روايت زمخشرى

روايت زمخشرى
زمخشرى داستان مباهله را با تفصيل بيشترى نقل مى كند. وى در كشّاف مى نويسد:
وروي أنّهم لمّا دعاهم إلى المباهلة قالوا: «حتّى نرجع وننظر». فلمّا تخالوا قالوا للعاقب ـ وكان ذا رأيهم ـ: «يا عبدالمسيح! ما ترى؟».
فقال: «والله لقد عرفتم ـ يا معشر النصارى ـ أنّ محمّداً نبيّ مرسل، ولقد جاءكم بالفصل من أمر صاحبكم، والله ما باهل قوم نبيّاً قطّ فعاش كبيرهم ولا نبت صغيرهم، ولئن فعلتم لتهلكنّ، فإن أبيتم إلاّ إلف دينكم والإقامة على ما أنتم عليه، فوادعوا الرجل وانصرفوا إلى بلادكم».
فأتوا رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وقد غدا محتضناً الحسين آخذاً بيد الحسنوفاطمة تمشي خلفه وعليٌّ خلفها، وهو يقول: «إذا أنادعوت فأمنوا».
فقال أُسقف نجران: «يا معشر النصارى! إنّي لأرى وجوهاً لو شاء الله أن يزيل جبلا من مكانه لأزاله بها، فلا تباهلوا فتهلكوا، ولا يبقى على وجه الأرض نصرانيٌّ إلى يوم القيامة».
فقالوا: يا أبا القاسم! رأينا أنْ لا نباهلك، وأنْ نقرّك على دينك ونثبت على ديننا.
قال: فإذا أبيتم المباهلة، فأسلموا يكن لكم ما للمسلمين وعليكم ما عليهم. فأبوا.
وقتى نصارا به مباهله دعوت شدند گفتند: مهلت دهيد تا بازگرديم و مشورت كنيم. آن گاه كه خلوت كردند و به عاقب ـ كه در ميان آنان صاحب نظر بود ـ گفتند: اى عبدالمسيح، نظر تو چيست؟
گفت: «اى نصرانيان، سوگند به خدا، به يقين شما آگاهيد كه محمّد پيامبر فرستاده شده است. همانا پيامبر شما براى شما فصل الخطاب آورده است. سوگند به خدا هيچ قومى با پيامبرى مباهله نمى كند كه پس از آن بزرگانشان باقى بمانند و كودكانشان بزرگ شوند، از همين رو اگر مباهله كنيد قطعاً هلاك مى شويم و اگر خوددارى كنيد، حاصل آن انس با دين خود و پابر جايى اعتقادتان خواهد بود. پس آن مرد ]پيامبر اكرم[ را واگذاريد و به سرزمين خود بازگرديد».
پس رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم سحرگاهان آمد، در حالى كه حسين عليه السلام را در آغوش داشت و دست حسن عليه السلام را گرفته بود و فاطمه و على عليهما السلام نيز پشت سر او مى آمدند و پيامبر مى فرمود: «هرگاه من دعا كردم شما آمين بگوييد».
اسقف نجران گفت: «اى نصرانيان، به درستى كه من چهره هايى رامى بينم كه اگر خداوند بخواهد كوهى را از جا بركَنَد، قطعاً به واسطه آن ها كوه را برخواهد كَند. پس مباهله نكنيد كه هلاك مى شويد و در روى زمين هيچ نصرانى تا روز قيامت باقى نمى ماند».
آنان گفتند: اى ابوالقاسم! نظر ما آن است كه مباهله نكنيم و ما به دين تو اقرار مى كنيم و بر دين خود ثابت مى مانيم.
پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «اگر از مباهله خوددارى مى كنيد، پس اسلام بياوريد تا آن چه براى مسلمانان و بر مسلمانان است شامل شما هم بگردد». آن ها از پذيرش اين پيشنهاد نيز خوددارى كردند.
قال: فإنّي أُناجزكم.
فقالوا: ما لنا بحرب العرب طاقة، ولكن نصالحك على أنْ لا تغزونا ولا تخيفنا ولا تردّنا عن ديننا، على أنْ نؤدّي إليك كلّ عام ألفي حُلّة، ألف في صفر وألف في رجب، وثلاثين درعاً عادّية من حديد.
فصالحهم على ذلك، وقال: والذي نفسي بيده، إنّ الهلاك قد تدلّى على أهل نجران، ولو لاعنوا لَمُسخوا قردةً وخنازير، ولاضطرم عليهم الوادي ناراً، ولاستأصل الله نجران وأهله حتى الطير على رؤوس الشجر، ولَما حال الحول على النصارى كلّهم حتّى يهلكوا».
وعن عائشة رضي الله عنها: إنّ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم خرج وعليه مرط مرجل من شعر أسود، فجاء الحسن فأدخله، ثمّ جاء الحسين فأدخله، ثمّ فاطمة، ثمّ عليّ، ثمّ قال: (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ).
فإن قلت: ما كان دعاؤه إلى المباهلة إلاّ ليتبيّن الكاذب منه ومن خصمه وذلك أمر يختصّ به وبمن يكاذبه، فما معنى ضمّ الأبناء والنساء؟
قلت: ذلك أكّد في الدلالة على ثقته بحاله واستيقانه بصدقه، حيث استجرأ على تعريض أعزّته وأفلاذ كبده وأحبّ الناس إليه لذلك، ولم يقتصر على تعريض نفسه له، وعلى ثقته بكذب خصمه حتّى يهلك خصمه مع أحبّته وأعزّته هلاك الإستئصال إنْ تمّت المباهلة.
وخصّ الأبناء والنساء; لأنّهم أعزّ الأهل وألصقهم بالقلوب، وربّما فداهم الرجل بنفسه وحارب دونهم حتّى يُقتل، ومن ثمّة كانوا يسوقون مع أنفسهم الظعائن في الحروب لتمنعهم من الهرب، ويسمّون الذادة عنهم بأرواحهم حماة الحقائق.
وقدّمهم في الذِكر على الأنفس، لينبّه على لطف مكانهم وقرب منزلتهم، وليؤذن بأنّهم مقدّمون على الأنفس مفدون بها.
وفيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء.
وفيه برهان واضح على صحّة نبوّة النبيّ صلّى الله عليه وآله وسلّم; لأنّه لم يرو أحد من موافق ولا مخالف أنّهم أجابوا إلى ذلك;1
گفتند: ما براى جنگ با عرب توان نداريم، ليكن با شما مصالحه (توافق) مى كنيم بر اين كه با ما نجنگيد، ما را نترسانيد و به ترك عقيده مجبور نكنيد. در مقابل هر سال دو هزار جامه به شما مى دهيم; هزار جامه در ماه صفر و هزار جامه در ماه رجب، به علاوه سى زره عادى از آهن.
پيامبر نيز بر اين قرار با آنان توافق كرد و فرمود: «سوگند به آن كه جانم به دست اوست، به تحقيق اهل نجران در معرض هلاكت قرار گرفته بودند و چنان چه مباهله مى كردند، به ميمون و خنزير مسخ مى شدند و سرزمينشان از آتش شعلهور مى گشت و خداوند نجران و اهل آن حتى پرندگان شاخسارها را مستأصل مى كرد و كلّ نصرانيان از حالى به حال ديگر نمى شدند تا اين كه هلاك گردند».
از عايشه نقل شده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم از منزل خارج شد در حالى كه روپوش پشمينى با موهاى سياه بر تن داشت. آن گاه حسن عليه السلام برايشان وارد شد، سپس حسين عليه السلام آمد و بر حضرتش وارد شد. سپس فاطمه عليها السلام و آن گاه على عليه السلام وارد شدند و پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم قرائت فرمودند: «إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ».
وى در ادامه مى نويسد: اگر بگويى دعوت پيامبر تنها براى روشن شدن دروغ گو از ميان ايشان و دشمنشان بود و اين موضوع به ايشان و تكذيب كننده حضرتش اختصاص دارد، پس ضميمه كردن فرزندان و زنان به چه معناست؟
مى گويم اين تاكيدى است بر اعتماد به نفس ايشان و روشن شدن صدق گفتارش، زيرا خود و عزيزان و محبوب ترين مردم و جگرگوشه هايش در معرض اين كار ]سخت[ قرار داد. علاوه بر آن اين عمل پيامبر تأكيدى است بر اطمينان آن حضرت به دروغ گو بودن نصارا تا اين كه به وسيله عزيزان و احبّاء خود، آنان را هلاك سازد و آنان با پايان مباهله مستأصل گردند.
پيامبر فرزندان و زنان را به اين كار اختصاص داد، زيرا عزيزترين افراد خانواده و محبوب ترين آن ها هستند و چه بسا مردى خود را فداى خانواده خود كند و در راه آن ها جنگيد تا كشته شوند و از اين جهت است كه در جنگ ها خانواده خود را به همراه خود مى بردند تا مانع فرار آنان از جنگ شوند و مدافع مردها در نبرد باشند به طورى كه عزم و اراده مردان را بر جنگ كردن تقويت كنند كه به آن زنان، «حماة الحقائق» گفته مى شد.
و در سخن، آن ها را بر خود مقدم مى كردند، تا متوجه جايگاه و قرب منزلتشان باشند و اعلان كنند كه خود فدايى آن زنان هستند.
و در اين بيان دليلى است كه چيزى قوى تر از آن بر فضيلت اصحاب كساء عليهم السلام وجود ندارد.
و در آن برهان واضحى است بر نبوت پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم; چرا كه هيچ كس از موافقان و مخالفان روايت نكرده اند كه نصرانيان به دعوت پيامبر بر مباهله پاسخ مثبت داده باشند.
توجه به اين نكته ضرورى است كه زمخشرى تصريح كرده است كه اهل كساء همان خمسه پاك هستند كه در مباهله شركت جستند. به عبارت ديگر مصداق اهل بيت در آيه تطهير همان كسانى هستند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلّم ايشان را براى مباهله به همراه خود برد. از اين جا روشن مى شود كه آيات نازل شده درباره اهل بيت عليهم السلام با هم ارتباط دارند و همديگر را تفسير مى كنند.
نكته ديگر اين كه از ديدگاه زمخشرى، همراهى اهل بيت عليهم السلام با پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در مباهله قوى ترين دليل بر فضيلت اصحاب
كساء عليهم السلام است.

1. الكشّاف عن حقائق التنزيل: 1 / 434 ـ 435.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *