پاسخ

پاسخ
اين شبهه را از چند جهت مى توان پاسخ داد:
نخست: خداوند متعال اين واقعه را از مناقب امير مؤمنان على عليه السلام دانسته و آن حضرت را در قرآن مدح كرده است.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه وآله نيز خاتم بخشى امير مؤمنان على عليه السلام در حال ركوع را از فضايل او برشمرده است.
مؤمنان و مسلمانان، از زمان نزول اين آيه تا به امروز، آن را از فضيلت ها و ويژگى هاى منحصر به فرد آن امام همام دانسته اند.
بديهى است اگر اين كار امام كوچك ترين اشكالى داشت، هيچ گاه اين عمل از مناقب و فضايل امير مؤمنان على عليه السلام به شمار نمى آمد.
دوم: امير مؤمنان على عليه السلام در نماز به امور دنيوى توجّه نكرده، بلكه تمام توجّه او به خدا و انجام وظايف بندگى بوده است. در واقع صدقه دادن به فقير عبادتى در ضمن عبادت ديگر بوده و كارى است كه خدا آن را دوست دارد.
شايد بهتر باشد در پاسخ به اين شبهه به بزرگان اهل سنّت كه داراى ذوق عرفانى بوده اند مراجعه كنيم.
آلوسى در اين مورد مى نويسد: همين سؤال را از ابن جوزى(1)پرسيدند، او در پاسخ، اين دو بيت شعر را خواند:
يسقى و يشرب ولا تلهيه سكرته *** عن النديم ولا يلهو عن الناس
اُطاعه سُكرُهُ حتّى تمكّن من *** فعلِ الصحاةِ فهذا واحد الناس
مى نوشد و مى نوشاند و مستى او، او را از توجّه به ساقى باز نمى دارد و از مردم غافل نمى سازد.
مستى او در اختيار اوست تا جايى كه توانسته همانند انسان هاى هوشيار عمل كند؛ پس او يگانه و منحصر به فرد از اين مردم است(2).
اين شعر از ابن جوزى حنبلىِ متعصّب است، همان فردى كه امثال ابن تيميّه و فضل بن روزبهان براى ردّ كردن فضايل امير مؤمنان على عليه السلام به كتاب هاى او اعتماد مى كنند، ولى او نيز در پاسخ اين اشكال و شبهه ساكت نمى ماند و با اين شعر شبهه را پاسخ مى دهد.
از طرفى امير مؤمنان على عليه السلام در ويژگى هاى خود «جامع الأضداد» بوده، يعنى خصوصيّت هاى متضادّ را در خود جمع كرده است. اگر چنين نبود يگانه دوران نمى شد، و اين همه فضايل و مناقب به او اختصاص نمى يافت و اگر چنين نبود، وصىّ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و كفو و هم شأن فاطمه زهرا عليها السلام نمى شد.
بنا بر اين، هيچ كس اين اشكال را در مورد امير مؤمنان على عليه السلام نمى پذيرد كه على عليه السلام در نماز به كارهاى دنيوى توجّه كرده باشد و از انس و توجّه به خدا غافل شده باشد.
آرى، در روايات ما آمده است كه عمر بن خطّاب مى گويد: من چهل بار انگشترم را به فقير بخشيدم، ولى يك آيه هم در شأن من نازل نشد!(3)
بنا بر آن چه بيان گرديد روشن شد كه اين اشكال نيز مانند اشكال هاى پيشين بى مورد بوده و قابل پذيرش نيست.

(1) گفتنى است كه ابن جوزى، جدّ سبط بن جوزى است، توجّه به اين نكته لازم است، چرا كه گاهى بين ابن جوزى و سبط بن جوزى اشتباه مى شود. مراد در اين جا ابو الفرج ابن جوزى حنبلى است كه حافظ حديث بوده و صاحب تأليفات زيادى است و در سال 597 هـ درگذشته است.
(2) تفسير روح المعانى: 6 / 169.
(3) البتّه اين روايت را تا كنون در كتاب هاى اهل سنّت نديده ام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *