دوازدهمین جلسه از سلسله دروس امامت حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته، با موضوع عدالت صحابه همزمان با شب میلاد با سعادت حضرت امام حسن عسکری در روز دوشنبه مورخ ۱ آبان ماه ۱۴۰۲، در سالن علامه میرحامدحسین بنیاد فرهنگی امامت، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء به امامت معظم له برگزار گردید.
متن کامل جلسه دوازدهم دروس ریشههای اختلاف در امامت
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و اشرف بریته محمّد و آله الطاهرین لاسیما بقیة الله فی الارضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
مقدّمه
ولادت با سعادت امام عسکری علیه الصلاة و السلام را تبریک عرض میکنیم و از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف درخواست میکنیم که همچنان ما را مورد عنایت خودشان قرار بدهند.
بحث ما در عدالة الصحابة است. این بحث، از بحثهایی است که کلیدی است در همه مباحث دینی و در همه معارف اسلامی، بحث عدالة الصحابة مدخلیت دارد. نمیدانم چرا مفغول عنه واقع شده و درست در محافل علمی و حوزات علمیه به این موضوع رسیدگی نشده.
اقوال را در تعریف صحابی خواندیم که صحابی لغةً و اصطلاحاً به چه معناست و عدالت را هم بیان کردیم. وارد شدیم در اقوال، معلوم شد که این که همه کسانی که پیغمبر اکرم را دیدهاند، با ایشان ملاقات کردهاند، همه اینها جزو صحابه رسول الله شمرده نمیشوند. این کلام که گفته شود که هر کسی که پیغمبر اکرم را دیده است و لو یک لحظه، او از صحابه رسول الله شمرده می شود، این کلام باطل است. در عین حال ما قرار گذاشتیم که به دلایل کسانی که ادّعا میکنند عدالة الصحابة را به هر معنایی و مصداق صحابه را هر کسی که قرار بدهد قائل، علی ای حال به دلایل ادّعایی او باید رسیدگی بکنیم، ببینیم که به چه دلیلی ادّعا میکنند عدالة الصحابة اجمعین، همه صحابه، حتّی ادّعای اجماع کردهاند بعضیها بر عدالة الصحابة، حتّی ابن حزم اندلسی میگوید که صحابه پیغمبر اکرم «أهل الجنة قطعاً»[۱]، اد ّعای قطع میکند که اینها اهل بهشتاند همهشان قطعاً. خب اینها حرفهایی است که میزنند و مقاصد دیگری دارند. مقاصدشان توجیه آن کارهایی است که این آقایان انجام دادهاند، مخصوصا توجیه سقیفهای است که بعد از پیغمبر اکرم تشکیل شد. اجمالاً ما وظیفه داریم به ادلّه مراجعه کنیم؛ چون بحث ما یک بحث علمی است. بنا نداریم که در این مباحث جسارتی به کسی بکنیم، توهینی نسبت به کسی، نه بنا نداریم، بحث است و دلیل هم عمدتاً یا کتاب هست و یا سنّت. ببینیم از کتاب به چه آیاتی استدلال کردهاند و از سنّت به چه احادیثی استدلال کردهاند بر عدالة الصحابة اجمعین. تا آنچایی که بنده نگاه کرده بودم، حافظ خطیب بغدادی بیشتر از دیگران اقامه دلیل کرده و لذا حافظ ابن حجر عسقلانی اخذ کرده مطالب خطیب بغدادی را و متأخّرین و معاصرین هم جمعی از خطیب بغدادی تبعیت کردهاند. ما این آیات را خواندیم. دوباره آیات را یکی یکی رسیدگی می کنیم.
ادلّه قرآنی نظریه عدالة الصحابة اجمعین
نگاه کردم دیدم دو تا از آیات را خطیب بغدادی نیاورده: یک آیه در سوره فتح است که ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا﴾[۲].
آیه دیگری باز در سوره فتح است ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ﴾[۳]. این دو تا آیه را هم عجالتاً بنده اضافه کردم.
تحقیق در آیات به این صورت است که در هر موضوع در هر علم از علوم، در هر موضوع و در هر علمی از علوم که استدلال میشود، اول به قرآن مجید استدلال میشود، در علوم دینی و مسائل اسلامی به قرآن سعی میکنند استدلال کنند در درجه اول.
آنچه که ادّعا میکنند عدالة الصحابة اجمعین، همه صحابه عادلند، همه صحابه عادلند، این مدّعاست و ما خواندیم در درسهایمان که همیشه بایستی دلیل باید مطابقت داشته باشد با ادّعا؛ نه اخصّ باشد و نه اعمّ باشد. یادتان میآید؟ دلیل باید مطابقت داشته باشد با ادّعا. حالا میخواهیم ببینیم عدالة الصحابة، همهشان، آیا از کدام آیه از آیات قرآن مجید درمیآید؟
آیه اول و دوم
آیه اول: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾[۴]. این آیه در سوره بقره است.
آیه دوم: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۵].
این دوتا آیه، موضوع در این دو آیه، امّت قرار گرفته، ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً﴾، آیه دوم ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ﴾.
در این دو آیه خداوند متعال مدح میکند امّت را، کدام امّت را؟ امّت پیغمبر اکرم را. خطیب بغدادی، ابن حجر عسقلانی و دیگران و از معاصرین جمعی به این دو آیه استدلال کردهاند بر عدالت صحابه. اما دکتر عبد الکریم النملة که او هم از معاصرین است و بزرگ هم هست، احوالاتش را که میبینیم خیلی از او تجلیل میکنند، او میگوید: «تنبيه»، در کتابش که راجع به صحابه نوشته میگوید: «تنبيه: هناك بعض النصوص قد استدلّ بها بعض الأصوليين وهي لا تصلح للاستدلال بها»، آیاتی مورد استدلال قرار گرفته اما اینها صلاحیت برای استدلال ندارند، «من ذلك قوله تعالى: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا﴾ وقوله ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾»، ایشان میگوید که استدلال به این دو آیه اصلاً صحیح نیست، چرا؟ «فإنّ الاستدلال بهاتين الآيتين على عدالة الصحابة فيه نظر؛ وذلك لأنّه لا يجوز استعمال اللفظ في معنيين مختلفين»، استدلال علمی متین، که ما در حوزه میخوانیم، در مباحث الفاظ کفایه خواندیم، آیا میشود استعمال لفظ کرد، لفظ واحد در دو معنی یا اکثر از یک معنا؟ این شخص عالم است، استاد بزرگی است، عبد الکریم النملة، میگوید: «لأنّه لا يجوز استعمال اللفظ في معنيين مختلفين فالمراد منهما مجموع الأمة من حيث المجموع، فلا يراد كل واحد منهم.»[۶]، این که ما از امّتّ، لفظ امّت، هم کل امّت پیغمبر اکرم را بخواهیم و هم خصوص صحابه را بخواهیم، لفظ واحد متحمّل دو معنا نمیشود، استعمال لفظ در اکثر از معنا لا یجوز. آیه میگوید: امّت، شما به چه مناسبت کلمه امّت را تنزیل میکنید بر خصوص صحابه؟ به چه مناسب؟
دکتر شیخ حسن فرحان مالکی میگوید: استدلال به این آیه «علی عدالة الصحابة سوء فهم»، نفهمی است اصلاً استدلال به این دو تا آیه، «االآية بين المعنيين: إما أن يكون المراد بها جميع الأمة كما رأى بعض المفسّرين وروى البخاري في صحيحه»،که بخاری هم در کتابش آیه را تفسیر کرده به همه امّت، «وإما أن يكون المراد بها الصحابة… ومن ظنّ أن الآیة تعدیل»، دقت کنید، «ومن ظنّ» اگر کسی گمان کند که این آیه آمده تا عدالت ولید را و حرقوص را و معاویه را و قاتل عمار بن یاسر را و بسر بن ارطاة را، آیه آمده اینها را برای ما عادل کند، «فقد افتری علی الله الکذب»، اگر کسی بگوید این آیه دلالت بر عدالت این چنین اشخاص دارد، «فقدافتری علی الله الکذب أو أن یکون جاهلاً جهلاً بلیغاً»[۷]. این تا اینجا.
از آن طرف ما دقت میکنیم در این دو آیه، اما آیه اولی دارد که ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾، آیا این ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾برای تک تک افراد امّت است؟ یا برای امّت مجموع من حیث المجموع؟ یا هیچ کدام از اینها نیست، بلکه افراد معیّنی هستند، آنها هستند که میتوانند شهداء علی الناس باشند؟ این احتیاج به تحقیق دارد. چه کسانی هستند که لیاقت دارند شهداء علی الناس باشند «وَليَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا».
در آیه دوم دارد که ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾، این قید است، ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾، قید خیریت است. شما به همه تفاسیر نگاه کنید. تصریح میکنند که سبب خیریت این است که ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾، به این سبب به این علّت شما شدید خیر امّت و بر امم دیگر مثلا افضلیت پیدا کرد این امّت، به جهت امر به معروف و نهی از منکر. و ما میدانیم کسانی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند اولاً باید معروف و منکر را بشناسند ثانیاً باید عامل به معروف باشند و تارک منکر باشند. آیا همه صحابه این طور بودند؟
اساساً این دو تا آیه ربطی ندارد نه به کل امّت، تا چه برسد به صحابه از این امّت. مراد کسان دیگری هستند. باید فکر بکنیم، باید تحقیق بکینم، نه از آن جهت که روایات اهل بیت را قبول داریم و مرید اهل بیت علیهم السلام هستیم که در این دو آیه چه فرمودهاند، نه، فکر بکنیم.
و بنده به حول و قوه الهی در ادامه بحث ان شاء الله تعالی موارد کثیرهای را از منابع دست اول نقل خواهم کرد که چه منکراتی را صحابه مرتکب شدهاند. با مدرک نقل میکنم. اسامی آنها را هم مطابق با مدارک خواهم خواند و کارهایی که کردهاند. کجا ﴿تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ ارتباط به صحابه داشته باشد اصلاً.
آیه سوم
آیه سوم: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ﴾[۸]
خب بله، بیعتی بوده به نام بیعت رضوان، بعت تحت شجرة، این آیه در مدح کسانی است که با پیغمبر اکرم در آن جریان بیعت کردند. بیعت کردند که چه کار کنند؟ بیعت کردند تا مطیع باشند، بیعت کردند تا تابع باشند، بیعت کردند که تا آخر عمرشان با پیغمبر اکرم مخالفت نکنند، بر این جهت بیعت کردند دیگر. اینها ۱۴۰۰ نفر بودند. در آن جریان ۱۴۰۰ نفر با پیغمبر اکرم بیعت کردند. آیه میگوید: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ﴾
خب به این آیه جمعی استدلال کردهاند، باز جمعی استدلال نکردهاند، از همین معاصرین ما. چرا؟ گفتیم باید دلیل با مدّعا مطابقت داشته باشد؛ نه اعم باشد و نه اخص. آیه ارتباط دارد با کسانی که بیعت کردند با رسول الله در آن روز، بیعت رضوان، این چه ربطی دارد به همه صحابه؟ شما عدالة الصحابة را میخواهید. این کسانی است که با پیغمبر اکرم بیعت کردند در بیعت شجره، ۱۴۰۰ نفر. این اولاً. ثانیاً در بیعت شجره همهشان مؤمن بودند؟ قرآن میگوید: ﴿عَنِ الْمُؤْمِنِينَ﴾ آیا همهشان اهل ایمان بودند؟ همهشان اهل ایمان نبودند. به دلیل اینکه عبد الله بن ابی که رئیس منافقین مدینه است که همه میشناسند او را، او از جمله کسانی است که بیعت کرده در یوم الشجره، او رئیس منافقین است، همه میدانند، پس ﴿عَنِ الْمُؤْمِنِينَ﴾.
و از آن طرف آیه میگوید که خداوند متعال راضی شده از اینها. رضایت خداوند متعال از اینها منوط است به اینکه تا آخر عمرشان مورد رضای خدای متعال باشند و حال اینکه آیه دیگر میگوید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾[۹]. شاهدش چیست باز؟ شاهدش این است که در همین سوره فتح، در همین سوره فتح، راجع به بیعت آیه دیگری هست، آن آیه این طور است، دقّت کنید، آخر اینهایی که حرف میزنند بزرگ هستند بعضیهاشان واقعاً، اما آن ارادتی که دارند به آنهایی که نباید ارادت داشته باشند، آن باعث میشود که حرفهایی بزنند خلاف تحقیق. نگاه کنید آیه را: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۰]. معلوم میشود همان بیعتکنندههای شجره بعضیهاشان نکث بیعت کردند. چگونه میخواهید به این آیه استدلال کنید برای عدالت همه صحابه؟
مطلب دیگری که جالب است، از افرادی که در بیعت شجرة، شما میگویید رضی الله از اینها که در بیعت شجره بودند، خدا از همه اینها راضی است. کسانی هستند که در قتل عثمان شراکت کردند. چه کار کنیم الان؟ ما چه کار کنیم؟ اگر رضی الله از عبد الرحمن بن عدیس و عبد الرحمن بن عدیس عادل است و اهل بهشت است قطعاً، خب این قاتل عثمان است. چه کار کنیم؟ «كان الأمير على الجيش القادمين من مصر إلى المدينة الذين حصروا عثمان وقتلوه»[۱۱]، عبد الرحمن بن عدیس، خب الان چه کار کنیم؟ به مقتضای استدلال شما کاری که با عثمان کردند، کار درستی بوده. ملتزم میشوید؟ اگر ملتزم میشوید، از طرف ما مانعی نیست.
آیه چهارم
آیه چهارم که باز در سوره فتح است: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ﴾[۱۲]تا آخر آیه در سوره فتح. عرض کردیم خطیب بغدادی به این آیه استدلال نکرده، ابن حجر عسقلانی استدلال نکرده، اما به این آیه همین دکتر عبد الکریم نملة استدلال کرده، دکتر ناصر الشیخ استدلال کرده، دکتر عبد القادر الصوفی استدلال کرده، خیلی خب.
ما مراجعه کردیم به دکتر عبد الکریم نملة وجه استدلال را بیان کند. اصلا بیان نکرده، فقط آیه را آورده بیان نکرده وجه استدلال را.
دکتر ناصر الشیخ میگوید: «هذا الثناء عليهم»، این مدح است، «هذا الثناء عليهم لا يتطرّق الى النفس معه شك في عدالتهم»[۱۳]، این مدح است، اما مدحی است که ما احتمال نمیدهیم که دلالت بر عدالت نداشته باشد. فقط همین است عبارتش.
جالبتر از این، آن آقای دکتر عبد القادر صوفی میگوید: «هي -این آیه- وإن لم یصرّح الله تعالی فیها بعدالتهم»، در این آیه دلالت بر عدالت وجود ندارد، «إلا أنّ ثنائه علیهم یقطع لهم بالعدالة»، صرفاً ادّعاست، با اقرار به این که ثناء است، مدح است، تعدیل نیست. خودشان اقرار میکنند که مدح است، تعدیل نیست. مدّعا چی بود؟ عدالت بود. این اولاً.
و ثانیاً ما در حوزه کار کردیم، طلبگی کردیم، یاد گرفتیم تا اندازهای، در ذیل همین آیه، در ذیل همین آیه که مدح شده صحابه رسول الله، در ذیلش آمده: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا﴾، مدح می کند قرآن، خداوند متعال اینها را مدح میکند، اما در آخر چه میگوید؟ میگوید: آنهایی که مورد رضا و مغفرت و رحمتاند، آنهایی هستند که ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ﴾ معلوم میشود که همهشان این طور نیستند، با کلمه «منهم». و از آن طرف ما دقّت میکنیم در استدلالاتمان، ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ این کلمه «معه» چیست؟ این معیت چه معیتی است؟ آیا مراد از معیت همراه بودن به قول ما امروز همراه بودن فیزیکی است مراد؟ ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾، یا مراد از این معیت، معیت حقیقی و واقعی، تبعیت و اطاعت صد در صد است؟ ﴿وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾ و جالب است که این کلمه معیت را نگاه کردم دیدم شیخ حسن فرحان انگشت گذاشته روی این کلمه معیت که مراد از این معیت چیست و بحث کرده.
آیه پنجم
آیه پنجم: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ﴾[۱۴] تا آخر آیه، سوره توبه. بعضی استدلال کردهاند بعضی استدال نکردهاند.
دکتر نملة این آیه را ذکر میکند، وجه استدلال را بیان نمیکند. دکتر ناصر الشیخ عبارتش این است «وجه دلالة هذه الآية على عدالتهم أن الله تعالى أخبر فيها برضاه عنهم ولا يثبت الله رضاه إلا لمن كان أهلا للرضا، ولا توجد الأهلية لذلك إلا لمن كان من أهل الاستقامة في أموره كلها عدلا في دينه»[۱۵] تا آخر کلام. میگوید ثناء است اما این ثناء، ثنائی است که، مدح، مدحی است که باید در آن عدالت وجود داشته باشد. همین عبارتها را دکتر کبیسی دارد، دکتر عبد القادر دارد، دکتر قحطانی دارد، اینها معاصریناند و اساتید دانشگاهها هستند، اما کسانی به این آیه استدلال نکردهاند از همین دکترها و حق با آنهاست؟ چرا؟
آیه میگوید: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾، این چه ربطی دارد به همه صحابه؟ ما گفتیم باید مطابقت داشته باشد ادّعا با دلیل، خب این اخص از مدعاست. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ این اولاً. ثانیاً ابوبکر از سابقین اولین است؟ در تاریخ طبری به سند صحیح روایت میکند از سعد بن ابی وقاص که ابوبکر «اسلم قبله خمسون»[۱۶] قبل از ابوبکر ۵۰ نفر اسلام آوردند. پس ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ شامل ابوبکر نمیشود. نسبت به خلیفه دومشان نوشتهاند بعد از ۲۰۰ نفر اسلام آورده است. ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ اولاً اخص از مدعاست، ثانیاً خلفائتان را نمیگیرد این آیه مبارکه.
بله ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ﴾ حمزه است، جعفر است. این طبقه افرادی که در مکه ایمان آوردند.
آیه ششم
آیه ششم: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۱۷]
دکتر ناصر الشیخ به این آیه استدلال کرده او میگوید: «ففي هذه الآية وصف الله تعالى عموم المهاجرين والأنصار بالإيمان الحق ومن شهد الله له بهذه الشهادة فقد بلغ أعلى مرتبة العدالة»[۱۸]، ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا﴾.
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا﴾ مهاجرینند، ﴿ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا﴾ انصارند، اهل مدینهاند. ﴿ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، اینها حقیقتاً مؤمناند. یا بفرمایید ایمان حقیقی را دارند. ایمان دارند، بله حقیقت ایمان نزد اینها هست، اینها مؤمناند حقاً، ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾. آیا هر مؤمنی که حقیقتاً هم مؤمن باشد، عادل است؟ ملتزمید شما؟ نسبت بین ایمان و عدالت چیست اصلاً؟ و از آن طرف اینها از مهاجرین و انصار همهشان ﴿هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا﴾، پس آیه ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾[۱۹]را چه کار کنیم؟ خطاب به همین مهاجرین و انصار است. این کاشف از این که ایمان میشود باشد، اما عدالت یک امر دیگری است. این تازه نسبت به کسانی است که ایمان آوردهاند، ما معتقدیم جمعی از اینها اصلاً ایمان نیاوردهاند از روز اول و اینها در آینده به مرور روشن خواهد شد ولو اینکه در گذشته اشاراتی به این مطلب داشتهام.
آیه هفتم
آیه هفتم: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۲۰]
به این آیه خطیب بغدادی استدلال کرده. خب خیلی اشتباه کرده، لذا حافظ ابن حجر عسقلانی به این آیه استدلال نکرده. چرا؟ به خاطر این که ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ در اسلام امیرالمؤمنین است. روایت میخواهید، نگاه کنید به تفسیر ابن ابی حاتم رازی، نگاه کنید به تفاسیر دیگر، نگاه کنید به مستدرک حاکم نیشابوری، نگاه کنید به تفسیر فخر رازی، نگاه کنید به تفاسیر، اصلاً این آیه مربوط به امیرالمؤنین است، ربطی به دیگران ندارد اصلاً، به ابن کثیر نگاه کنید، ابن کثیری که شاگرد ابن تیمیه است، به جلال الدین سیوطی نگاه کنید در ذیل این آیه در کتاب الدر المنثور چه روایت میکند. به تفاسیر نگاه کنید اصلاً ربطی ندارد به غیر امیرالمؤمنین ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾. و ما در نفحات الازهار به تبع مرحوم سیدنا الاستاذ، مرحوم صاحب عبقات راجع به این آیه مستقلاً بحث کردیم، ربطی به دیگران ندارد.
آیه هشتم
آیه هشتم: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ﴾[۲۱] تا آخر که در سوره حشر است این آیه مبارکه.
کسانی به این آیه مبارکه استدلال کردهاند. این آیه مدح است، دلالت بر عدالت ندارد ابداً.
این عمده آیاتی بود که استدلال کردهاند. نتیجه این میشود که اگر در قران مجید مدحی برای صحابه آمده، این نکته را هم عرض بکنم، غفلت نکنید، ما در قران صحابه رسول الله نداریم، ما در قرآن مهاجرین و انصار داریم، صحابه نداریم، نگاه بکنید پیدا نمیکنید آیهای که صحابه رسول الله باشه، مهاجرین و انصار است. و ما بایستی همه قرآن را لحاظ کنیم، نمیشود كه ﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ﴾[۲۲]. که اگر قبول کنیم این آیات دلالت بر مدح دارند، روز اول عرض کردم گفتم که صحابی آن کسی است که مصداق یک آیه باشد، مصداق یک آیهای نباشد. صحابه آنهایی هستند که مصداق آیه ﴿أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ﴾[۲۳] نباشند.
این بود یک سیری در آیاتی که آقایان استدلال کردهاند، بررسی کردیم این آیات را. در جلسه بعد ان شاء الله نگاه میکنیم به احادیثی که استدلال کردهاند.
وصلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین
پی نوشت ها
[۱]. ر.ک: ابن حزم الاندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل (مکتبة الخانجی): ۴/ ۱۱۷.
[۲]. سوره فتح: آیه ۲۹.
[۳]. سوره فتح: آیه ۱۰.
[۴]. سوره بقره: آیه ۱۴۳.
[۵]. سوره آل عمران: آیه ۱۱۰.
[۶]. عبد الکریم بن علی النملة، مخالفةالصحابی للحدیث النبوی الشریف (مکتبة الرشد): ص ۸۲.
[۷]. حسن بن فرحان المالکی، الصحبة والصحابة بین الاطلاق اللغوی والتخصیص الشرعی (مرکز الدراسات التاریخیة): ص ۲۳۴ – ۲۳۳.
[۸]. سوره فتح: آیه ۱۸.
[۹]. سوره آل عمران: آیه ۱۴۴.
[۱۰]. سوره فتح: آیه ۱۰.
[۱۱]. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب (دار الجیل): ۲/ ۸۴۰.
[۱۲]. سوره فتح: آیه ۲۹.
[۱۳]. ناصر بن علی الشیخ، عقیدة اهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام (مکتبة الرشد): ص ۸۰۵.
[۱۴]. سوره توبه: آیه ۱۰۰.
[۱۵]. ناصر بن علی الشیخ، عقیدة اهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام (مکتبة الرشد): ص ۸۰۳.
[۱۶]. ر.ک: محمّد بن جریر طبری، تاریخ الطبری (تاریخ الرسل والملوک) (دار المعارف بمصر): ۲/ ۳۱۶.
[۱۷]. سوره انفال: آیه ۷۴.
[۱۸]. ناصر بن علی الشیخ، عقیدة اهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام (مکتبة الرشد): ص ۸۰۳.
[۱۹]. سوره آل عمران: آیه ۱۴۴.
[۲۰]. سوره واقعه: ۱۱ – ۱۰.
[۲۱]. سوره حشر: آیه ۸.
[۲۲]. سوره بقره: آیه ۸۵.
[۲۳]. سوره آل عمران: آیه ۱۴۴.