آئین رونمایی از کتاب ارزشمند مکتب در امتداد هدایت

آئین رونمایی از کتاب ارزشمند مکتب در امتداد هدایت اثر فاخر حجت الاسلام و المسلمین دکتر غلامحسن محرمی که بر نقد کتاب مکتب در فرآیند تکامل به نگارش درآمده است با حضور حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی و آیت الله نجم الدین طبسی و حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسرو پناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و جمع کثیری از اساتید و فرهیختگان علمی حوزه علمیه و امامت پژوهان، در بنیاد فرهنگی امامت برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی بنیاد فرهنگی امامت، این مراسم که در روز یکشنبه مورخ ۲۵ دیماه ، مصادف با ایام میلاد با سعادت حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام در سالن علامه امینی بنیاد فرهنگی امامت برگزار گردید حجت الاسلام والمسلمین دکتر خسروپناه سخنرانی فرمودند که متن بیانات ایشان به شرح ذیل است:
متن بیانات حضرت حجة الاسلام والمسلمین دکتر خسروپناه دامت برکاته:

بسم الله الرحمن الرحیم

انما یرید الله لیذهب عنکن الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا

جا دارد از تلاش شبانه روزی استاد بزرگوار حضرت آیت الله میلانی که دفاع حکیمانه و شریعت محورانه ایشان از امامت و ولایت گام بزرگی برای حوزه های علمیه به شمار می آید و بسیاری از شبهات و اشکالات و انتقاداتی که افراد می گیرند با تلاش ایشان و شاگردانشان پاسخ داده می شود به هر حال دفاع علمی و منطقی از ولایت یک کار کاملا حکیمانه، عقلایی و لازم است. در این دورانی که متاسفانه برخی عامدانه شبهات را مطرح می کنند که ذهن جوانان را آلوده بکنند، وظیفه حوزه های علیه است که به این شبهات با روش علمی پاسخ بدهد.

جلسه ای هم که امروز برگزار شده، رونمایی کتابی است که با این هدف نوشته شده است. کتاب مکتب در امتداد هدایت، در نقد کتاب مکتب در فرایند تکامل نوشته شده که دانشمند بزرگ حضرت آقای محرمی زحمت تحقیق و تالیف آن را به عهده داشتند؛ البته با هدایت و همت والای آیت الله میلانی به ثمر رسیده است.

من در فرصتی که توفیق داشتم بخش عمده کتاب را مطالعه کردم انصافا روشمند و دقیق و مساله به مساله به نقد پرداختند. چون این کتاب مکتب در امتداد هدایت یک مقدمه وزینی از حضرت آیت الله میلانی ابتدای کتاب چاپ شده و پنج فصل دارد که مولف در کتاب به ننقد کتاب مکتب در فرآیند تکامل پرداخته . هم مقدمه کتاب را در یک فصل نقد کرده و در واقع چهار فصل دیگر کتاب را مساله به مساله نقد کرده است.

امتیاز این کتاب این است که هر ادعایی، در هر بخشی در کتاب داشته توسط محقق گزارش منصفانه داده و روشمندانه نقد کرده است که توصیه می کنم حتما این کتاب را کامل بخوانید چون بحثی که در کتاب مکتب در فرایند تکامل است صرفا یک کتاب نیست، متاسفانه در بخشی از حوزه علمیه تبدیل به یک جریان شده و عده ای متاثر از این تفکر شدند و با وجود آگاهی از نقد، یک تعصبی پیدا کردند . به هر حال به فکر فرزندان امیرالمومنین علیه السلام باشیم و نگذاریم این شبهات در ذهن نسل جوان و طلاب جوان مستقر بشود و جوان طلبه در دوران تحصیل سطح گرفتار این اندیشه غلط بشود. وقتی عالم و مجتهد شد چه نسبتی با ولایت پیدا می کند؟

به هر حال کار مبارکی است که جا دارد بنده از بنیاد وزین امامت و مسوولان این بنیاد و محقق این اثر تشکر کنم و زحمتی که کشیدند، دستشان را می بوسیم که با این روش به جواب این مسائل پرداختند.

من در این فرصتی که دارم می خواهم ادعای اصلی کتاب مکتب در فرایند تکامل را خدمتتان عرض کنم و مهم ترین نقدی به این کتاب است و ریشه نقد را عرض کنم.

ادعای این کتاب نظریه علمای ابرار است؛ بزرگان و اصحاب ائمه علیهم السلام و علمای قرون اولیه معتقد به این بودند که امامان، علمای ابرار هستند. بعد به مرور زمان فهم شیعیان درباره امامت تغییر پیدا کرد و دیدگاه شیعیان به سوی غلو کشیده شد. یک پیوندی بین تشیع و غلو شکل گرفت و علمای معتدل شیعه با این اندیشه غلو مبارزه کردند و نظریه علمای ابرار را پذیرفتند. در مقابل نظریه اعتدالی، نظریه افراطی است که قائل به علم غیب امام ، قدرت تصرف در کائنات، معجزات و مانند اینها را به ائمه نسبت می دهند. به تعبیری ائمه موجودات فوق بشری و غیر طبیعی تلقی می شوند. علمای قم از جمله شیخ صدوق هم با این طایفه برخورد داشتند و کسانی که امور فوق بشری را به ائمه علیهم السلام نسبت می دادند، اینها را غالی معرفی و از قم اخراج می کردند .

بعد دو شخصیت مهم را نام می برد یکی ابن ابی یعفور که ائمه را علمای ابرار اتقیاء معرفی کرده و یکی معلی بن خنیس که ایشان را به عنوان غالی نام می برد . خب قطعا ابن ابی یعفور از خواص اصحاب امام صادق علیه السلام است؛ اهل ورع، تقوا ، اجتهاد. شکی نیست درباره اش گفته اند ثقة ثقة جلیل فی اصحابنا. اما جالب است وقتی روایت ابن ابی یعفور را جمع می کنیم، می بینیم بله عبارت علمای ابرار اتقیاء را دارد ولی مقامات متعددی برای اهل بیت علیهم السلام ذکر کرده که اگر مقاماتی که او برای ائمه بیان کرده در یک کفه ترازو بگذاریم و مقاماتی که معلی بن خنیس برا ی ائمه بیان کرده در کفه دیگری بگذاریم این کفه ابن ابی یعفور سنگین تر است. این که ائمه حجت خدا روی زمین هستند، علم خاص دارند، هنگام مرگ دیده می شوند، شفاعت ائمه وجود دارد، کسانی که حب به ائمه داشته باشند این حب مانع از آتش جهنم می شود، محدَّث بودن ائمه که صریحا ابن ابی یعفور آن را نقل می کند. آیا بقیه علما اینها را دارند؟ بله معلوم است فرق بین ائمه با سایر انسان ها است بله انسانند، بشرند ولی بشری که از مقامات بالایی برخوردارند. خب حالا نویسنده مکتب در فرایند تکامل می آید روایت علمای ابرار اتقیاء را می گیرد و بقیه روایت های ابن ابی یعفور را نادیده می گیرد. این روش علمی است؟

لذا ریشه نقدی که ما به نویسنده این کتاب داریم، به روش این کتاب است. چون ایشان در مقدمه کتاب ادعا می کند من ادعایم تاریخی است و در مصاحبه ای می گوید روش من، روش تاریخ پژوهی پازلی غربی است . این روش معتبر وعلمی در دنیاست. خب ریشه این روش تاریخ پژوهی پازلی پوزیتیویزم است که این روش را به کار می برند. اول فرضیه ای را بیان می کنند؛ می گویند ما این فرضیه را می گذاریم جلو، می بینیم شواهدی در عالم محسوسات برایش پیدا می کنیم. شواهد که پیدا شد، می گویند این فرضیه اثبات شد . بعدها این روش تکامل پیدا کرد ، گفتند اگر برای این شواهد که پیدا کردیم برای فرضیه رقیب هم شواهد پیدا شد خب یک مورد نقض پیدا بشود، این فرضیه ابطال می شود لذا آمدند در مقابل نظریه اثبات گرایی یا تایید گرایی، اول گفتند تایید شواهد می کند. بعد کوپر آمد گفت یک مورد نقض پیدا کردید فرضیه ابطال می شود. ابطال گرایی جای اثبات گرایی نشست. حالا بماند که این در فلسفه علم ادامه دارد و مبانی دیگری هم هست.

اجمالا این را عرض کردم که بگویم اینکه این محقق اینقدر می گوید این روش تاریخ پژوهی پازلی یک روش معتبر علمی در دنیاست ، می گوییم بله روش معتبر علمی در دنیا در نیمه اول قرن بیستم بوده ولی در نیمه دوم قرن بیستم و قرن بیست و یکم این روش نقد شده است. یک قرن این محقق از تغییر و تکامل این روش عقب است. در خود غرب این را نقد کردند. آن وقت چون به این نقد توجه نشده، این روش تاریخی جنبه گزینشی پیدا کرده مثلا این محقق عبارت شهید ثاتی را نقل می کند: عده ای از اصحاب ائمه و شیعیان متقدم ائمه را علمای ابرار می‌دانستند و حتی قائل به عصمت آنها نبودند اما چون این بخش از عبارت به درد فرضیه اش میخورد ادامه را نقل نمی‌کند.

در ادامه دارد: لخفائها علیهم بل کانوا یعتقدون انهم علماء الابرار

محقق ارجمند اینکه شما بخشی از سخنان شهید ثانی رو بگیرید که به درد فرضیه شما بخورد، روش تاریخ پژوهی پازلی است و این صحیح نیست. خب شواهد دیگری که به درد نمیخورد را هم ببینید.

این روش با اجتهاد تعارض دارد. در اجتهاد مگر می‌شود یک عبارت را ببینی، صرف نظر از قرائن متصله و منفصله و سیاق حکم بدهی !

بحثی داریم در فقه الحدیث به نام خانواده حدیث، یعنی باید تمام احادیث و وجوه دیده شود.

کدام متفکر غربی این روش را علمی می‌داند؟! که اگر بداند باید در علمیت او تردید کرد.

همین روش نادرست در نقد اخیرشان که بر مقدمه کتاب نوشتند نیز استفاده شده است. در نقدشان نسبت به حضرت آیت الله میلانی دقیقا همین خطای روش شناختی پیداست .

اشکال می‌کنند که ائمه علیهم السلام جانشین پیامبر در دین و ریاست جامعه اسلامی هستند اما دیگر اوصاف فوق بشری را گوید نسبت دادن افراط و غلو است. و ادامه می‌دهد مگر این حر ف من است این مطلب را آیت الله خویی هم بیان کرده اند:

رجوع می‌دهد به کتاب (التنقیح فی شرح عروة الوثقی) کتاب الطهارة ج ۲ ص۷۴ این مطلب را دارد. می‌بینیم آیت الله خویی در آنجا چند معنا بیان کرده است. اما ایشان فقط به یکی از آنها اشاره می‌کند و این روش گزینشی است یعنی عبارتی که به دردش میخورد را فقط نقل می‌کند.

ایت الله خویی و دیگران تفویض را در آثارشان ذکر کرده اند. مثلا شیخنا الاستاذ ایت الله سبحانی، وعلامه مجلسی و دیگران… این بحث تازه ای نیست .

ایت الله خویی هم به این صورت ذکر می‌کند:

برخی ممکن است اعتقاد داشته باشند که خداوند به طور سالبه کلیه اموری مانند خلق و رزق را از خودش سلب کرده و به نحو موجبه کلیه و استقلالی به ائمه تفویض کرده است و ایت الله خویی میفرماید این خلاف ضرورت مذهب است .

شما عالم شیعی را نام ببرید که چنین عقیده ای داشته باشد بله ممکن است کسانی بودند از غلات ولی مطرود بودند.

معنای دوم: این امور به صورت موجبه کلیه برای خداست و ائمه عاملان و کارگزاران الهی هستند.

بله! میتوانند مرده زنده کنند ولی نه اینکه از خدا سلب کند مثل نسبت موت به ملک الموت ایا این منافات دارد با الله یتوفی الانفس ؟!

خداوند به موجبه کلیه به نحو استقلالی این اختیار را دارد و به عده ای واگذار میکند و نه به این معنا که از خودش سلب کند مثل قدرت هایی که الان ما داریم همه لطف الهی است.

ایت الله خویی هم میفرمایند : ائمه عاملان و کارگزاران خداوند هستند.

در این مقدمه فرمایشات دیگری هم دارند. مثلا اینکه در غرب زندگی میکنیم فضای خاص است باید طوری ائمه را معرفی کنیم که بپذیرند !

این هم حرف صحیحی نیست در همان غرب، هانری کربن جایگاه مهدویت را با مباحث مفصل بیان کرده است.

مطالب هانری کربن در امام شناسی دقیقا در مقابل همین کتاب مکتب در فرایند تکامل است.

البته به روش هانری کربن هم انتقاد داریم روش پدیدار شناسی است. ما چه روش ایستوریزم یا روش پدیدار شناسی را در جای خودش نقد کردیم.

ما روش اجتهاد را قبول داریم که در حوزه رایج است.

همان روش اجتهاد متعارف حوزه، روش درست و دقیقی است برای فهم امامت و بحث امامت شناسی که الحمدلله در این بنیاد ارزشمند دنبال می­شود.

ما وظیفه داریم با روش صحیح امامت را به دنیا معرفی کنیم، یه عده خوششان بیاد یا نیاد، ملاک ما نیست. لذا ایشان می­گوید بهتراست تعبیر طهارت را به کار ببریم برای ائمه. آیه­ای که تلاوت کردم می­فرماید: یطهرکم تطهیرا، حالا اگر میفرمود مطهَّر، باز خوب بود، یعنی از ثلاثی مزید استفاده می­کرد. اما از ثلاثی مجرد استفاده میکند.

لا اقل واژه قرآنی را به کار ببر. و اگر شما عصمت ائمه سلام الله علیهم را نپذیرید چطور می­توانید حجت بودن ائمه را که در روایات ابن ابی یعفور صریحا تصریح شده بپذیرید؟ حالا البته واژه معصومون، مطهرون در هم کلام پیامبر صلوات الله و سلم آمده و هم در کلام امیر المؤمنین. اینکه میگوید هشام بن حکم اولین نفر، حرفی است که اهل سنت زدند و کاملا هم نادرست است، یعنی این استاد بزرگوار که زحمتش را ارج می­نهیم بحث خدایی نکرده نمی­خواهیم سخن غیر اخلاقی و غیر منطقی بکنیم، ایشان تحقیقش و فضای فکری­اش گرفتار یک روش غلط است، روش وقتی غلط شد این دیوار تا ثریا کج است. ما به عنوان یک طلبه­ی کوچکی عرض می­کنیم محضر ایشان که روی روش پژوهشی امامت­پژوهی تأمل بکنند. واقعا اگر این اشکالاتی که این کمترین عرض کردم عزیزان و بزرگان دیگر هم فرمودند، اگر این اشکالات جوابی دارند بفرمایند ما استفاده کنیم، اینکه کلام شهید ثانی را گزینشی، کلام آیت الله العظمی خویی را گزینشی، چرا؟ چون می­خواهیم این فرضیه که از اول پذیرفتیم همان را بپذیریم، بر آن مستند پیدا کنیم، روش علمی نیست. من دیگر بیشتر تصدیع ایجاد نکنم، درس پس دادیم، خواستم یک بخشی از اشکال این ادعا را مطرح کنم و بگویم خدمت شما که جناب استاد محرمی انصافا قدم به قدم و قلم به قلم در بحث، عبارت به عبارت هم ادعا را مطرح کردند و هم نقد تاریخی را و به هر حال مستنداتی که در اختیارشان بوده استفاده کردند، ان شاء الله خداوند این کار ارزشمند را پذیرا باشد، ان شاء الله مشمول عنایات بی بی دو عالم فاطمه زهرا، امیرالمؤمنین سلام الله علیه، همه­مان باشیم، و خدا توفیق بدهد که محبت و دفاع از مکتب امیرالمؤمنین را در جان ما و فرزندان ما تا روز قیامت زنده نگه دارد.

والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

در ادامه این نشست علمی، حضرت آیت الله طبسی نیز فرمایشاتی را بیان داشتند که متن آن به شرح زیر است:

متن بیانات حضرت آیت الله نجم الدین طبسی دامت برکاته:

اساتید گرام و روحانیت معزز السلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین سیما امام زماننا حجت الله منتظر

فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه، حسب الامر حضرت آیت الله میلانی ادامه الله مقامه الشریف من این کتاب را مطالعه کردم، یه بخش مختصرش را و الحق و الانصاف استفاده کردم و بهره بردم همانطور که سرور عزیزمان فرمودند وهمه آن مستند.

من اجازه بدید این چند نکته را عرض کنم به تناسب محدودیت وقت:

نکته اول در مقدمه حضرت آیت الله حفظه الله فرمودند که نامه برایم نوشته قضیه فلان و فلان در قضیه مباهله واقعیت دارد یا نه؟ یه کسی که ادعای حضور فلان و فلان را تحمل نمی­کند یک دفعه سر از مصادره­ی و حراج کردن تشیع، این چطور می­شود؟ کجا بود و کجا رسید؟ من خودم در یک جلسه بودم یکی از بزرگان حوزه مقدسه تشریف آوردند، ایشان هم بود، بعد یکی گفت این کسی است که در رابطه با رژیم شاه موضع منفی ندارد، این همان است؟ گفتم بله، گفت من تو جلسه­اش نمی­شینم. از جلسه رفت بیرون، یک کسی که آن یک بار قبلا دیده بودم خود کتاب را و الان هم حضرت آقای محرمی حفظه الله بسیار عالی بیان کردند.

خب چه می­شود یک دفعه از مدافع تشیع، سر از چه چیزی در میاورد؟ چوب حراج بزند به اعتقادات شیعه. اجازه بدهید من یه قضیه را که هم سیر اعلام النبلاء نقل بکنم، جلد ۸ و هم وافی الوفیات نقل می­کند و قبل از آن مختصرترش را ابن سعد نقل می­کند، راجع به شریک، من نمی­خواهم تطبیق کنم، به طور کلی عرض می­کنم. شریک بن عبدالله مهدی عباسی اصرار داشت که ایشان قضاوت را به دست بگیرد، نپذیرفت. گفت بچه­های من درس بده، نپذیرفت، گفت پس یک وعده غذا باید پیش ما باشی. سفره چیدند، بعد آشپز غذا می­آورد او فهمید، گفت جناب سلطان آن دوتای دیگر هم خواهد پذیرفت، قضیه تمام شد، بعد خودش پیام داد حاضرم بچه­های تو را هم درس بدهم و حاضرم قضاوت هم انجام بدهم، حکمی برای او مهیا کردند، رفته بود بگیرد، صف نوبتی بود، نوبت به او رسید، اعتراض کرد که چرا دیر؟ زودتر من را راه بندازید، دعوا کرد، کسی که بهش گفت چه خبر است؟ مگر به ما متاعی فروختی که پولش را میخواهی؟ گفت من از متاع گرانتر به شما فروختم. بعتکم دینی. دینم را به شما فروختم.

نمی­خواهم تطبیق بدهم افراد به طور کلی لقمه حرام اثر خودش را بخواهیم یا نخواهیم می­گذارد، از دو لب پدرم شنیدم خدا رفتگان شما را بیامرزد، فرزند آیت الله العظمی شهید نوری که از زیر پایش همان پسر صندلی را کشید و چه جسارت­هایی به پدر کرد که شرمم می­آید اینجا بگویم. پدرم فرمود این اثر همان یک مقدار شیری بود که آن ناصبی به او داده بود، مادر مشکل داشت و هسایه آمد دید بچه گریه می کنه دلش سوخت و شیر داد به او و پدر که خود آقای نوری بود فهمید و بچه را برگرداند و انگشت در حلق بچه کرد تا شیرها را برگرداند ولی مقداری از آن شیر باقی ماند و این اثر همان مقدار است.

و الا مگر می شود کسی که در حوزه علمیه سر سفره امام صادق علیه السلام بوده بعد یکدفعه سر از مصادره تشیع در بیاورد.

هرچه ورشکسته سیاسی و هرچه ورشکسته دینی و هرچه اختلاسگر را تلاش می کند تشیع را به این افراد ربط دهد.

یک ساعت میگوید مفوضه و یک ساعت میگوید کیسانیه و یک ساعت میگوید ناووسیه و فطحیه و واقفیه و هر لحظه یک حرف میزند!!

خب وقتی همه احتمالات را آوردی حداقل یک احتمال هم بده، که تشیع همان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله است

تشیع خروجی غدیر است و غدیر یعنی تشیع و تشیع یعنی غدیر!! خب حداقل همین یک احتمال را هم بده.

من مستندات او را دیدم و همانطور که سرور عزیزمان فرمود حدیث بدون اینکه نظر به سندش یا نسخه های دیگر داشته باشد چگونه نقل میکند بلکه همان را که باب میلش است و فرضیه او را اثبات می کند را بیان میکند.

این روش تحقیق نیست قطعا.

یک مذهبی که الان پانصد میلیون طرفدار دارد!! ما خدمت حضرت آیت الله بودیم و قضیه را همین امروز خدمت ایشان نقل کردم از هواپیما پیاده شدیم و رفتیم مدینه منوره و راننده حرفی زد.

به خدا قسم اگر ما راننده بشناسیم و یا الان هم ببینیم بشناسیم ولی راننده گفت شیخ کدامتان عربی بلد هستید؟
من گفتم هر سه ما بلدیم (بنده بودم و حضرت آیت الله و آقازاده حضرت آیت الله وحید خراسانی) بعد گفت: ما من دار فی المملکة الا وفیها متشیع أو متشیعان!! کاری به تبلیغات نداشته باشید بلکه واقعیت این است که تشیع در خانه های عربستان وارد شده است!

آنوقت همچنین تشیعی را اینچنین مصادره کنند؟!! این افراد یا ورشکستته سیاسی هستند یا اختلاسگر هستند و تلاش میکنند تشیع را به این افراد ربط دهند!! جوابهایی که این بزرگوار (حضرت آقای محرمی) آوردن انصاف جواب های عالی است و کتابی که تحت نظر حضرت آیت الله نوشته شود غیر از این هم نخواهد بود.

و من در ذهنم بود امثال این کتاب را به عنوان کتاب سال معرفی کنند و تبلیغ و ترویج شود.

اگر آن کتاب یک پروژه است و کتاب به زبان انگلیسی نوشته شده و فردای آن در دانشگاه ها ترجمه شده و توزیع می شود! این چه کتابی است که اینگونه ترجمه می شود و نشر می شود! گمان ندارم که قرآن کریم هم اینگونه نشر شود!! اما در هر میزی برای هر دانشجویی یک کتاب از این موارد قرار داده شود.

قضیه چیست؟! زیرا سیلی از مذهب آل محمد صلی الله علیه وآله خوردند و دنبال تضعیف این مذهب هستند.

همینجور یکی به یک را به خیال خودش میزند تا برسد به امامت امام عصر علیه السلام.

عصمت که هیچ!! همان حضرت آیت الله خوئی که تو به اصطلاح به او استناد میکنی ببین نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها چه میفرماید؟! او می فرماید: هی معصومة بضرورة مذهبنا! ضورورت مذهب ما است که زهرای اطهر علیها سلام معصوم است! پس اگر کسی گفت تو از مذهب خارجی ناراحت نشو زیرا به فرمایش شخصیتی استناد میکنی که او میگوید تو شیعه نیستی!

اینکار عصمت تا برسد به آقا امام عصر علیه السلام! ندیدم حرفی غیر از ابن تیمیه و ذهبی و غیر از حرف معاندین ! حرفهای تو همان حرفهاست.

نسبت به قضیه امام عصر علیه السلام گوید کسی او را ندیده است!!

مراجعه کن جلد هفتم معجم را حداقل تا ببینی چند روایت است و چقدر امام عصر علیه السلام را دیدند و امام حسن عسکری علیه السلام اصرار داشتند به رغم عیون و جواسیسی که رصد می کردند منزل آقا را.

بنا بر اخفاء بود اما گاهی نامه مینویسد آقا و معرفی میکردند. ولی تو میگویی که قضیه امام عصر علیه السلام مخفی بوده است. نخیر اینگونه نیست بلکه اصرار داشتند تا قضیه امام عصر علیه السلام رسانه ای شود.

عده ای نزد امام عسکری علیه السلام در بیرونی نشسته بودند و آمده بودند تا امام بعدی را بشناسند و سوال داشتند که امام عسکری حضرت مهدی آل محمد علیهم السلام را ارئه دادند و فرمودند امام بعد من و حجت بر شما این شخص است.

بعد هم تثبیت وکلای حضرت! آقای عمروی قبل از اینکه نائب امام عصر علیه السلام باشد مورد ثقه دو امام معصوم بود همان دو امامی که میگویی ابرار!

امام حسن عسکری علیه السلام را وکیل بود! بعد این شخص یک برچسب هایی به او میزند که من هیچ جایی ندیدم.

من خودم این مباحث را ضمن بحث خارج مهدویت بررسی کردم نسبت به اصحاب امام عصر علیه السلام! این نسبت ها را به نواب حضرت کسی نداده است و نسبت دروغگویی و دنیا طلبی و … را کسی به آن ها نداده است.

بعد این شخص ادعا میکند که سه نفر فقط ادعا کردند که امام عصر علیه السلام را دیدند و اقرار کردند که فرزند اما عسکری علسه السلام است که دو نفر آن ها ذی نفع است و دنبال دنیا بوده اند!! در حالی که کسی این حرف را نزده است.

علی ای حال من تقدیر می کنم از مولف این کتاب حضرت آقای محرمی که بالاخره به داد مذهب رسیدند!! و از حضرت آیت الله میلانی کمال تقدیر و تشکر را دارم که با مقدمه شریفشان و زیر نظر داشتن این تالیف خدمتی به ساحت قدس ولایت کردند.

از خداوند عزوجل میخواهیم هر قلم و بیان و موسسه ای که در راستای خدمت به ولایت است یاری کند و مورد عنایات مخصوص نماز شب آقا امام عصر علیه السلام قرار بگیرد.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

در انتهای مراسم با حضور جمعی از شخصیت های حاضر در جلسه از این اثر فاخر رونمایی شد و از زحمات مولف محترم قدردانی گردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *