پانزدهمین جلسه از سلسله دروس امامت حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی دامت برکاته، با موضوع عدالت صحابه در روز دوشنبه مورخ ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۲، در سالن علامه میرحامدحسین بنیاد فرهنگی امامت، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء به امامت معظم له برگزار گردید.
متن کامل جلسه پانزدهم دروس ریشههای اختلاف در امامت
بسم الله الرحمن الرحیم
ألحمد لله ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه و أشرف بریته محمّد و آله الطاهرین لاسیما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین
ادامه بحث آیات دالّ بر عدم عدالت همه صحابه
معلوم شد که در اطراف پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله، غیر از منافقین معروف، کسانی بودهاند که قرآن از آنها به عنوان «فی قلوبهم مرض» تعبیر میکند. علاوه بر این، از قرآن مجید معلوم میشود که جمعی دیگر از منافقین وجود داشتهاند، غیر از این دو جمع که میفرماید: ﴿وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُم﴾[۱]. اگر کلمه ﴿لا تَعْلَمُهُم﴾ به هر دو برگردد، هم به ﴿مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ﴾ و هم به ﴿مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ﴾به هر دو برگردد، معلوم میشود که باز یک گروه دیگری از منافقین بودهاند که ﴿لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم﴾.
این بحثهایی که ما الان در این چند شب داریم، در این چند جلسه عرض میکنیم، یک بحث قرآنی ارزندهای است که انسان از این طریق میتواند بفهمد که در صدر اسلام چه خبر بوده، و کسانی که در اطراف پیغمبر اکرم بودهاند، چه کسانی بودهاند. هم بحثهای قرآنی است و هم بحثهای کلامی است و هم بحثهای رجالی و تاریخی است این بحثها. و من به دوستان خودم میخواهم سفارش کنم که موضوع منافقین را و این «فی قلوبهم مرض» را در پایاننامههایشان اخذ کنند و مطرح کنند و تحقیق کنند، خیلی جای بحث دارد.
علی کلّ حال، منافقین در مدینه منوّره معروف بودهاند، همه اینها را میشناختند، اینها اصحاب ابن اُبَی بودند و اینها به اصطلاح، شناخته شده بودند. معلوم میشود غیر از اینها کسانی بودهاند در اطراف پیغمبر اکرم که بعضی از آنها را حضرت میشناختند ولی بیان نکردند، نگفتند حضرت، بعضی از آنها را قرآن میگوید: ﴿لا تَعْلَمُهُم﴾. پس چگونه ما میتوانیم بگوییم که همه اصحاب رسول الله عادل بودهاند؟
در سوره محمّد صلّی الله علیه و آله، این طور آمده: ﴿وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُم﴾، میگویند: چرا سورهای نازل نشده؟ ﴿لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ﴾، حالا که سورهای آمد، ﴿وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُم * طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ * فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ * أُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ﴾[۲]. خب این آیات مربوط به منافقین معروف در مدینه که نیست، ﴿يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا﴾، ﴿يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا﴾، چرا سورهای نازل نمیشود؟ حالا که سورهای نازل شد، امر شد به قتال، ﴿رَأَيْتَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ﴾. اینها کسانی هستند که از مرگ فرار میکنند، خب حالا اینها چه کسانی هستند؟ اینهایی که از جنگها فرار کردند، چه کسانی هستند؟
از ضروریات تاریخ است، دیگر کسی نمیتواند بحث بکند، از هیچ احدی پذیرفته نیست که بخواهد انکار کند فرار فلان و فلان و فلان و فلان را در جنگها.
در سوره بقره این طور آمده: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا﴾، اینها مربوط به مؤمنین است، ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ﴾، میگویند اما ﴿وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ * يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ * في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُون﴾[۳]. اینها ادّعا میکنند که مؤمن هستند و به زبان اظهار ایمان میکنند ﴿وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ﴾، مؤمن حقیقی اینها نیستند، اینها دروغ میگویند، اینها دنبال فساد فی الارض هستند، در عین حال میگویند : نحن مصلحون.
برای شناخت منافقین، اولین مدرک خود قرآن است. برای شناخت اصحاب پیغمبر اکرم، اولین مدرک خود قرآن است. دیگر با قرآن که نمیشود مناقشه کرد.
در سوره آل عمران که قرآن متعرّض جنگ احد شده، در این جنگ مسلمین منقسم شدند بر سه قسم: یک قسم که شهید شدند که حضرت حمزه و اصحاب حضرت حمزه، یک قسم هم با پیغمبر اکرم ماندند و ثابت قدم بودند و دفاع کردند از حضرت، خب یک قسم هم فرار کردند. آنهایی که فرار کردند، آیا غیر از این کسانی هستند که «فی قلوبهم مرض»؟ غیر از این کسانی هستند که این آیات را دربارهیشان خواندیم؟ آن وقت اینجا دو نکته هست که حائز اهمیت است:
یک نکته این است که قرآن میفرماید به این که ﴿إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُم﴾[۴]، پیغمبر اکرم صدا میزدند و اینها گوش ندادند و برنگشتند.
نکته دوم این است که در منابع آمده، در منابع دست اول خود آقایان آمده که اینها وقتی فرار کردند، به فکر افتادند بعضیهاشان که ملحق بشوند به نصاری، بعضیهاشان به فکر افتادند ملحق بشوند به ابو سفیان، بعضی هاشان به فکر افتادند که ملحق بشوند به منافقین، منافقین مدینه، و همه اینها از مهاجریناند، نگاه بکنید در منابع دست اولشان. و لزومی ندارد که اسم بیاوریم. اهل تحقیق هم مراجعه بکنند در منابع به راحتی معلوم میشود و به دست میآید.
در سوره احزاب و جنگ خندق میفرماید به این که ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً وَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيراً * إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾، خطاب به خود «الذین آمنوا» است، ﴿هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَديداً * وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً * وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ -از همینها- يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ -دروغ میگویند- إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً * وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسيراً * وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً * قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَليلاً * قُلْ مَنْ ذَا الَّذي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصيراً * قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَليلاً * أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا -حقیقتاً مؤمن نیستند- فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً * يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَليلاً﴾[۵]. اینها حالات مؤمنینی هستند که میگویند ما مؤمنیم و در اطراف پیغمبر اکرم بودند. در تفسیر آیات سوره احزاب دو نکته باز حائز اهمیت است، در کتب دست اولشان آمده:
نکته اول این است که پیغمبر اکرم به صحابه فرمودند به این که، عین عبارت را بخوانم: «ألا رجل يذهب إلى هؤلاء فيأتينا بخبرهم، جعله الله معي يوم القيامة»، کی از شما حاضر است، برود خبر مشرکین را برای من بیاورد؟ که اگر این کار را بکند، «جعله الله معي يوم القيامة». آن وقت نوشتند: رو کردند به آن آقای اولی، عذر خواست، به دومی،عذر خواست. آن وقت حذیفه میگوید: به من فرمودند، تا به من فرمودند، گفتم: «لبيك يا رسول الله».[۶] خب ما اگر حذیفة بن الیمان را دوست داریم،احترام میکنیم، با او قوم و خویشی داریم؟ اگر غیر حذیفه را اظهار ارادت نمیکنیم، دشمنی خاصی داریم؟ این در منابع دست اولشان است.
و از آن طرف نکته دوم: عمرو بن عبدود میگفت: «هل من مبارز»، «هل من مبارز»، رجز خوانی میکرد دیگر. «قال علي: أنا أبارزه يا رسول الله، أنا أبارزه يا رسول الله، أنا أبارزه يا رسول الله»، امیرالمؤمنین بلند شدند « أنا أبارزه». اما عبارت این است «وإنّ المسلمين يومئذ كأنّ على رؤوسهم الطير»، بقیه « كأنّ على رؤوسهم الطير»[۷]، سرهایشان را انداختند پایین، او هم میگوید: «هل من مبارز»، فقط امیرالمؤمنین میگویند: «أنا أبارزه يا رسول الله». اینجا بود که امیرالمؤمنین رفتند و عمرو بن عبدود را به زمین زدند، آیه آمد ﴿وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتال﴾[۸]. عبد الله بن مسعود در قرآنش نوشته: «وكفى الله المؤمنين القتال بعلي»[۹]، عبد الله بن مسعود کلمه «بعلي» را در این آیه در قرآن خودش نوشته، ﴿وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتال﴾.
فکر میکنم به این مقدار که از قرآن بحث کردیم کافی باشد، ولی خیلی جای بحث است.
عدالت صحابه در احادیث
اما عدالت صحابه را بخواهیم از احادیث بفهمیم. اما احادیثی که آنها استدلال کردهاند که یکی یکی رسیدگی کردیم. حدوداً ۱۰ تا حدیث بود.
دلالت حدیث حوض بر عدم عدالت همه صحابه
و لکن ما برای اثبات عدم عدالت همه صحابه به حدیثی استدلال میکنیم که این حدیث هیچ جای مناقشه ندارد، نه سنداً و نه دلالةً. این حدیث به چند لفظ آمده. خوب التفات کنید، الفاظش را میخوانم.
پیغمبر اکرم میفرمایند: «إنّي فرط لكم علي الحوض»، من قبل از شما میروم کنار حوض کوثر، «وليردنّ عليّ أقوام أعرفهم ويعرفونني، ثمّ يحال بيني وبينهم… فأقول: إنّهم منّي، فيقال: إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك، فأقول: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدي»، من در کنار حوض کوثر ایستادهام، شماها گروه گروه میآیید و منم شما را میشناسم و شما هم من را میشناسید، اما شماها را میبرند به جای دیگر به تعبیر بنده، آن وقت میگویم: خدایا اینها اصحاب من هستند، اینها از خود من هستند، جواب میآید که «إنّك لا تدري ما أحدثوا من بعدك، فأقول: سحقاً سحقاً لمن غيّر بعدي»[۱۰].
در روایت دیگر همین معنا آمده «إنّك لا تدري ما بدّلوا بعدك، فأقول: سحقاً سحقاً لمن بدّل من بعدي»[۱۱].
در روایت دیگر آمده: «يرد عليّ يوم القيامة رهط من أصحابي، فيجلون عن الحوض»، نمیگذارند اینها بیایند به طرف حوض، «فأقول: يا ربّ أصحابي، فيقول: إنّك لا علم لك بما أحدثوا بعدك، إنّهم ارتدّوا على أدبارهم القهقرى»[۱۲].
باز حدیث دیگر: «بينا أنا قائم إذا زمرة حتّى إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني وبينهم، فقال: هلمّ، فقلت: أين؟ قال: إلى النار والله، قلت: وما شأنهم؟ قال: إنّهم ارتدّوا بعدك على أدبارهم القهقرى، ثمّ إذا زمرة»، باز یک گروه دیگر، باز یک گروه دیگر، به همین ترتیب، «فلا أراه» این نکته خیلی مهم است، این را فضلاء حفظش کنند، «فلا أراه يخلص منهم إلّا مثل همل النعم»[۱۳]، این عبارت ترجمهاش این است که از این صحابهای که میآیند به طرف حوض کوثر که اینها را میبرند الی النار، کسی باقی نمیماند الّا شاذّ قلیل جدّاً، «إلّا مثل همل النعم»، کنایه از شدّت قلّت است.
«أنا فرطكم على الحوض وليرفعنّ معي رجال منكم، ثمّ ليختلجنّ دوني، فأقول: يا ربّ أصحابي، فيقال: إنّك ما تدري ما أحدثوا بعدك»[۱۴].
«ليردنّ عليّ ناس من أصحابي الحوض حتّى عرفتهم اختلجوا دوني»، بردند اینها را، «فأقول: أصحابي، فيقال: لا تدري ما أحدثوا بعدك»[۱۵].
«إنّي فرط لكم وأنا شهيد عليكم، وإنّي والله لأنظر إلى حوضي الآن، وإنّي أعطيت مفاتيح خزائن الأرض، وإنّي والله ما أخاف عليكم أن تشركوا بعدي، ولكن أخاف عليكم أن تنافسوا فيها»[۱۶]، بر سر دنیا به جان هم بیفتید، «ولكنّي أخشى عليكم الدنيا أن تنافسوا فيها وتقتتلوا فتهلكوا»[۱۷].
«إنّي على الحوض حتّى أنظر من يرد عليّ منكم، وسيؤخذ ناس دوني، فأقول: يا ربّ منّي ومن أمّتي؟ فيقال: هل شعرت ما عملوا بعدك؟ والله ما برحوا يرجعون على أعقابهم»[۱۸].
«ما بال رجال يقولون: إنّ رحم رسول الله لا تنفع قومه، بلى والله إنّ رحمي موصولة في الدنيا والآخرة، وإنّي أيّها الناس فرط على الحوض، فإذا جئتم قال رجل: يا رسول الله أنا فلان بن فلان»، آن یکی میگوید: «أنا فلان بن فلان»، بعد حضرت میفرماید به این که «ولكنّكم أحدثتم بعدي وارتددتم القهقرى»[۱۹].
و هکذا این معنا به الفاظ دیگر هم آمده، اینها را من نوشتم در اینجا، در منابع دست اول، در بخاری و مسلم و مسند احمد و منابع دیگر که این وضعیت اصحاب رسول الله است که اینها وارد میشوند، حالا میخواهند از حوض کوثر بخورند، میخواهند خدمت رسول الله باشند، اینها را ملائکه میبرند به آن طرف، «الی النار، الی النار، الی النار»، «الهی، یا أصحابي»، «إنّك لا تدري ما أحدثوا من بعدك، إنّهم ارتدّوا علي أدبارهم القهقرى». حالا فتوا بدهیم به عدالت همه صحابه؟ این دیگر در صحیح بخاری است، در مسلم است، در مسند احمد است، در منابع معتبر دست اول است این معنا، حدیث حوض، حدیث حوض را تا آنجایی که من اینجا نوشتهام، ۵۰ نفر از صحابه روایت کردهاند. اسامیشان را بگویم: امیرالمؤمنین روایت کردهاند، امام حسن مجتبی علیه السلام، جابر بن عبد الله انصاری، جندب بن عبد الله بن سفیان البجلی، حذیفة بن اسید، حذیفة بن الیمان، حمزة بن عبد المطّلب، خباب بن ارت، زید بن ارقم، زید بن ثابت، سلمان، سمرة بن جندب، سهل بن سعد، سوید بن جبلة، حارثة بن وهب، عائذ بن عمر، عبد الله بن زید، عبد الله بن عمرو، عتبة بن عبد السلمی، عرباض بن ساریة، عقبة بن عامر، کعب بن عجرة، لقیط بن عامر، مستور بن شدّاد، نواس بن سمعان، اسماء بنت ابی بکر، امّ سلمة، خولة بنت قیس، از عایشه هم روایت کردهاند حدیث حوض را.
اینها ۵۰ نفر بودند که بنده فعلاً اینجا اسامیشان را نوشتم. محقّقین میتوانند روایتهای این صحابه را تک تک دربیاورند از منابع.
این حدیث را احدی مناقشه در سندش نمیتواند بکند، بلکه بزرگان محدّثین، اینها تصریح دارند به این که این حدیث متواتر است. متواتر یعنی چه؟ یعنی یقیناً از پیغمبر اکرم شنیده است این حدیث، حدیث حوض.
حافظ نووی در شرح صحیح مسلم، در شرح این حدیث میگوید: «قال القاضي عیاض: أحاديث الحوض صحيحة والإيمان به فرض»، ایمان به حوض، ما یک اموری داریم در آخرت که باید به اینها اعتقاد داشته باشیم: حوض است و صراط است و تطایر کتب است و حساب و کتاب، اینها اموری است که در آخرت واقع خواهد شد، میگوید: «والإيمان به فرض»، واین حدیث را هم نیمتوانیم تأولیش بکنیم، به هیچ وجه نمیتوانیم تأویلش بکنیم، باید اخذ به ظاهرش بکنیم، «وهو على ظاهره عند أهل السنّة والجماعة لا يتأوّل ولا يختلف… وحديثه متواتر النقل رواه خلائق من الصحابة»[۲۰]
ابن عبد البرّ میگوید، میگوید: «الأحاديث في حوضه صلّى الله عليه [وآله] وسلّم متواترة صحيحة ثابتة كثيرة، والإيمان بالحوض عند جماعة علماء المسلمين واجب، والاقرار به عندالجماعة لازم»[۲۱]. اینها عبارات بزرگان محدّثینشان است راجع به حوض و حدیث حوض.
همین عبارتها را قرطبی دارد در تفسیرش، عینی حنفی دارد در شرح بخاری، کرمانی در شرح بخاری، خطیب تبریزی دارد و دیگران تصریح دارند به تواتر این حدیث و این که باید معتقد باشیم به حوض در قیامت. این هم حوضی که آقایان را بیاورند که هر کدام میخواهد لابد از این آب میل کند به دست امیرالمؤمنین، در حضور پیغمبر اکرم، آن وقت اینها را همین طور ملائکه ببرند از این طرف.
در کتب ما هم راجع به حوض وجود دارد. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، عبارت مفصّلی آمده که ایشان حدیث غدیر را نقل میکند که پیغمبر اکرم در روز غدیر خم خطبهای داشتند، قسمتی از خطبه پیغمبر اکرم را روایت میکند، آن قسمت را میخوانم فقط: «ثمّ قال: ألا وإنّي قد تركت فيكم أمرين، إن أخذتم بهما لن تضلّوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي، فإنّه قد نبّأني اللطيف الخبير أنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض، ألا فمن اعتصم بهما فقد نجا ومن خالفهما فقد هلك، ألا هل بلّغت؟ قالوا: نعم، قال: اللهم اشهد، ثمّ قال: ألا والله سيرد عليّ الحوض منكم رجال فيدعّون عنّي»، اینها را میبرند، جدا میکنند اینها را ازمن، «فأقول ربّ أصحابي، فیقال: يا محمّد! إنّهم قد أحدثوا بعدك وغيّروا سنّتك، فأقول: سحقاً سحقاً»[۲۲]، تا آخر مطلب. این در تفسیر علی بن ابراهیم قمی است.
مرحوم صدوق کتاب اعتقادات دارند دیگر، ایشان میفرماید: «اعتقادنا في الحوض أنّه حقّ… وأنّ فيه من الأباريق عدد نجوم السماء، وأنّ الساقي عليه أمير المؤمنين علي بن أبي طالب، يسقي منه أولياءه، ويذود عنه أعداءه، ومن شرب منه شربةً لم يظمأ بعدها أبداً. وقال النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم: “ليختلجنّ قوم من أصحابي دوني وأنا على الحوض، فيؤخذ بهم ذات الشمال، فأنادي: يا ربّ، أصحابي، أصحابي، فيقال لي: إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك”»[۲۳]. این هم اعتقادات شیخ صدوق، آن هم عبارات بزرگان آنها، این هم داستان عدالت صحابه اجمعین.
حالا این حدیث را بنده بنا دارم شرح بدهم تا اندازهای البتّه، وقت زیادی هم نگیرم، ان شاء الله در جلسه آینده حدیث را شرح میدهم یک مقداری و توضیح میدهم و معلوم خواهد شد که این حدیث، تفسیر آیه مبارکه ﴿وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين﴾[۲۴].
و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین
پی نوشت ها
[۱]. سوره توبه: آیه ۱۰۱.
[۲]. سوره محمّد: آیات ۲۳ – ۲۰.
[۳]. سوره بقره: آیات ۱۰ – ۸.
[۴]. سوره آل عمران: آیه ۱۵۳.
[۵]. سوره احزاب: آیات ۲۰ – ۹.
[۶]. ابو القاسم ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج ۱۲، ص ۲۷۸.
[۷]. محمّد بن عمر الواقدی، المغازی، دار الاعلمی، ج ۲، ص ۴۷۰.
[۸]. سوره احزاب: آیه ۲۵.
[۹]. ابو محمّد ابن ابی حاتم الرازی، تفسیر القرآن العظیم لابن ابی حاتم، مکتبة نزار مصطفی الباز، ج ۹، ص ۳۱۲۶.
[۱۰]. محمّد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، دار طوق النجاة، ج ۸، ص ۱۲۰، ح ۶۵۸۳ و ۶۵۸۴.
[۱۱]. همان، ج ۹، ص ۴۶، ح ۷۰۵۰.
[۱۲]. همان، ج ۸، ص ۱۲۰، ح ۶۵۸۵.
[۱۳]. همان، ج ۸، ص ۱۲۱، ح ۶۵۸۷.
[۱۴]. همان، ج ۸، ص ۱۱۹، ح ۶۵۷۶.
[۱۵]. همان، ج ۸، ص ۱۲۰، ح ۶۵۸۲.
[۱۶]. همان، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۳۴۴ و ج ۵، ص ۱۰۳، ح ۴۰۸۵ و ج ۸، ص ۹۰، ح ۶۴۲۶ و ج ۸، ص ۱۲۱، ح ۶۵۹۰.
[۱۷]. مسلم بن الحجّاج النیسابوری، صحیح مسلم، دار طوق النجاة، ج ۷، ص ۶۸ – ۶۷، ح ۲۲۹۶.
[۱۸]. محمّد بن اسماعیل البخاری، صحیح البخاری، دار طوق النجاة، ج ۸، ص ۱۲۱، ح ۶۵۹۳.
[۱۹]. احمد بن حنبل، مسند احمد، مؤسسة الرسالة، ج ۱۷، ص ۲۲۱ – ۲۱۹، ح ۱۱۱۳۸؛ ابو یعلی احمد بن علی، مسند ابی یعلی، دار الحدیث، ج ۲، ص ۴۵۳ – ۴۵۲، ح ۱۲۳۸.
[۲۰]. محيی الدين يحيى بن شرف النووی، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، دار احیاء التراث العربی، ج ۱۵، ص ۵۳.
[۲۱]. ابو عمر ابن عبد البرّ، التمهيد لما في الموطأ من المعانی والأسانيد، وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية – المغرب، ج ۲، ص ۲۹۱.
[۲۲]. علی بن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، دار الکتاب، ج ۱، ص ۱۷۲.
[۲۳]. شیخ صدوق، الاعتقادات، المؤتمر العالمی للشيخ المفيد، ص ۶۵.
[۲۴]. سوره آل عمران: آیه ۱۴۴.