مقتضای دلائل و اصول عملیه در عزاداری چیست؟
سؤالاتی پیرامون عزاداری امام حسین علیهالسلام و پاسخهای حضرت آیت اله حاج سید علی حسینی میلانی (مدظله العالی)
بسمه تعالی
با توجه به اینکه در ماه محرم الحرام و ایام عزاداری سید و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه الصلاة والسلام هستیم، میخواستیم چند سؤال فقهی در رابطه با بحث عزاداری را از محضرتان استفاده بکنیم.
به عنوان اولین سؤال بفرمایید که راه علم به وقایع عاشورا منسد است یا منفتح؟ و اگر منفتح است چگونه باید دسترسی پیدا کرد؟ و اگر منسد است وظیفه چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی خیر خلقه وأشرف بریّته محمّد وآله وسلّم وسیّما بقیة الله في الأرضین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین. اللهمّ العن أوّل ظالم ظلم حق محمّد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلك، اللهمّ العن العصابة التي جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهمّ العنهم جمیعا.
السلام علی الحسین وعلی علي بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.
وقایع عاشورا مثل سایر وقایع در تاریخ اسلام است. علم به مقداری از این واقعه داریم که جای هیچ شک و شبهه نیست، چون آنها به تواتر رسیدهاند و یا محفوف به قرینه هستند، و مقداری از این واقعه عاشورا به تواتر نرسیده است و در آنها خبر مفید علم نداریم، و البته میشود گفت که این قسم خیلی کم است. ما نمیتوانیم در همه وقایع به جزئیات آن وقایع علم پیدا کنیم. فرض کنید، جنگ بدر واقعه متیقن و خبری متواتر است، اما قسمی از جزئیات واقعه به تواتر به ما نرسیده و علم نداریم؛ و هکذا سایر حروب و غزوات پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و یا حروبی که بعد از پیغمبر اکرم اتفاق افتاده است مثل واقعه صفین یا جمل و امثال ذلک؛ و حادثه کربلا و واقعه عاشورا هم همینطور است. ما هستیم و آنچه در منابع به ما رسیده است، و البته باید منابع معتبر را لحاظ کنیم. باید به روایاتی که بزرگان علمای ما در واقعه کربلا نقل کردهاند اعتماد کنیم، و هرگاه لازم باشد به روایات دیگران مراجعه کنیم که البته مراجعه میکنیم، مخصوصاً کتاب طبقات ابن سعد و کتاب ابن الجوزی و امثال اینها.
بنابراین نمیتوانیم بگوییم که راه علم به وقایع عاشورا منسد است مطلقاً و نمیتوانیم بگوییم منفتح است مطلقاً، اما مگر علم لازم هست؟ وثوق هم بلکه عدم علم به خلاف کافی است.
با توجه به اینکه فرمودید باید به مقاتل و نقلهای معتبر رجوع کرد، حجیت مقاتل موجود و در دسترس را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در درجه اول به کتبی مراجعه میکنیم که بزرگان ما نوشتهاند و به روایاتی که بزرگان ما نقل کردهاند. بعضیها خیال میکنند که به هر کتابی که نوشته شده میشود اعتماد کرد، یا بعضیها خیال میکنند که تمام آنچه راجع به سیدالشهدا علیهالسلام، در مجالس و محافل گفته میشود از کتاب خاصی است، در حالی که اینطور نیست. مطالبی که علما و خطبای ما در منابر و محافل بیان میکنند از کتابهای مختلفی است که قسمی از آن کتب، کتابهای معتبری هستند، البته بعضی از کتابها روایات شاذی دارند و معمولاً علمای ما با آن روایات شاذی که در بعضی از کتب موجود هست موافقت نمیکنند. لذا نمیشود همه مقاتل را صد درصد قبول کرد و نمیشود باز صد درصد کتب مقتل را نفی و انکار و رد کرد.
به هر حال، یا انسان خودش محقق هست، در روایات و کتب نظر میکند و تحقیق میکند. یا اگر شخصی به آن مرتبه از تحقیق نرسیده مطلبی را که نقل میکند خوب است که مستند نقل کند، به کتاب و منبع ارجاع بدهد و بگوید که فلانی در فلان کتاب چنین نقل کرده است. این راه صحیحی است که اگر همه ملتزم بشوند بسیار خوب است، و البته تأکید میکنم تسرّع در تکذیب اخبار صحیح نیست.
آیا برای اثبات لوازم یک امر مستحب مثل عزاداری و یا ملحقاتش میتوانیم به قاعده تسامح در ادله سنن تمسک بکنیم؟
چرا قاعده تسامح در ادله سنن اینجا مطرح میشود؟ اولاً قاعده تسامح در ادله سنن را در اصول نپذیرفتیم.
ثانیاً قاعده تسامح در ادله سنن مدرکش اخباری است که از آنها به اخبار مَن بلغ تعبیر میشود؛ مضمون این اخبار این است که اگر روایتی از طرف ما رسید و در آن روایت آمده که اگر فلان عمل را انجام بدهید، فلان اجر در برابر آن عمل داده میشود، اگر انسان عمل به این روایت کند، خداوند متعال آن اجری را که به گوش او رسیده، به او میدهد، هرچند که آن روایت از طرف اهل بیت علیهمالسلام صادر نشده باشد. این مضمون اخبار مَن بلغ است که در علم اصول مطرح میکنند.
آیا در قضایای سید الشهداء علیهالسلام اخبار مَن بلغ جا دارد؟ چون در خصوص خیلی از این شعائری که انجام میشود روایتی وارد نشده تا بگوییم اخبار مَن بلغ یا قاعده تسامح این عمل را اصلاح میکند و اجری داده میشود.
ما در شعائر سیدالشهدا علیهالسلام دو مرحله بحث داریم. یک مرحله بحث در مقتضای اصل اوّلی است. مقتضای اصل عملی، برائت، اباحه و حلیت است. اگر دلیلی بر منع وارد شد از مقتضای اصل دست برمیداریم. این یک مرحله است.
در مرحله دوم پس از اینکه اصل بر حلیت و جواز و اباحه شد، میخواهیم ببینیم بر این کار مباح اجری هم داده میشود یا داده نمیشود. این موقوف بر این است که این عمل که الآن مباح است تحت عمومات تعظیم شعائر و عمومات دیگر مندرج بشود.
اگر در عمومات مندرج شد، آن وقت اجر داده میشود. پس به قاعده تسامح در ادله سنن در این امور مراجعه نمیکنیم.
با توجه به اینکه فرمودید قاعده تسامح اینجا اصلاً مجرا ندارد، مع ذلک بعضیها اشکال کردند که اجرای قاعده تسامح ممکن است بعضی مواقع منجر به بدعت بشود، البته اگر بدعت را امری غیر قصدی بدانیم؟
ببینید من دوباره تکرار میکنم. ما در خصوص گریه برای سید الشهداء علیهالسلام روایت داریم که هم قول معصوم علیهالسلام بوده که امر کردند و هم فعل معصوم بوده است؛ اما در خصوص مثلاً سینه زدن، یادم نمیآید روایتی وجود داشته باشد.
اما این سینه زدن اشکال دارد؟ مورد نهی است؟ آن کسی که بخواهد بگوید مورد نهی است باید اقامه دلیل کند؛ و الّا ما هستیم و مقتضای اصل، اصل میگوید این کار جایز است.
حالا اگر یک کسی خواست این کار را به عنوان یک عمل مستحب انجام بدهد و خداوند متعال اجری بابت این کار بدهد، با فرض اینکه در این خصوص روایتی نداریم، باید تحت عمومات «یحزنون لحزننا» مندرج بشود، عموماتی که میگوید جزع بر سیدالشهدا علیهالسلام جایز است و اجر دارد. عمومات تعظیم شعائر، عمومات احیای امر اهل بیت علیهمالسلام، اگر عملی تحت این عمومات مندرج شد اجر داده میشود. پس ربطی به قاعده تسامح در ادله سنن ندارد.
در تزاحم بین یک عمل مستحبی مثل اقامه عزا بر وجود مقدس آقا سید الشهداء علیهالسلام و کراهت برخی از امور مثل سیاه پوشیدن، چه باید کرد؟
اولاً قانون تزاحم در اینجا باز مصداقیت ندارد؛ و این یک چیزی است که اهل فضل میدانند که تزاحم قاعده و قانونی است که این مسئله از صغریات آن قانون نیست. این اولاً.
ثانیاً، ما در مسئله سیاهپوشی بر سیدالشهدا سلاماللهعلیه روایت داریم؛ و فعل امام علیهالسلام، فعل اهل بیت علیهمالسلام بوده است. مثلاً در مورد سیاه پوشیدن برای امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت داریم که امام مجتبی علیهالسلام برای حضرت سیاه پوشیدند؛ و من این روایت را در کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا آوردهام و کذلک بر سیدالشهدا علیهالسلام، اهل بیت سیاه پوشیدند. پس اگر سیاه پوشیدن مکروه باشد در این مورد، تخصیص میخورد.
بعضی مواقع در عزاداریها یک سبکی از موسیقیها را اجرا میکنند، حکمش چیست؟ آیا موسیقی مجاز داریم؟
من نمیدانم موسیقی مجاز یعنی چه؟ باید موضوعاً و حکماً مشخص بشود و تحقیق بشود.
اگر قائل شدیم به اینکه موسیقی مجاز داریم، قهراً این کاری را که در عزاداری و یا غیر عزاداری، انجام میدهند، مجاز است. اصلاً چرا بحث کنیم؟ چرا سؤال کنیم؟ اگر بنابراین است که موسیقی مجاز داشته باشیم، پس در عزاداری سید الشهداء علیهالسلام موسیقی مجاز جایز است، جای بحث نخواهد بود.
اما اگر اساساً موسیقی مجاز نداریم و آنچه الآن در بعضی از عزاداریها هست موسیقی است، این برمیگردد به نظر مراجع تقلید که مردم مقلد مراجع هستند، مراجع باید در این مورد نظر بدهند، چون تابع مراجع تقلید هستند.
در رابطه با بررسی فقهی شعائر دینی اینکه ما بیاییم شعائر دینی را بررسی کنیم این یک امر موردپسندی است یا همین که یک مسئلهای به عنوان شعار مطرح شد دیگر ما نباید بحثی دربارهاش داشته باشیم؟
این ضابطه دارد. چیزی که برای مذهب یا برای عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام شعار شد ضابطه دارد. مثلاً «أشهد أن علیّاً ولي الله» در اذان شعار است. یا مثلاً قرآن که خوانده میشود، بعد از اینکه تلاوت تمام شد «صدق الله العلي العظیم» شعار شده است، چون دیگران «صدق الله العلي العظیم» نمیگویند.
باید ببینیم شعاریت یک شعار، ملاک و ضابطهاش چیست؟
وقتی اعمالی به عنوان عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام انجام شد و مدت زمانی بر این اعمال گذشت. در این اعمال عموم مردم مشارکت داشتند و مراجع تقلید، مخصوصاً مراجعی که در زمانهای مختلف بودند و نفوذ کلمه داشتند، آنها منع نکردند. قهراً به مرور زمان این اعمال از شعائر میشود. ولی عمده همان بود که قبلاً عرض کردم. ما باید به مقتضای اصل نگاه کنیم، اگر مقتضای اصل اباحه و حلیت و برائت باشد و دلیلی بر نهی نداشته باشیم، بلکه در تحت عامی از عمومات مندرج بشود، شعاریت چنین عملی قهراً مورد قبول خواهد بود. شعار اساساً یعنی آن چیزی که مردم یا یک مذهب، یا یک امت و یا یک دین به آن چیز شناخته میشود؛ و الآن در هرجایی که عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام منعقد بشود، هر کسی نگاه کند میگوید اینها شیعه هستند. اینها محبین اهل بیت علیهمالسلام هستند، اینها عزادار سیدالشهدا علیهالسلام هستند، شعاریت معنایش این است.
با توجه به فرمایشاتتان بحث عزاداری بر وجود مقدس آقا سیدالشهدا علیهالسلام به عنوان یک امر تعظیم شعائر مورد تأیید است فقط بحث بر سر بعضی از مصادیق عزاداری مثل قمهزنی است که حکمش چیست؟
بحث ما الآن به مقتضای ادله و عناوین اولیه است. بحث ما در این جهت است، و فعلاً در عناوین ثانویه بحث نمیکنیم، اگر عنوان ثانوی پیدا شود، باز آن عنوان ثانوی مُحَکَّم خواهد بود، ولکن تشخیص عنوان ثانوی با خود مکلَّف است.
به عهده مراجع نیست؟
اگر مراجع برای مقلّدین بیان کنند خوب است؛ اما اگر بیان نکردند به عهده خود مکلف است. من مثالی میزنم. ما میگوییم که لا صلاة إلّا بطهور. کسی که میخواهد وارد نماز بشود باید طهارت داشته باشد. باید وضو داشته باشد مثلاً. این عنوان اولی است و این هم دلیلش. دوباره میگوییم اگر برای کسی وضو گرفتن یا استعمال آب مضر بود، بر او واجب است تیمم کند، چرا؟ به دلیل اینکه استعمال آب برای او مضر شد. قاعده لا ضرر ولا ضرار به عنوان یک دلیل ثانوی در اینجا مُحَکَّم میشود، این ضرر اگر برای شخصی وجود داشت، تکلیف او از وضو و استعمال ماء به تیمم مبدل میشود.
حالا اگر یک کسی گفت من میدانم که استعمال آب برای من مضر نیست، بر او واجب است وضو بگیرد. اگر کسی احتمال داد که غسل و یا وضو برای او مضر است، به دلیل اینکه هوا سرد است مریض میشود، حکم او مبدل به تیمم میشود. تشخیص این موضوع به مکلف برمیگردد. فقیه نمیتواند به او بگوید که آقا وضو برای تو مضر است، ممکن است بگوید نه مضر نیست. یا فقیه بگوید مضر نیست، او بگوید نه آقا مضر است. تشخیص عنوان ثانوی و عمل به مقتضای عنوان ثانوی و دلیلش به عهده مکلف است. بله هر جا فقیه عنوان ثانوی را بیان کند، مقلدش باید اطاعت کند.
با توجه به فرمایش شما اگر حالا فرض کنید فقها عنوان ثانوی را بیان نکردند و لذا در مسئله قمهزنی عدهای تشخیص دادند که به همان عنوان اولی باقی است، عدهای از مکلفین هم تشخیص دادند که نه عنوان ثانوی مثل وَهن منطبق میشود، آیا این، موجب هرج و مرج و اختلاف نمیشود؟
خیر، هرج و مرج لازم نمیآید. شما در مسئله عید فطر چه کار میکنید؟ در عید فطر اگر برای فقیهی ثابت شد که امروز عید است و روزه گرفتن حرام است، مقلدینش نماز عید میخوانند و افطار میکنند. اگر فقیه دیگری بگوید امروز روز سیام ماه مبارک رمضان است مقلّدین او باید روزه بگیرند. و این داستان مکرّراً اتفاق افتاده و هر کس به وظیفه خود عمل کرده. اگر در یک موردی عنوان ثانوی پیدا شد و این عنوان ثانوی برای جمعی از مکلفین مسلّم شد، یا برای فردی از مکلفین مسلم شد، بر او واجب است که به مقتضای عنوان ثانوی عمل کند.
تدوین کتابی در رابطه با فقه عزاداری را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر کسی که این کار را انجام میدهد از جمیع جهات اهل باشد، کار خوبی است. چون در امور سیدالشهدا علیهالسلام و ما یتعلّق به کربلا و عاشورا گاهی حرفهایی از نااهلان هم میشنویم؛ متأسفانه دخالت میکنند، اظهار نظر میکنند، و آنها موجب دردسر و یا اختلاف بین مردم میشوند. اگر اهل باشند چه مانعی دارد؟
یعنی به مقتضای ادله و قواعد و اصول رسیدگی بشود و بیان شود، چه اشکالی دارد. کار علمی فقهی است، خوب است.
در رابطه با فقه عزاداری ما میتوانیم از سایر ابواب فقهی مطالبی را اصطیاد کنیم؟ چه باب عبادیات، چه معاملات؟
الآن چیزی به نظرم نمیرسد چون اینها یک موضوعاتی هستند که یا دلیل خاصی دارند، مثل گریه بر سیدالشهدا علیهالسلام که دلیل خاص دارد. یا دلیل خاص ندارد ولی عمومات و اطلاقات منطبق است. الآن چیزی به نظرم نمیرسد.
در رابطه با واقعه عاشورا بعضی میگویند این واقعه تحریفشده است. اساساً شما با این قول موافق هستید یا نه؟
اینیک حرف کلی است. باید ببینیم که مقصودشان چیست. همینطوری کلی و مجمل و مبهم که نمیشود حرف زد، این مضر است. اینگونه حرف زدن به دست دشمنان و مخالفین میافتد و میگویند بله فلان آقا اینطور گفت. لذا در این امور کلی حرف زدن مضر است. باید مصداقی بحث کرد.
آیا ذکر زبان حال در روضهها، موجب تحریف نمیشود؟
خیر، اگر اسمش زبان حال است مشکلی ندارد.
اولش به عنوان زبان حال است. ولی کمکم که میگذرد دیگر بهعنوان روضه مطرح میشود و اسم زبان حال کنار میرود.
علی ای حالٍ اگر زبان حال باشد عیبی ندارد؛ اما اینکه بعداً بهصورت یک روایت یا یک خبر صادق از معصوم دربیاید، درست نیست. البته کسی هم اینگونه ادعا نمیکند، بعید است که زبان حال بعد به یک مجلس روضه مبدّل شود.
یعنی ابتداً به عنوان زبان حال مطرح شده، ولی بر اثر کثرت نقل در مجالس این زبان حال، مشهور و به حسب کثرت به یک واقعیت تبدیل بشود.
اینکه زبان حال، به یک روایت و یک واقعیت تبدیل شود امری بسیار بعید است. زبان حالها به صورت روایت و واقعیت برنمیگردد. زبان حال، زبان حال است. شعرا و مداحان مخصوصاً زبان حال زیاد دارند. اشکالی هم ندارد، وقتی با شئونات اهلبیت علیهمالسلام سازگار باشد و با واقعه هم مناسبت داشته باشد چه اشکالی دارد.
به نظر جنابعالی مطالبی که در منابر بیان میشود باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
منبری باید عالم و استاد دیده باشد. در نجف اشرف عالمی که میخواست منبر برود باید اجازه میداشت و هر کسی حق منبر رفتن نداشت. آن منبریهای مشهور افرادی را زیردست خود پرورش میدادند که به آنها مقدمه خوان میگفتند و بعد خود این مقدمه خوانها از منبریهای بزرگ و خطبای معروف میشدند. مثلاً آقای شیخ محمدعلی یعقوبی هم عالم و هم شاعر و هم خطیب بود. همین آقای شیخ عبدالحسین خراسانی واعظ زاده که این اواخر از دنیا رفت، مرد مُلایی بود، در حوزه علمیه، استاد دیده بود. ایشان مقدمهخوان مرحوم پدرش بود.
پدرش هم مردی مُلا و عالم و استاد دیده بود. آقای شیخ محمدعلی خراسانی را من درک کردم. پیر شده بود. وقتی آقای میرزا عبدالهادی شیرازی به رحمت خدا رفت، برای تشییع جنازه به نجف اشرف رفتیم. شب دفن ایشان، همه به منزل میرزا عبدالهادی شیرازی رفتند. خوب یادم هست، آقای خویی نشسته بود، همه بزرگان نشسته بودند، آقای شیخ محمدعلی خراسانی منبر رفت. شروع به موعظه کرد، او به وَعْظ معروف بود، به فرزندش هم میگفتند شیخ عبدالحسین واعظ زاده، چون موعظه میکرد.
بر اثر موعظههای ایشان، علما چنان اشک میریختند، خوب یادم است، قطرههای اشک آقای خویی درشت درشت بود. آن شب هم موعظه کرد، هم روضه خواند. مجلس عجیبی شده بود، آقای حاج شیخ محمدعلی خراسانی، واعظ مراجع بود.
بعضی عزاداریها موجب آزار و اذیت مردم میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
قرآن خواندن هم همینطور است. اذان هم همینطور است. بین ایذاء و تأذی خلط شده است. ایذاء حرام است؛ اما تأذی بهطرف مقابل مربوط است و به دیگران مربوط نیست. اگر کسی در منزل خودش در اتاق خودش با صدای بلند تلاوت قرآن میکرد و در اتاق دیگر مریضی بود و گفت من از این صدای بلند اذیت میشوم، قاری میگوید من قرآن میخوانم، قصد اذیت ندارم. ایذاء یک عنوان قصدی است، تأذی به خود طرف مربوط میشود، اگر متأذی میشود، در گوشش پنبه بگذارد تا متأذی نشود. در مجالس ختم هم همینطور است. پس باید مجالس ختم را هم تعطیل کنیم؟ تشییع جنازه هم همینطور است، تعطیل کنیم؟
داستان سیدالشهدا علیهالسلام داستان عجیبی است. اولاً مربوط به همه عالم تشیع است. مربوط به ایران تنها نیست. شما برای شیعیان سراسر دنیا تعیین تکلیف میخواهید کنید؟ مربوط به همه شیعیان است. تازه بخشی از سنیها هم در عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام شرکت میکنند. تازه غیر مسلمین هم در عزاداریهای سیدالشهدا علیهالسلام مشارکت میکنند. الآن در هندوستان شما خبر بگیرید میبینید بتپرستها میآیند در عزاداریها شرکت میکنند. آنوقت شما بهتنهایی میخواهید در قم بنشینید تعیین تکلیف کنید برای سراسر دنیا؟ در امر عاشورا؟ به چه مناسبت؟
معروف است بعضی از علمای اهل سنت در روز عاشورا مقتل خوانی داشتند. در احوالات یکی از بزرگان محدثین اهل سنت به نام ابن مغلطای حنفی، خواندم که گفت کتاب مقتلی به دستم افتاد، مقداری از آن را خواندم تا دو ماه از غُصه تب کردم. میگوید آنگاه پدرم از خواندن آن کتاب مرا منع کرد.
بعضی میگویند این دستههایی که در خیابانها راه میاندازید، اگر یک آمبولانسی بخواهد یک مریضی را به بیمارستان برساند شماها مانع میشوید و شاید موجب فوت این بیمار بشوید.
اینها یک موارد جزئی اتفاقی است که یا اتفاق میافتد یا نمیافتد، و اگر هم اتفاق بیفتد شاذ و نادر است. به خاطر یک قضیه اتفاقیه شاذه نادره نباید قضایای متعلق به اهلبیت علیهمالسلام را زیر سؤال ببریم وگرنه همه این تشییع جنازهها را باید تعطیل کنیم؟ حالا که به عاشورا رسید، به سیدالشهدا علیهالسلام که رسید این اشکال مطرح میشود؟
در خاتمه، مطالعه کتاب ناگفتههایی از حقایق عاشورا را توصیه میکنم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
مصاحبه خبرگزاری اجتهاد با حضرت آیت الله میلانی
چهارشنبه 1396/7/19
منو