متن کامل فرمایشات حضرت آیت الله میلانی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمد و آله الطاهرین لا سیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اساساً هر علمی از علوم که در جامعه تأسیس میشود و یا هر صنعتی و کاری که در جامعه رواج پیدا میکند بر اساس نیاز جامعه است و نیاز جامعه منشأ پیدایش علوم و صنعت ها است، علوم اسلامی در یک تقسیم، تقسیم میشوند بر دو قسم:
قسم اول علومی هستند که برای رفع حاجت تأسیس میشوند و سپس دانشمندن انظار و افکار مختلفی را ارائه میکنند و معمولاً در آن اختلاف است.
قسم دوم علمی است که اول اختلاف پیدا شده بعد علم تأسیس شده ، علم کلام از قسم دوم است فعلا نمیدانم آیا برای قسم دوم علم دیگری هم وجود دارد یا نه بین دانشمندان اسلامی راجع به کلام باری تعالی اختلاف شد و این منشأ تأسیس علم کلام گردید، در این علم همه ی مسلمین اشتراک دارند و به همین مناسبت به این علم، علم کلام میگویند چون منشأش در خصوص کلام باری تعالی بوده و این علم به اعتقادات اختصاص دارد و به همین جهت به این علم اصول دین میگویند در مقابل علم فقه که مربوط به اعمال مکلفین است.
دو نکته را عرض میکنم، نکته ی اول این است که معلوم میشود که بشر به اعتقاد نیاز دارد، به امور اعتقادی نیازمند است، حتی کسانی که تا این اواخر گرایش به مادیگری داشتند از آن راه برگشتند و توجه پیدا کردند به مسائل اعتقادی و معنوی، خیلی جای تأسف است که در بین مسلمین کسانی پیدا شوند که برعکس شود و در اعتقادات سست شوند و يا به مرور بعضی مبانی اعتقادی را انکار کنند و یا اساساً از اسلام بیرون روند و این خیلی جای تأسف است، در شرایطی که غیر مسلمین توجه به اسلام دارند و مادیگرايان توجه به عالم معنا پیدا کرده اند در چنین شرایطی کسانی تزلزل در دینشان پیدا شود و یا اساساً منحرف شوند لذا مسائل اعتقادی از ضروریات احتیاجات بشریت است.
نکته دوم این است که معلوم میشود که علم فقه در رتبه متأخر از علم اصول دین است، در قرآن مجید حکمت خلقت را عبادت قرار دادند «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» الذاريات : ۵۶ و این حکمت خلقت است و معلوم است که عبادت فرع معرفت است و عبادت ناشی میشود از معرفت. و إلّا عبادت بدون معرفت معلوم نیست ارزشی داشته باشد. بنابراین کسانی که در حوزه به علم فقه اشتغال دارند باید قبل از علم فقه و یا در عرض آن اعتقاداتشان را تصحیح و تقویت کنند، در فقه ما حق داریم مقلد و یا محتاط باشیم اما در اصول دین تقلید جایز نیست. و بر هر مکلفی واجب است که اصول دینش را به قدر وسعش با دلیل بداند. و با دلیل معتقد شود. و این چیزی است که اجماع فقها بر آن است. این دو نکته ای بود که خواستم عرض کنم.
دین اسلام در مکتب اهل بیت علیهم السلام مرکب از سه بُعد است، بُعد اعتقادات در مرتبه اولی، بعد اعمال در مرتبه دوم و بعد اخلاق در مرتبه سوم، و اعتقادات اصول دین ما هستند و همه ی مسلمین معتقدند به خدای واحد أحد، ولکن در صفات باری تعالی، آیا صفات عین ذات اند یا زائد بر ذات اند و غیر ذلک از مسائل توحیدی اختلاف است. از خود باری تعالی اختلاف شروع میشود همه ی مسلمین معتقدند به رسالت پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله ولکن در صفات رسول در حالات پیامبر اکرم و ما یتعلق به صلی الله علیه و آله اختلافاتی وجود دارد و همه ی مسلمین معتقدند بایستی ایشان بعد از خودشان جانشینی در امت داشته باشند که به وظایف پیامبر اکرم از آنچه متعلق به دین و دنیای امت است رسیدگی کند. همه ی این ها وظایف جانشین پیامبر است که این وظایف وظیفه ی امام بعد رسول الله است.
کسی که جانشین پیامبر است از طرفی خلیفه پیامبر اکرم است همان که در فارسی جانشین میگوییم. از طرفی امام امت است همان شخص واحد خلیفه است و هم امام است. اشتباه نکنیم که فکر کنیم خلیفه غیر امام، و امام غیر خلیفه است. همانی که جای پیامبر مینشیند جانشین پیامبر اکرم است که خلأ فقدان رسول الله را پر میکند. همو امام امت است و وظیفه ی امت است که به او اقتدا کنند؛ و در همه ی امور به او مراجعه کنند و در همه ی امور مطیع او باشند، اطاعة مطلقة. در این جهت اختلافی نیست و همه قائلند چینن کسی باید باشد.
و همه ی دلایلی که اقامه میشود برای ضرورت وجود نبی و رسول همه ی آن دلایل دلیلاند برای ضرورت وجود امام، خلیفه بعد از رسول الله. لذاست که علمای شیعی و سنی تصریح دارند به ضرورت وجود امام خلیفه ی رسول الله امام امت در هر زمان، و در تعریف امامت علمای فریقین گفته اند که «الامامه رئاسة عامة للدین و الدنیا نیابة عن النبوة» امامت این طور است و این تعریفی است که همه دارند و اختلافی هم در تعریف وجود ندارد. حضرت رضا علیه السلام میفرمایند:
«إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد …» کافی ج۱ ص۲۰۰ تا آخر حدیث
مرحوم علامه حلی در مقدمه کتابشان، «منهاج الکرامه فی معرفة الامامة» دقیق است عبارتشان میفرمایند:
«فهذه رسالة شريفة، و مقالة لطيفة، اشتملت على أهم المطالب في أحكام الدين، و أشرف مسائل المسلمين، و هي مسألة الإمامة» منهاج الکرامه ص۲۷
مسأله امامت به تعبیر علامه حلّی اهم مطالب احکام دین است و اشرف مسائل مسلمین است، ممکن است کسی توهم کند این عبارت راجع به امامت بیش از حد امامت است و اشرف مسائل مسلمین توحید و مبدأ و معاد است و چطور شده که امامت اشرف مسائل مسلمین شود، امام صادق علیه الصلاة و السلام به این سوال جواب میدهند «بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّه» توحید صدوق ص۱۵۲
معرفت میخواهید به توسط ماست عبادت میخواهید به توسط ماست تفسیر قرآن میخواهید، احکام حلال و حرام میخواهید به توسط ماست در اخلاقیات خودتان اسوه میخواهید ما هستیم «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» الأحزاب : ۲۱
پس معلوم میشود نقش امامت در منظومه اعتقادات این چنین است که به توسط امام خدا را میشناسیم. به توسط امام رسول الله را میشناسیم. به واسطه امام قرآن را میفهمیم، حلال و حرام را میفهمیم و عمل میکنیم. و این تفسیر کلام علامه ی حلی است که فرمود «أشرف مسائل المسلمین» ، امامِ برحق رابط بین خدا و خلق است، امام برحق کسی است که از یک دست میگیرد و به یک دست میدهد. امام بر حق هادی امت است به کجا هدایت میکند؟ به طرف خدا و رسول.
امام بر حق معلّم امت است «و بالحکمه و الموعظة الحسنة» آیات الهی را بیان میکند، امام حافظ نظم جامعه است. امام حافظ عدالت در جامعه است. با وجود امامی که در رأس امور باشد ظلم یا منتفی میشود یا به حد اقل میرسد. بنابراین در ضرورت وجود امام بعد رسول الله هیج اختلافی وجود ندارد. اختلاف در کجا است؟ اختلاف در شخص امام است. که آن ها قائلند امام بعد رسول الله ابوبکر است و ما قائلیم امام علی بن ابی طالب علیه السلام است.
توجه کردید! سیرمان از کجا به کجا رسید، این اختلاف وجود دارد و نمیشود منکر شد. و اختلاف مهمی هم هست. این اختلاف را کسی کوچک نکند، این اختلاف به باری تعالی و معاد و قرآن و احکام حلال و حرام برمیگردد به همه چیز اسلام برمیگردد. چون از امام بر حق میخواهیم همه چیز را بگیر یم. بنا شد واسطه باشد در همه ی امور دینی حالا از که بگیریم؟ از امامی که ما می گوییم یا امامی که آن ها میگویند؟!
پس مسئله امامت اشرف مسائل مسلمین است. کسی نگوید ۵ درصد اختلاف بین مسلمین است. که خودم شنیدم حرف های بعضی آقایان را ، لذا باید کار کنیم و باید محقق باشیم مسأله ی امامت مثل سایر اصول دین تقلید ندارد. باید از روی دلیل معتقد باشیم، این جلسات برای این جهت تأسیس شد. و من به حول قوه ی الهی این مطالب را بیان خواهم کرد و بر طبق مبنای استادم منهج کسی که در مکتب او چیز یاد گرفتم یعنی صاحب عبقات الانوار علامه میر حامد حسین بیان خواهم کرد و به منهج ایشان هم اشاره خواهم کرد که منظور از منهج ایشان چیست.
قبل از ورود به بحث چند مطلب را اشاره میکنم.
مطلب اول این است که خداوند متعال از تفرق نهی کرده است «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ» الأنفال : ۴۶
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» آل عمران : ۱۰۳
از تفرق و تنازع نهی شده است. اساساً اممی که از بین رفتند و منقرض شدند در اثر همین تنازع ها و تفرّق ها بوده است.
«وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» الأنعام : ۱۵۳
متعدد داریم آیاتی که بیان میکند خداوند متعال که این اختلافاتی که در اُمَم سابقه بوده باعث بدبختی آن اُمَم شده است اما این اختلافی که پیدا شد بین مسلمین از کجا پیدا شد سبب آن چیست؟! خود قرآنبیان میکند، احادیث معتبره بیان میکند. سبب اختلاف برای امامت، طلب ریاست و حب دنیا و عمل به رأی بود. این باعث اختلاف شد.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين» البقرة : ۲۰۸
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» النور : ۲۱
پیامبر اکرم میفرمایند متن حدیث عربی را از منابع دست اول میخوانم. چون یکی از منهاج ما تبعاً لاستادمان این است که در تمامی بحث از منابع سنی نقل خواهم کرد من أوّله إلی آخره. و اگر از امیرالمؤمنین علیه السلام هم مطلبی نقل کنم به دلیل این که ایشان یکی از خلفا است.
«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَنْزِعُ العِلْمَ بَعْدَ أَنْ أَعْطَاكُمُوهُ انْتِزَاعًا، وَلَكِنْ يَنْتَزِعُهُ مِنْهُمْ مَعَ قَبْضِ العُلَمَاءِ بِعِلْمِهِمْ، فَيَبْقَى نَاسٌ جُهَّالٌ، يُسْتَفْتَوْنَ فَيُفْتُونَ بِرَأْيِهِمْ، فَيُضِلُّونَ وَيَضِلُّونَ» صحيح بخاري ج۹ ص۱۰۰
وقتی علما از بین رفتند میدان خالی شد نوبت به جهالی میرسد که مطابق هوای نفس عمل میکنند. جاهل است. وقتی جاهل است مطابق جهلش فتوا میدهد. درس که نخوانده، شاگردی که نکرده است.
حدیث دیگر عن رسول الله صلی الله علیه و آله «تعمل هذه الأمة برهة بكتاب الله، ثم تعمل برهة بسنة رسول الله، ثم تعمل بالرأي، فإذا عملوا بالرأي فقد ضلوا وأضلوا» مسند ابی یعلی ج۱۰ ص۲۴۰
در ذیل آیه ی مبارکه «إِنَّ الَّذِينَ فَارَقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا آمده إِنَّهُمْ أَصْحَابُ الْبِدْعَةِ وَالْأَهْوَاءِ، وَأَصْحَابُ الضَّلَالَةِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ» السنه ابن ابی عاصم ج۱ ص۸
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
«إِنَّمَا ابْتِدَاءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ [مِنْ] أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٍ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ [فِيهَا] کتاب الله» کتاب سلیم ج۲ ص۷۱۹
مطابق هوا عمل کردن این ها سبب اختلاف است. اگر بنا بر این باشد که هوای نفس را کنار بگذارند و تابع کتاب و سنت باشند، ببینند خدا و رسول چه فرموده اند، هیج اختلافی پیش نمیآید. در اصول دین این طور است. امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:
«فيا عجبا و مالى لا اعجب من خطأ هذه الامّة على اختلاف حججها فى دينها…» تا آخر عبارتشان
«يعملون فى الشّبهات، و يسيرون فى الشّهوات» غرر الحکم
از اینجا شروع میشود و از آن طرف توجه کنید پیامبر اکرم دو چیز را خبر دادند. خبر اول این است که «کائن فی هذه الامه ما كان فی الامم السابقة» در این امت تمام آنچه در اُمَم سابقه واقع شده واقع میشود حدیث بخوانم «لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ قَبْلَكُمْ شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ» صحيح بخاري ج۴ ص۱۶۹
دقیقا صد در صد تمام آنچه در اُمَم سابقه واقع شده این امت اتّباع خواهند کرد. این امر اولی بود که اخبار کردند امر دومی که اخبار کردند این حدیث است که در چهار تا از صحاح سته آمده «وإن بني إسرائيل تفرقت على ثنتين وسبعين ملة، وتفترق أمتي على ثلاث وسبعين ملة، كلهم في النار إلا ملة واحدة» سنن ترمذی ج۵ ص۲۶
حالا حساب کنید «کلهم فی النار الا فرقه واحده» یا به عبارتی آمده فرقه ناجیه و الباقی فی النار اخبار کردند این اختلاف باید میشد، تکویناً باید بشود کما این که در اُمَم سابقه واقع شده، خطاب میکنند حضرت به این امت كه «أَنْتُمْ أَشْبَهُ الْأُمَمِ بِبَنِي إِسْرَائِيلَ، لَتَرْكَبُنَّ طَرِيقَتَهُمْ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ» معجم كبير طبرانی ج۱۰ ص۳۹
همان راهی که آن ها رفتند شما خواهید رفت عملا غیر از این شد ؟ «أَخْشَى عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا أَنْ تَنَافَسُوا فِيهَا، وَتَقْتَتِلُوا، فَتَهْلِكُوا، كَمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ» صحيح مسلم ج۴ ص۱۷۹۶
آیا غیر از این واقع شده، این هوای نفس، حب دنیا، طلب ریاست این نتیجه اش است، جالب تر از همه این جمله است که اخبار میکنم «ما اختلفت أمة بعد نبيها إلا ظهر أهل باطلها على أهل حقها» معجم کبیر طبرانی ج۷ ص۳۷۰ ، غلبه با اهل باطل بوده اکثریت با اهل باطل بوده قدرت در طول تاریخ با باطل بوده این ها در منابع دست اول خود اهل تسنن است این اختلاف ها برای چه واقع شد؟ حکمت این ها چیست؟ جوابش را قرآن میدهد «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين» العنكبوت : ۲ و ۳
این امتحان باید بشود. این سنت الهیه است. از قرآن میفهمیم خداوند متعال سنتی دارد. یکی از سنن الهیه امتحان امت هاست. این یکی از سنن خداوند متعال است «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون» این طور فکر میکنید که ایمان آوردیم و تمام شد و رفت؟!! امت بینشان راستگو و دروغگو وجود دارد. «لِيَميزَ اللَّهُ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب» الأنفال : ۳۷ و این باید بشود و شد. آیه دیگر «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُم» التوبة : ۱۶ خداوند متعال خبیر است بما تعملون اما آنچه در باطن های شما است باید ظاهر شود. این ها آیات بود که من خواندم. در روایت هم این ها فراوان است. روایاتی که دلالت دارد بر این امتحان و این که لابدّ من الامتحان است به ما گفتند تفرق نکینم اما به خاطر دنیا طلبی تفرق شد و به خاطر اتّباع هوای نفس تفرّق شد و حکمت ش امتحان است که سنت الاهیه است امیرالمؤمنین میفرماید:
«أَلَا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ ص وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُم» کافی ج۱ ص۳۶۹
این کلام امیرالمؤمنین است و واقع شد و خداوند متعال یک باز یکی از سنتش اتمام حجت است.
راه را ارائه میکند؛ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة» الأنفال : ۴۲ . لذا روایت دارد در ذیل آیه مبارکه «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة» الأنعام : ۱۴۹ که در قیامت به عبد میگویند چرا چینن بودی؟ میگوید نمیدانستم. میگویند تو که نمیدانستی چرا یاد نگرفتی؟)امالی طوسی ص۱۰) ولله الحجة الباغة.
راه را ارائه کرد «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» الإنسان : ۳
«فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» البقرة : ۲۵۶
این امتحان و اتمام حجت لابدّ منه است و ما وظیفه داریم از این امتحان سر بلند بیرون بیایم و سر بلند بیرون آمدن به این است که تبعیت از شیطان نکنیم. اتّباع نفس نکنیم، محبت دنیا نداشته باشیم. انسان امور اعتقادی را قرار ندهد برا ی دنیا و شهرت پول ، انسان امامت را وسیله قرار ندهد که در جامعه کسی شود.
پس گفتند که اختلاف نکنید اما چه کار کنیم تنازع شد «فان تنازعتم فروده الی الهل و الرسول» ببینیم خدا و رسول چی گفته در امور اعتقادی؟ خدا و رسول چه گفتند؟ همان را اعتقاد پیدا کنیم مربوط به دین است و دین هم در قرآن و سنت است آیه ی دیگر:
«فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليم» النساء:۶۵ امامت محل نزاع شد، برگردیدم به خدا و رسول وقتی خدا رسول حکم کردند «یسلموا تسلیماً» باید باشیم. باید برگردیم به قرآن و سنت، پس ملاحظه میکنید چه جور سیر منطقی را شروع کردم که رسیدیم به اینجا. که باید به خدا و رسول مراجعه کنیم برای رفع اختلاف و نجات در دنیا و آخرت و اعتقاد صحیح. و برای این که مبتلا نشویم به آنچه اُمَم سابقه مبتلا شدند.
و عرض خواهم کرد و ثابت خواهم کرد که دینی که دیگران دارند بر مبنای طلب دنیا و حب ریاست است. که در جلسه قبل اشاره کردم و ادله اش را بیان خواهم کرد. ما وقتی بحث میکنیم، روی قاعده بحث و تحقیق میکنیم ما اساتید بزرگی داریم که به ما یاد دادند که چگونه حرف بزنیم و چگونه استدلال کنیم. این که میگویم منهج صاحب عبقات، بی خود نمیگویم. به حول قوه ی الهی علی القاعده و طبق آنچه قرآن و سنت و عقل هم در کنار آن ها و یا در طول آن ها ما را هدایت میکند شروع خواهم کرد. اولین مطلیی را که خواهم گفت این است که حالا که این اختلاف پیدا شده ما گفتیم علی، ابوبکر نه. به ما گفتن مذهب شما را یهودی ها درست کردهاند. اصلاً شما یهودی هستید.عبارات شان را برایتان خواهم خواند که تشیع را یهودی ها ساختند. ببینید کار به کجا کشید که تازه ما شدیم یهودی. مذهب ما شد مؤسَّس از قِبَل یهودیت. ان شاء الله در جلسه آینده میخوانم عبارات دکتر های امروزی را از کشورهای مختلف علمای الأزهر امروز تا ببینید به ما چگونه نگاه میکنند؟ و معلوم شود تشیع از کجا است.
پیامبر اکرم دو کار کردند کار اول این که امیرالمؤمنین را معرفی کردند کار دوم تشیع را تأسیس کردند در حیات خودشان. میدانستند چه خواهد شد. میدانستند که بعد از قرن ها یا همان نزدیک شهادتشان کسانی خواهند گفت که تشیع را یهودی ها درست کردند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته