) في قلعته. ومن ذلك الحين رسموا خطتهم على أن يحتموا بحائط يقاتلون من ورائه الرسالة المحمدية وأهلها الأولين، فتخيروا اسم «علي» ليتخذوه ردءا لهم. وأول من اختار ذلك لهم يهوديٌّ ابن يهودي من أخبث من ولدتهم نساء اليهود. (مختصر التحفة الاثنی عشریه ج۱ ص۶ )
اسلام آن قدرقوی است که با آن نمیشود جنگ کرد. آمدند تظاهر به اسلام کردند یعنی ماها. طابور خامس کنایه از نفوذی هاست میگوید این ها نفوذی بودند، دیدند چاره ای ندارند جز این که علی را عنوان کنند و بگویند او امام ماست و تحت عنوان او اسلام را از بین ببرند و خبیث ترین فردی که به دنیا آمده که عبد الله بن سبا است اولین کسی بود که این ها را پایه گذاری کرد. خوب من به این مقدار اکتفا میکنم میخواستم بدانید این ها در مورد ما چه می گویند.
اولاً تشیع شد مذهبی که ساخته ی یهود و مجوس است.
ثانیاً موسس این مذهب عبدالله بن سبا یهودی است.
ثالثاً هدف از تاسیس این مذهب براندازی حکومت اسلامی است. حکومتی که در سقیفه تاسیس شد و یهود و مسیحی ها نتوانستند ببینند که اسلامی پیدا شده و حکومتی پیدا شده و این ها در سقیفه راه افتاده و نقشه کشیدند که این دین را از بین ببرند.
بزرگان ما امروزه میفرمایند به مقدسات آقایان جسارت نکنید، ما هم میگوییم چشم به مقدساتشان جسارت نمیکنیم ولکن مطلبی را برایتان میگویم که شاید برای جمع کثیری تازگی داشته باشد، اساسا این خلافتی که در سقیفه تاسیس شد اسلامی بوده یا نه؟ ما که مجوسی و یهودی هستیم میگوییم اسلامی نبوده، آیا خود علمای الازهر هم قبول دارند اسلامی بوده؟! بزرگان محققین در مصر و غیر مصر آیا قبول دارند آنچه در سقیفه واقع شد اسلام بوده؟! این چیزی است که برایتان تازگی دارد، جمعی از بزرگان الازهر و غیر الازهر کتاب نوشتند که آنچه واقع شد در سقیفه اسلام نیست وحکومت اسلامی نیست. دکتر علی عبد الرزاق یکی از بزرگان علمای الازهر است کتابی نوشته به نام الاسلام و اصول الحکم این کتاب را ما داریم (و) شما هم میتوانید پیدا کنید. در این فضاهای مجازی پیدا میشود. این داستان مربوط به ۱۰۰ سال قبل است یعنی در محرم ۱۳۴۴ ما الان ۱۴۴۴ هستیم دکتر علی عبد الرزاق را محاکمه کردند رسما جلسه ی محاکمه تشکیل دادند از علمای الازهر ۲۵ نفر او را از الازهر طرد کردند و کتابش را هم مصادره کردند چون گفته است آنچه در سقیفه واقع شد اسلام نیست و کتاب وسنت نیست و چیز دیگری است حالا بزنید در فضای مجازی کتاب برای شما می آید.
دیگران؛ دکتر مصطفی، دکتر عبدالحمید المتولی، دکتر احمد محمود صبحی و غیر این ها میگویند آنچه در سقیفه واقع شده لیس باسلام و حق هم با این هاست ومن اگر این جلسه ادامه پیدا کرد، برهان حرف این ها را بیان خواهم کرد از داخل کتاب های خودشان و از چیز هایی که خودم اضافه خواهم کرد.
این که گفته شود شیعه آمدند تا براندازی کنند. کی ائمه علیهم السلام به فکر بر اندازی بودند! کی امیر المومنین و سایر ائمه و اصحاب ائمه ما به این فکر بوده اند که حکومت اسلامی را از بین ببرند! این ها گفتند این کتاب و سنت نیست و بر حق نیست و منطق داشتند و الا رشید حجری مثلا چه کرده و زراره و هشام چه کردند؟ غیر از این بوده که منطق داشته؟ چرا با هشام بدند و جسارت ها میکنند؟ به زراره جسارت ها میکنند؟ از قضا در داخل حوزه علمیه مقاله ای را خواندم از دکتری البته غیر معمم است اما درحوزه علمیه شأنی به او دادند و الان مقاله ای در جسارت به زراره چاپ کرده و من دارم آن مقاله را.
اصحاب ائمه علیهم السلام کی اسلحه بر علیه نظام شما ها گرفتند! منطق و استدلال داشتند از روز اول گفتند و ما هم میگوییم؛ کتاب و سنت و السلام این مطلب اول.
مطلب دوم آیا شیعه را یهودی ها ساخنتد؟ عبد الله بن سبایی بوده و این مذهب را تاسیس کرده؟ عبد الله بن سبا چه گفته؟ منبعش کجا است؟! از کجا آمده و کی است؟! او موسس مذهب شیعه است؟! این روش مرحوم سید صاحب عبقات است استاد بنده که افتخار میکنم شاگرد ایشانم این روش ایشان است که اولا ببینیم عبد الله بن سبا اصلا خارجا وجود داشته، حرف و نظر خودمان را نمیگوییم ببینیم محققین اهل سنت چه میگویند. جمعی از بزرگران شان که بزرگ اند و هر کدام برای خود شخصیتی اند میگویند عبد الله بن سبایی وجود نداشته و دروغ است که اسامی شان از این قرار است: دکتر طه حسین، دکتر محمد کامل حسین، دکتر حامد حفنی داوود؛ این ها اهل مصر اند، بزرگ اند اساتید دانشگاه هایند و بزرگ اند. دکتر احمد محمود صبحی، دکترجواد علی، دکتر محمد اماره که خیلی بزرگ است. او بزرگ معتزله ی زمان ماست و مولفات زیادی هم دارد و با شیعه هم خیلی بد است اما میگوید عبد الله بن سبایی وجود نداشته. دکتر عبدا لعزیز الهلالی، دکتر علی سامی النشار، همه ی حرف های این ها و بعضی کتبشان را دارم این ها منکر اصل وجود عبد الله بن سبا اند ، آن وقت چرا مذهبی با این عظمت را به یهود نسبت میدهید! و این که یک یهودی خبیث از یمن آمده و تظاهر به اسلام کرده و از عثمان به بعد نفوذ در صفوف مسلین کرده!
خب در مقابل کسانی هستند که میگویند عبد الله بن سبا وجود دارد؛ دکتر قفاری در کتاب اصول مذهب الشیعه تشیع را به عبد الله بن سبا نسبت میدهد و میگوید بعضی از شیعیان کوشش میکنند منکر شوند وجود عبد الله بن سبا را، اشاره می کند به آقای عسکری که کتابی تالیف کرد که عبد الله بن سبا وجود ندارد. میگوید این کوشش ها فایده ای ندارد و همین بوده که فساد بین مسلمین ایجاد کرده. بعد حواله میدهد به یک کتابی که بهترین کتابی است که در اثبات این مطلب نوشته شده؛ کتاب عبد الله بن سبا و اثره فی احداث الفتنه است. او میگوید بهترین کتاب این کتاب است که ما هم به این کتاب مراجعه میکنیم و کرده ایم، این یک نفر.
نفر دوم میگوید عبد الله بین سبا آمد بین مسلمین شایع کرد که خلافت باید با وصایت باشد و پیامبر اكرم باید وصیت کنند و این بدعت او است و گفت به این که علی وصی پیامبر اکرم است و اولین کسی که این حرف را زد اوست. یک کتابی دارد به نام نقد الاشاعره للشیعه الاثنی عشریه في مسئله الامامه عبارتش در صفحه ۶۵ این است از قول عبد الله بن سبا که می گوید:
الامامة وصایة من النبی و محصورة فی الوصی و اذا توالاها سواه یجب البرائة منه.
اما دکتر دیگری که میگوید عبد الله بن سبا وجود دارد استاد قسم تاریخ در جامعه القاهره است میگوید:
عبد الله بن سبا یهودی من اهل الیمن طاف بعواصم بلاد الاسلامیه؛ آمد در بلاد اسلام دور زد و گشت زد و فساد ایجاد کرد او بود که گفت: لکل نبی وصی و علی وصی محمد و این که شما میگویید امیر المومنین وصی رسول الله است این بدعت عبد الله ابن سبا یهودی است و من این کتاب ها را دارم. این مطلب در کتاب النظریات السیاسیه الاسلامیه صفحه ۵۵ آمده است.
نفر بعد دکتر علی احمد السالوس استاد الفقه و الاصول فی کلیه الشریعة فی جامعة القطر النائب الاول لرئیس مجمع الفقها بامریکا میگوید:
عبد الله بن سبا صاحب فکرة وصی بعد النبی، کان یهودیا ثم اعلن اسلامه و والی علی بن ابی طال؛ کتابی دارد مع الشیعه الاثنی عشریه در جلد ۱ صفحه ۱۳ الی ۱۴.
شخص دیگر شیخ عبد الرحمن ابن سعد الشسری است که کتابی دارد به نام عقائد الشیعه الاثنی عشریه در صفحه ۱۸ میگوید اصل تشیع ازعبد الله بن سبا است اوست که آمد تشیع را درست کرد و او یهودی بوده است.
پس تا الآن دو قول شد که او وجود ندارد و یک قول میگوید وجود دارد.
این روش صاحب عبقات است که خدا استاد ما را رحمت کند.
جمعی گفته اند که عبد الله بن سبا اشتباه است. کسی که آمده تشیع را ساخته اما او نیست عمار بن یاسر است. جمعی از آقایان این حرف را میزنند.
قول چهارم این است که عبد الله بن سبا نیست. بلکه عبد الله بن وهب است که از بزرگان خوارج است و قبلا از اصحاب حضرت امیر بوده بعدا منحرف شده و از خوارج شده این هم رای عده است که همین کتابی که آن آقا ارجاع داده این قول را از جمعی نقل میکند.
قول پنجم، جمعی گفته اند عبد الله بن سبا بر فرض وجود داشته این قدر بزرگش نکنید. این حوادثی که در اسلام واقع شده همه را به یک یهودی نسبت دهیم؟! یعنی همه صحابه شدند بازیچه یک ادم یهودی که معلوم نیست کیست؟!
قول ششم، برخی احتیاط کردند که ما نه اثبات میکنیم و نه نفی میکنیم و در موردعبد الله بن سبا متوقفیم.
کسی که اقوال خودتان در موردش مختلف است بزرگش میکنید! اولا میسازیدش و همه ی امور را به او نسبت میدهید؛ که مذهب شیعه را او تاسیس کرده و حرف اولش این بوده که خلافت باید به وصایت باشد و وصایت فقط درباره علی است. این ها از راه آمده و خواستند حکومت اسلامی را خراب و براندازی کنند و ایجاد تفرقه بین مسلمین کنند. این ملخص حرف آقایان است در باره ی همه ما که همه ما آلت دست عبد الله بن سبا هستیم! شخصی که درموردش چنین اختلافی وجود دارد.
اما این که حکومت اسلامی است یا نه؟ عرض کردم قضیه دکتر علی عبد الرزاق و غیر او را، میتوانید تحقیق کنید و لو برای صد سال قبل است ولی الان در این فضا های مجازی هست. کتابش را هم ما داریم محاکمه اش کردند بیچاره را و آبرویش را بردند. شرحی دارد که درتاریخ نوشته اند.
ما اگر بخواهیم وارد بحث شویم در دو مرحله باید وارد شویم که هم دفاع کرده باشیم از مذهب مان بلکه ان شاء الله اثر کند و دیگران این حرف ها را تکرار نکنند. ما الان گفتیم تابع کتاب و سنت هستیم، خب اگر در کتاب و سنت باشد که علی وصی رسول الله و علی وصی محمد صلی الله علیه وآله است و از خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در منابع دست اول خودتان داشته باشیم، بازهم میگویید این ساخته عبد الله ابن سبا است؟! این یکی از ادله امامت امیر المومنین علیه السلام است و این ها را باید به لطف خدا و با عنایت امام زمان سلام الله علیه رسیدگی کنیم تا معلوم شود چه عبد الله بن سبا وجود داشته باشد خارجا یا نباشد، این چیز ها که نسبت داده میشود که ما شیعیان آمدیم برای از بین بردن و بر اندازی حکومت اسلامی و تبعیت کردیم از ابن سبا و مجوسی باطل شود.
چرا این حرف ها را میزنند؟ خوب است ما هم یک چیز هایی بگوییم؟ ما اطاعت میکنیم از بزرگانمان که گفتند نگویید، چشم نمیگوییم. البته حرف برای گفتن داریم. ولی به همین مقدار که شاید بگویند همین مقدار هم نگو ولکن آن مقدار که باید بگویم میگویم و آن مقدار که باید اطاعت کنم فرمایشات بزرگانمان را چشم، اطاعت میکنم. اگر وقت بود برایتان شروع میکردم و الا می ماند برای هفته ی آینده ا نشاء الله و این قضیه را تحقیق خواهیم کرد تا معلوم شود تا کجا ما را متهم میکنند و چه حرف هایی د رمورد ما میزنند و ما چه وظایفی داریم در مقابل این حرف ها درعین حال دعوت به اتحاد و تقریب میکنیم و دوست داریم در روابط اجتماعی مان رعایت ادب داشته باشیم و میخواهیم با همه ی مذاهب اسلامی حتی غیرمسلمان ها مودب باشیم، این تربیت ائمه ی اطهار علیهم السلام ماست.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین