حضرت آیت الله حسینی میلانی مدظله العالی با شرکت در سلسله نشست های بر آستان فاطمیه در جمع امامتپژوهان بنیاد فرهنگی امامت در مدرسه تخصصی امامت اهل بیت علیهم السلام، به بیان اهمیت و جایگاه فاطمیه در میان شیعه پرداختند و فرمودند:
راه صدیقه طاهره(سلام الله عليها) باید ادامه یابد، ائمه طاهرین ادامه دهنده راه مادرشان بودند، ما هم از شیعیان ایشانیم، شهادت ایشان همچنان باید محفوظ بماند، باید مجالس ایشان محفوظ و پر رونق بماند.
ایشان افزودند: عدهای میگویند این مباحث تاریخی است و طرحش فایدهای ندارد در پاسخ میگوییم: تمام دین از اصول گرفته تا فروع، قرآن، آداب و اخلاق و حتی سنن حتی مستحبات اینجاست، راه نجات، اهل بیت و صدیقه طاهره(سلام الله عليها) هستند، آنهایی که راه را عوض کردند و اتباعی در طول تاریخ پیدا کردند باید شناخته و شناسانده شوند به اسلام و مسلمین و هم به اهل بیت ظلم شد از خود پیامبر تا اهل بیت(عليهم السلام) به همه ظلم شد! نباید بین حکومت و خلافت خلط شود…
متن کامل سخنرانی معظم له در ادامه آمده است
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهم صلّ علی فاطمة وأبیها وبعلها وبنیها والسّر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمك
قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) (خطاب به فاطمه اطهر(سلام الله عليها): «ان الله یغضب لغضبك ویرضی لرضاك».
… ما تارةً بحث میکنیم از حوادثی که بعد از پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) اتفاق افتاد در رابطه با صدیقه طاهره(سلام الله عليها) و تارةً بحث میکنیم از این جهت که چه اثری صدیقه طاهره در اسلام گذاشتند و برای مسلمین چگونه الگو شدند، عجالتاً عرائض بنده راجع به همین قسم اخیر است! مقدمتاً عرض کنم که ما در اسلام بعد از پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) سه روز اساسی داریم؛
بعد از پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) یک روز، روز صدیقه طاهره(سلام الله عليها) و آنچه که مربوط به جهت اخیر که اشاره شد در حالات و احوالات ایشان.
روز دوم که مربوط به سیدالشهداء و حادثه عاشورا است و اینکه روز عاشورا و این حادثه چه اثری در اسلام گذاشت! روز سوم هم مربوط به حضرت ولی عصر عجل الله فرجه است که ایشان چه خواهند کرد.
کاری که صدیقه طاهره(سلام الله عليها) کردند، هم جنبه اثباتی داشت و هم جنبه نفیی داشت، کاری که سیدالشهداء(عليه السلام) انجام دادند فقط نفیی بود و کاری که ولی عصر روحی له الفداء انجام خواهند داد فقط اثباتی است ولذا روز صدیقه طاهره اهمّ ایام است در تاریخ اسلام و لذا متناسب با اهمیت روز صدیقه طاهره(سلام الله عليها) ما باید به آن اهمیت بدهیم.
توضیح مطلب عبارتست از اینکه:
به مقتضای کتاب ـ سنت و سیره از اوائل بعثت تا آخر عمر شریف پیغمبر اکرم در اطراف آن حضرت کسانی ب ودند که فی الواقع منافق بودند. ولی به نفاق شناخته نشده بودند، هم قرآن دلالت بر این معنا دارد و هم تاریخ و هم سیره اشخاص و حوادثی که اتفاق افتاد. در مدینه منوره اطراف پیامبر اکرم قطعاً منافقینی وجود داشتند و احدی نمیتواند وجود منافقین را در اطراف پیامبر تا آخرین لحظه حیاتشان را انکار کند. این منافقین عدهای از آنها معروف به نفاق شدند و عدهای نه تنها به نفاق شناخته نشدند که بلکه بالعکس.
در سوره مدثّر که اوائل سُور در مکه مکرمه است، آیه مبارکهای که بر وجود منافقین در مکه دلالت دارد کاملاً صریح است و بنده در زمانهای گذشته راجع به این آیه تحقیقاتی کردم و حدود 30 تفسیر از تفاسیر معتبر عامه را در ذیل این آیه از سابقین و لاحقین نگاه کردم و اضطراب از کلماتشان کاملاً هویداست که چگونه میشود در اوائل بعثت در مکه نفاق وجود داشته باشد.
آیه مبارکه مردم مکه را در آن تاریخ به 4 قسم تقسیم میکند: مشرکین، مؤمنین، اهل کتاب و فی قلوبهم مرض.
یعنی چه فی قلوبهم مرض؟!! مگر پیامبر اکرم در مکه قدرتی داشتند، مگر کسانی از خوف جان یا اموالشان باید تظاهر به اسلام میکردند پیامبر اکرم در مکه مکرمه قدرتی نداشتند چرا باید عدهای میشدند که فی قلوبهم مرض؟ و آنها که بودند؟
در آغار بعثت عدهای از رؤسای قبایل خواستند با پیامبر معامله کنند به این بیان که ما حاضریم ایمان بیاوریم به شرط اینکه بعد شما، ریاست از آنِ ما باشد، این در سیرههای معتبر موجود است. حضرت فرمودند: این امر بدست خداست و آن را در هر کجا که بخواهد قرار میدهد و این همان سخن خدای متعال در قرآن کریم است که: «الله أعلم حیث یجعل رسالته» یعنی خلافت و جانشینی پیامبر بید الله است و حتی به ید خود پیامبر هم نیست.
سؤال: آن رؤسای قبایل که این معامله را مطرح کردند از کجا میدانستند اسلام چنین شوکتی پیدا میکند؟ در پاسخ باید گفت، از همان جایی که میدانستند و از اسلام باخبر بودند، از همان جا کسان دیگری از قریش خبردار شده بودند و آنها به همان قصد و هدف آمدند تظاهر به اسلام و ایمان کردند و همواره خودشان را از اصحاب نزدیک رسول الله قلمداد کردند به قصد اینکه بعد از حضرت به آنچه رؤسای قبایل تقاضا کرده بودند برسند آنها کسانی بودند که در همه جنگها و غزوات فرار کردند، اینها اگر ایمان صادق داشتند نسبت به پیامبر و جهاد در راه خدا و اگر طالب شهادت درراه خدا بودند فرار نمیکردند و عجیب این است در یکی از غزواتی که فرار کردند و شایع شده بود پیامبر اکرم به قتل رسیدهاند رسماً اعلام کردند ایها الناس به همان دین سابق خود برگردید. یک چنین اشخاصی همچنان در اطراف پیامبر اکرم بودند و به مرور زمان موقعیتهایی پیدا کردند که پیامبر اکرم ناچار شدند با آنها وصلت کنند، این وصلت حکمت و فلسفه داشته و اگر این کار را نمیکردند رسماً بعد از پیامبر اعلام بازگشت به جاهلیت اولی میشد و اصل اسلام انکار میشد.
این مطالب نتیجه یک عمر تحقیق است، احدی در کلمه کلمه آن نمیتواند خدشه کند و اینها واقعیتهایی است که بر عموم مسلمین مخفی بوده است امّا پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، امیرالمؤمنین، صدیقه طاهره(سلام الله عليها) میدانند و حال باید ببینیم ایشان چه کردند.
پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مأمور بودند از روز اول همراه با دعوت به رسالت خودشان، دعوت به ولایت و امامت امیرمؤمنان(عليه السلام) کنند و این دعوت از یوم الدار شروع شد تا آخرین لحظات عمر پیامبر اکرم که این تبلیغ و رسالت از ناحیه ایشان دقیقاً انجام شده است و در روز غدیر خم رسماً از عموم مسلمین حاضر در غدیر خم بعیت گرفته شد، دستور این بود که از امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره(عليها السلام) رسماً تعهّد بر صبر و سکوت گرفته شود و این کار شد. وقتی پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) رحلت کردند و امیرالمؤمنین(عليه السلام) به تجهیز پیغمبر اکرم اشتغال داشتند صحابه پیغبمر به 3 قسم تقسیم شدند:
1- کسانی که در خانهها بودند در انتظار اینکه چه خواهد شد.
2- کسانی که همراه امیرالمؤمنین بودند.
3- کسانی که در سقیفه بنی صاعده اجتماع کردند.
در سقیفه فقط جمعی از انصار بودند و از مهاجرین فقط و فقط 3 نفر بودند! امیرالمؤمنین(عليه السلام) که مردم با ایشان بیعت کرده بودند و رسماً و شرعاً هم میدانستند خلیفه رسول الله هستند و از آن طرف مأمور به صبر بودند و به ایشان اذن قیام به سیف داده نشده بود و فرموده بودند که: «الإمام کالکعبة یُؤتی ولا یأتی»؛ از طرفی باید صبر و سکوت میکردند و از طرفی بایستی امامت و ولایت و خلافت خودشان را برای همه نسلها و تا روز قیامت اعلام میکردند. جمع این دو امر این شد که امیرالمؤمنین حاضر به بیعت نشوند، مگر اینکه ایشان را به زور ببرند، این نشستن امیرالمؤمنین در خانه یعنی: استنکار این کار یعنی محکومیت آنچه آنها ادعا میکردند و بطلان آن، یعنی حقانیت خودشان و اینکه خلیفه رسول خدا ایشان هستند! امیرمؤمنان باید در خانه مینشستند تا امروز ما و نسلهای آینده الی یوم القیامه بدانند که امیرالمؤمنین خلیفه رسول الله هستند و آن حضرت نسبت به آنچه انجام شد رضایت نداشتند و برای بیعت ایشان را به زور بردهاند و از منابع دست اوّل نقل کردیم که ایشان را بردند، و دستور داشتند به هر جوری که ممکن است ایشان را بیاورید با دلایل مستندی که داریم خلافی در آن نیست.
بنا به گواهی منابع اهل سنت که در ذیل روایت فاطمه بضعة مني من اذاها فقد آذاني ومن اذاني فقد آذى الله نوشتهاند فاطمه افضل از شیخین است در حالیکه امیرالمؤمنین را افضل از شیخین نمی-دانند پس معلوم میشود حضرت در نزد مسلمین شأنی داشتهاند لذا آن جناب به همین خاطر لحظاتی دم در آمدند تا با استفاده از این وجهه و موقعیت متعرضان برگردند که متأسفانه شد آنچه که شد. چی شد؟
آنچه عرض میکنم هر جملهای اشاره به جواب سؤال و رفع شبههای است و شما توجه دارید، امیرالمؤمنین را بر طبق احادیث اهل سنت کشان کشان به مسجد بردند، صدیقه طاهره(سلام الله عليها) با تحمل این امور و مصائب خطبهای در مسجد در حضور صحابه ایراد کردند که این خطبه هرگز قابل خدشه نیست نه سنداً و نه دلالتاً، بیخود کسی در سند این خطبه حرف نزند، بیخود کسی نسبت به دلالت این خطبه و محتوا و مضامین این خطبه حرف نزند، از افتخارات امامیه بخصوص ما سادات این است مادری داریم که در آن شرایط و اوضاع و احوال خاص که نمیخواهم آن جنبه را وارد شوم مطالبی بگویند ارتجالاً (بدون آمادگی قبلی) که اگر همه صحابه رسول الله را از آن ریش سفیدها تا … جمع کنند عشر معشار آن مطالب را محال است بگویند. چطور شد که در این خطبه صدیقه طاهره، همان دو کاری را که عرض کردم انجام دادند؟!!
تمام حجابها و سِترها را از چهره منافقینی که در صفوف صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نفوذ کرده بودند از روز اوّل تا آخر را کنار زدند این جنبه نفیی صدیقه طاهره(سلام الله عليها)! از احدی در آن شرایط بر نمیآمد حتی از امیرالمؤمنین(عليه السلام) که برای تاریخ و نسلها تا روز قیامت کسانی که در صفوف صحابه نفوذ کرده بودند و بعد حتی برای آنها فضایل و مناقب جعل شد چهرهشان باید شناخته شوند، چرا صدیقه طاهره این چنین باید بفرمایند در آن زمان؟ قضیه فدک چه ربطی داشت که در خطبه خویش خطاب به آن جریانها فرمودند: «فأنفذکم الله تبارک وتعالی بمحمد(صلى الله عليه وآله) بعد اللتیا والّتی وبعد ان مُنِی بِبُهَمِ الرّجال وذُؤبان العرب ومردده اهل الکتاب کلما اوقدو ناراً للحرب اطفاها الله او نجم قرنُ الشیطان او ففرت فاغرة من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها؛ در همه غزوات امیرالمؤمنین(عليه السلام) بودند، کجا بود که نبودند حتی در لیلة المبیت، من عرض میکنم که در لیلة المبیت پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به شخصی که با ایشان راه افتاد، حضرت به ایشان عرض کرد جای من بخواب، امیرالمؤمنین(عليه السلام) فرمودند من این کار را میکنم و او حاضر نشد و هیچ یک از کسانی که از هجرت پیامبر اطلاع داشتند حاضر نشدند، تا برسد به خندق و احد و خیبر و کجا ….
شما توجه کنید و خوب تصوّر کنید که خندقی دور شهر مدینه کنده و رفتند آنجا نشستند و عَمرو توانست از این خندق عبور کند ایستاده و رجز میخواند که هل من مبارز؟ هر مرتبهای که گفت، اصحاب پیامبر سر به زیر انداختند و فقط امیرالمؤمنین بود که ایستاد، این یعنی چه؟!! یا در جریان خیبر که روز اوّل پیامبر پرچم را به اولی دادند اما برگشت منهزماً و روز دوم به دومی و او هم منهزماً برگشت (شکست خورده) تا اینکه روز سوم به امیرالمؤمنین دادند ایشان فتح کردند خیبر را. این مطالب را صدیقه طاهره(سلام الله عليها) باید بگویند که: فلا ینکفیُ حتی یطا جناحها بأخمصه ویخمد لهبها بسیفه مکدوداً فی ذات الله ـ مجتهداً فی امر الله، قریبا من رسول الله، سیّداً فی اولیاء الله.
صدیقه طاهره(سلام الله عليها) امیرالمؤمنین(عليه السلام) را اینگونه معرفی میکنند که اوست سید اولیاء الله در جلسهای که همه حضور داشتند. تا میرسند که: انتم فی رفاهیة من العیش وادعون فاکهون آمنون، شما دنبال زندگی راحت بودید؛ فاکهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر واین خطاب به مهاجرین و انصار است یعنی چه؟
صدیقه طاهره(سلام الله عليها) به اصحاب میگویند: بر علیه ما توطئه میچینید؟!! و تتوکَفون الاخبار وتنکصون عند النزال وتفرُّون من القتال، بحث شهادت فی سبیل الله که وسط بیاید فرار میکنید!! میبینید ایشان چطور نفی و اثبات میکنند چگونه معرفی میکنند: «فلمّا اختار الله لتبیه دار انبیائه ومأوی اصفائیه، ظَهر فیکم حسکَةَ النفاق وسمل جلباب الدین ونطق کاظم الغاوین ونبغ خامل الاقلّین وهدر فنیق المبطلین. همان نفاقی که در مقدمه بحث گفتیم عند وفات رسول الله این نفاق ظاهر شد این کلام صدیقه طاهره(سلام الله عليها) به مهاجرین و انصار است در حضورشان: «ظهر فیکم حسکة النفاق… فنیق المبطلین» نفاقی که در میان شما مخفی بود ظاهر شد آن نفاقی که از مکه شروع شد و الاّ نفاق مدینه و منافقین مدینه را همه میشناختند که از عظمت و شوکت اسلام در نفاق رفتهاند، امّا آنچه مخفی بود عند وفات رسول الله ظاهر شد، روی این جهت است که میگویم ایشان دو کار کردند: مناقب امیرالمؤمنین(عليه السلام) و حقانیت حضرت و زحماتی که ایشان در راه خدا کشیدند و جهادشان را رسماً اعلام کردند و از طرفی آنها را به عنوان کسانی که در غزوات و جنگها فرار کردند برای مردم رسوا ساختند و الان که پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) وفات کردند: ظهر فیکم حسکة النفاق… فهیهات منکم و کیف بکم؟! وأنّی تؤفکون وکتاب الله بین اظهرکم، شما با قرآن هم دارید میجنگید؛ اموره ظاهره ظاهرة واحکامه زاهرة واعلامه باهرة وزواجُرُه لائحة واوامره واضحة وقد خلفتموه وراء ظهورکم، این خطاب به کیه؟!! به مهاجرین و انصار میگوید شما با کتاب خدا و اوامر الهی مخالفت کردید و میخواهید حکومت دیگری به پا کنید. «بئس للظالمین بدلا ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن تقبل منه هو فی الآخرة من الخاسرین».
همان گونه که عرض کردم خوف این بود که حتی برنامه این بوده بعد از نبی اکرم(صلى الله عليه وآله) اعلام جاهلیت اولی شود و به همان کارهای سابقشان برگردند که نقل است در اُحد بعد از شایع شدن خبر قتل پیامبر(صلى الله عليه وآله)، رسماً اعلام کردند به دین سابق خود برگردید، نگفتند بیایید جمع شوید نیرویی علیه کفار برای حفظ قرآن و اسلام تشکیل دهید. عجیب است که صدیقه طاهره(سلام الله عليها) در خطبهشان استدلال کردند: افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً وسیجزی الله الشاکرین، اینها را صدیقه طاهره(سلام الله عليها) باید بگوید اینها مطالبی است که فاطمة بضعة مني باید بگوید، اینها مطالبی است که ان الله یغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاك باید بگوید. پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) چه کردند؟ پیامبر صدیقه طاهره(سلام الله عليها) را طوری معرفی کردند که خط فاصل بین حق و باطل و ایمان و نفاق شدند این کاری بود که صدیقه طاهره(سلام الله عليها) انجام دادند، با این بیان هر کس هر طرفی که میخواهد برود برود که وسیجزی الله الشاکرین … و قلیلاً من عبادی الشکور، باشه سیجزی الله الشاکرین، خوب حجت تمام شد؛ انقلبتم علی اعقابکم، عیب نداره ارتداد کنید! مگر بخاری حدیث حوض کوثر را نقل نکرده با اینکه حدیث حوض متواتر بین صحابی است و بیش از 50 صحابی نقل کردهاند که پیامبر فرمودند من در کنار حوض و در محشر ایستادهام و صحابه را میبرند به آن سوی جهنم، میگویم خدا اینها صحابه من هستند!! افان مات او قتل… .
اگر کار صدیقه طاهره و تحمل ایشان نبود قطعاً این اقلیت معنایی هم الان نبود ولکن بحث اقل و اکثر نیست بلکه روشن شدن راهها و تمایز خطوط و میزان است، کار صدیقه طاهره بیان حق و باطل و حد فاصل آن است.
حالا ما باید چه کنیم و وظیفه ما چیست؟
وظیفه ما اینست همین مطالب را به دو شرط همچنان بیان و اصرار کنیم:
1 ـ مستند و با مدرک مطلب را ارائه دهیم.
2 ـ باللتی هی أحسن حرف بزنیم و جادلهم باللتی هی احسن (ادعوا الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة) مطالب را باید یاد بگیریم و حکمت مؤسسه این است یاد بگیریم و با این دو شرط ارائه کنیم.
راه صدیقه طاهره(سلام الله عليها) باید ادامه یابد، ائمه طاهرین ادامه دهنده راه مادرشان بودند، ما هم از شیعیان ایشانیم، شهادت ایشان همچنان باید محفوظ بماند باید مجالس ایشان محفوظ و پر رونق بماند.
عدهای میگویند این مباحث تاریخی است و طرحش فایدهای ندارد در پاسخ میگوییم: تمام دین از اصول گرفته تا فروع، قرآن، آداب و اخلاق و حتی سنن حتی مستحبات اینجاست، راه نجات اهل بیت و صدیقه طاهره(سلام الله عليها) هستند، آنهایی که راه را عوض کردند و اتباعی در طول تاریخ پیدا کردند باید شناخته و شناسانده شوند به اسلام و مسلمین و هم به اهل بیت ظلم شد از خود پیامبر تا اهل بیت(عليهم السلام) به همه ظلم شد! نباید بین حکومت و خلافت خلط شود.
مکرّر گفتهایم که حکومت غیر خلافت، ولایت و امامت است.
حکومت از وظایف خلیفه برحق است ولیِّ امریکه حق است و لذا امامت و ولایت و خلافت از اصول است، در این صورت ما این اصول را ترک کنیم و از آن بحث نکنیم.
وظیفه این است عقلاً، شرعاً و عرفاً از ظلم و ظالم باید اعلام بیزاری کرد چرا که اینها به پیامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به ائمه خصوصاً امیرالمؤمنین(عليه السلام) و به همه مسلمین ظلم و ستم نمودند «وسیلعم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» وصلی الله علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.