در یکی از روزهای زمستان ۱۳۹۲ شمسی، به دیدار ایشان رفتیم؛ در آن دیدار صمیمی، ضمن بهرهگیری از رهنمودهایشان، این پرسش فراگیر را نیز پرسیدیم که «چرا فاطمیّه برای شیعه مهم است؟! آنچه در پی میآید متن سخنان معظمله در پاسخ به این پرسش مهم است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، والصلاة والسلام علی خیر خلقه محمّد وآله الطاهرین، ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین.
برای نشان دادن اهمیّت روزهای فاطمیه، و جریان حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) به عنوان مقدمه مطلبی را عرض میکنم:
ما بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سه رویداد خاص و مسأله اساسی در تاریخ اسلام داریم:
1. مسأله حضرت صدّیقه طاهره (علیها السلام)؛
2. مسأله حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)؛
3. مسأله حضرت امام زمان (علیه السلام).
این سه مسأله، مکمّل همدیگر هستند. اقدامی که حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) انجام دادند، دو جنبه داشت: جنبه اثباتی و جنبه نفیی. اما واقعه عاشورا و ماجرای حضرت سید الشهداء (علیه السلام) فقط جنبه نفی دارد و داستان امام زمان (علیه السلام) فقط جنبه اثباتی!
در توضیح آن عرض میکنم:
وقتی رسول خدا به پیامبری مبعوث شدند و شروع به راهنمایی و هدایت مردم کردند، اکثریت قریش، مخالفت کردند. در این میان، عدّهای به حضرت ایمان آوردند. جمعی از آنها واقعاً ایمان آوردند و جمعی دیگر تظاهر به ایمان کردند؛ آنها که تظاهر به ایمان کردند، میدانستند که پیامبر اکرم پیروز خواهند شد. به همین خاطر رسیدن به منافع خود را در سایه تظاهر به ایمان، دیدند و گفتند: ایمان آوردیم! شاهد این سخن، چند مطلب است:
1. قرآن کریم در سوره مدّثر میفرماید: در مکه کسانی بودند که «في قلوبهم مرضٌ…»؛ و اینها را در مورد مشرکین و اهل کتاب ذکر کرده است.
2. بعضی از سران قبایل عرب آمدند تا با پیامبر معامله کنند که ما از شما دفاع میکنیم، به شرط آنکه زمام امور و هدایت مردم بعد از شما از آنِ ما باشد. که پاسخ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در آن شرایط سخت چنین بود: «الأمر إلی الله، یضعه حیث یشاء»؛ امر امامت و زمام امور مسلمین، بعد از من، به دست خداست!
3. ما در روایات و منابع تاریخی قرائن آشکاری داریم بر اینکه بعضی از کسانی که در مکه تظاهر به اسلام و ایمان کردند، با اهل کتاب در تماس بودند. شاهد دیگر اینکه، همین افراد متظاهر، در جنگها، گرفتاریها و مواقع ضروری، فرار میکردند تا هم جان سالم به در برند و هم بمانند برای پیاده کردن نقشههای شومی که در سر داشتند.
اینها جزء اصحاب پیامبر شمرده میشدند و از نظر جمعی از مردم دارای احترام و جایگاه بودند.
جنبه نفی اقدام حضرت زهرا (علیها السلام) درباره اینان نمود پیدا کرد. حضرت زهرا (علیها السلام)، حجاب از چهره نفاق این افراد برداشتند و حیله آنها را برای مسلمین و برای آنان که اهل فهم بودند، تا روز قیامت برملا نمودند. حضرت زهرا (علیها السلام) این کار را برای همه، عملاً نشان دادند.
آن وقتی که آنها تصمیم گرفتند به خانه هجوم برند، میدانستند که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و صدیقه طاهره (علیها السلام) پیمان گرفته شده بود تا در مقابل این امر، صبر کنند. پس میدانستند چه خواهد شد.
از طرف دیگر همان طور که اشاره شد، بایستی چهره واقعی منافقین که خود را اهل اسلام و مسلمین میدانستند را معرّفی کنند و باید به جامعه میفهماندند که این بیعت بر خلاف رضای خدا و رسول او است و باطل میباشد! در نتیجه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خانه نشستند تا عملاً به مسلمین بفهمانند که این بیعت باطل است. اما از آن طرف مأمور به صبر هم بودند. به همین خاطر است وقتی به خانه هجوم آوردند، حضرت زهرا (علیها السلام) پشت در رفتند و حضرت امیر (علیه السلام) نرفتند. چون نمیخواستند حضرت امیر (علیه السلام) را ببرند و ایشان را وادار به بیعت کنند. با این کار، حضرت زهرا (علیها السلام) هم نسبت به عمل آنها اعتراض نمودند، هم مانع ورود آنها به خانه شدند و هم خواستند تا نگذارند امیرالمؤمنین (علیه السلام) با پای خودشان برای بیعت بروند.
اما آنان هجوم آوردند، حضرت امیر (علیه السلام) را کشان کشان بردند، و حُرمت حضرت صدیقه (علیها السلام) را هتک کردند؛ و شد آنچه شد! … و با این کار حضرت، نفاق آنها عملاً نشان داده شد و امّا قولاً صدیقه طاهره (علیها السلام) در خطابهشان تأکید داشتند بر اینکه به محض رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، پرچم نفاق دشمنان برافراشته شده و منافقین به حرکت درآمدند.
و امّا جنبه اثباتی! …
ملاحظه میکنید که صدیقه طاهره (علیها السلام) به همان مقدار که چهره نفاق را نشان دادند، حقانیّت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به اثبات رسانده و از ولایت ایشان دفاع کردند. در جای جای خطبهشان این نکته را تأکید کردند و در خطاب با صحابه، آنها را نسبت به واقعه غدیرخُم و بیعتشان با امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز یادآور شدند.
پس صدیقه طاهره هم غضبشان را نسبت به منافقین نشان دادند و هم قولاً و عملاً بدون رضایت از آن افراد که به خانهشان هجوم آورده بودند، از دنیا رفتند. و میدانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«همانا خداوند با خشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت میشود».
این کاری است که حضرت زهرا (علیها السلام) انجام دادهاند.
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) پس از 50 سال، دین اسلام، زحمات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و مصیبتهای صدیقه طاهره (علیها السلام) را احیا کردند. منافقین، در آن زمان، آنچنان فسادی ایجاد کرده و انحرافی در اسلام به وجود آورده بودند که چارهای جز شهادت ایشان نبود. آن هم به همراه اولاد، اصحاب و یارانی که با ایشان همراه شده بودند.
این قانون، قانونِ مسلّمی است و در همه موارد جاری است که بایستی اصلاح، متناسب با فساد باشد. هرچه فساد بیشتر، قویتر و شدیدتر باشد، به جهت رفع اصلاح و رفع آن فساد، باید اصلاح نیز به همان اندازه پیش روی کند تا نتیجهای درست دهد. با کار سیدالشهداء (علیه السلام)، دیگر کاملاً خط حق از باطل جدا شد. و مؤمنین از منافقین جدا شدند.
نوبت به حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) که برسد، «یملأ الأرض قسطا وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».
و اما وظیفه ما در برابر صدیقه طاهره (علیها السلام) این است که هدف آن حضرت را دنبال کنیم و به بیان ظلمها و خیانتهایی که به آن حضرت شده و بدعتهایی که در دین گذاشته شده بپردازیم، که حضرت زهرا (علیها السلام) هم چهره شوم دشمنان را برملا نمودند و هم در دفاع از امیرالمؤمنین (علیه السلام) برآمدند.
ما نیز باید به یاری اهل بیت (علیهم السلام) بپردازیم و به تعظیم شعائر ـ مخصوصاً مصائب حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) و سید الشهداء (علیه السلام) ـ برآئیم و در جنبه آمادگی برای یاری حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) کوشا باشیم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
منو