فرازی از زیارت جامعه کبیره که حاكى از جلالت قدر و عظمت شأن ائمه عليهم السلام است، و اين كه خداوند متعال به همه مكلّفين و غير مكلّفين از موجودات ذى شعور مقامات آنها را از ولايتها و غير آن، هر كه به قدر وسع خود شناسانده است. اما به نظر میرسد عبارت «تمام نوركم» اشاره به اين آيه مباركه باشد كه فرمود:
«يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»؛( سوره صف، آيه 8)
آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، ولى خداوند نور خود را كامل میكند، گرچه كفرورزان نپسندند.
اين نور اهل بيت سلام اللَّه عليهم است كه خداوند متعال تمام كننده آن است.
محمّد بن فضيل میگويد: از امام كاظم عليه السلام درباره اين آيه پرسيدم، فرمود:
يريدون ليطفؤوا ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام بأفواههم.
قلت: قوله تعالى:
«وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ».
قال: يقول: واللَّه متمّ الإمامة، والإمامة هي النور، وذلك قوله عزّوجلّ:
«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا».( سوره تغابن( 64): آيه 8)
قال: النور هو الإمام؛
( الكافى: 1/ 196، حديث 6، بحار الأنوار: 23/ 318، حديث 29)
آنان میخواهند ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را با دهان خود خاموش كنند.
عرض كردم: معناى «و خداوند نور خود را كامل میكند» چيست؟
فرمود: میفرمايد: خداوند امامت را كامل میكند و امامت همان نور است و معناى گفتار خدا همين است، آن جا كه میفرمايد: «پس به خدا، رسول او و نورى كه فرو فرستاديم ايمان بياوريد».
فرمود: منظور از نور، همان امامت است.
آرى، در اين عالم با ائمه اطهار و اهل بيت عليهم السلام بسيار مبارزه شد و هم چنان مبارزه میشود، ولى هيچ تأثيرى در عظمت آن بزرگواران ندارد.
معاويهاى كه به طور رسمى و علنى مبارزه میكرد، در مواقع حسّاسى به اميرالمؤمنين عليه السلام نيازمند میشد، پيكى را نزد آن حضرت میفرستاد، چون بالاخره خودش را كه به رياست منصوب كرده است، مسائلى وارد میشود، سؤالاتى پيش میآيد.
در روايتى آمده است: روزى حضرت امام مجتبى عليه السلام به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض میكند: اين سؤالها را معاويه فرستاده چرا شما جواب میدهيد؟
حضرت فرمودند: همين قدر بس كه او به ما احتياج دارد.
به هر حال، هر چه بيشتر با ائمه عليهم السلام مبارزه میشد، مقامات آن بزرگواران بيشتر آشكار میگشت. در نقلى آمده است: عبدالملك بن مروان به صراحت میگويد: هر چه ما با اينها مبارزه كرديم، اينها بيشتر بزرگ و عزيز شدند.
و پس از آن كه به شهادت رسيدند باز با آنان و آن چه به آنان متعلّق است به انواع و اقسام مبارزهها؛ با اصحاب، شيعيان و قبورشان مبارزه میكنند.
طبق نقل تاريخ، دست كم دو مرتبه قبر سيّدالشهداء سلام اللَّه عليه؛ يك مرتبه در زمان هارون به دستور او و يك مرتبه در زمان متوكّل به دستور او، تخريب شد و میخواستند به طور كلّى آن بارگاه را محو و نابود كنند، اما چنين نشد.( بحار الأنوار: 45/ 390، باب 50)
آنان قبور ائمه بقيع را تخريب كردند و هم اكنون نيز مبارزه میكنند و میگويند:
اصلًا قبور ائمّه شما اين جا نيست.
برخى ديگر پيدا شدند كه قبر حضرت زهرا سلام اللَّه عليها را معيّن كنند، نه براى دوستى با آن حضرت و شيعه؛ بلكه براى اين جهت كه روز قيامت علامت سؤال و استفهام خواهد شد و اين علامت سؤال از بين برود.
همه اينها نوعى مبارزه است كه گاهى اين چنين مبارزه میكنند كه قبر اميرالمؤمنين عليه السلام را منكر میشوند و گاهى قبر حضرت زهرا سلام اللَّه عليها را معيّن میكنند.
اما خدا نخواسته اين مبارزهها اثر بكند و اين ولايت از بين برود و شيعيان در طول تاريخ با اين همه مبارزه، ايذا شدند و در عين حال باقى هستند و خواهند بود كه اين اراده خداوند متعال است.
با پيشوايان هدايتگر (نگرشى نو به شرح زيارت جامعه كبيره)، ج3، ص: 221.