ب) عبدالله بن عباس

ب) عبدالله بن عباس
عبدالله بن عباس از نظر ما شخصيّت محترمى است. اگر چه در زندگى او نقاط مبهمى نيز وجود داشته است،1 امّا در اين مجال در پى بررسى موقعيت ابن عباس در ميان صحابه از منظر اهل سنّت هستيم. ابن عباس از نظر سيوطى يكى از ده مفسّرى است كه در طبقه صحابه، روايات تفسيرى بسيارى از وى نقل شده است.
اما روايت هاى تفسيرى كه از ابن عباس نقل شده گاهى براى اهل سنّت مشكل ساز بوده است.
ترمذى از ابن عباس نقل مى كند كه در ذيل آيه مبارك:
(لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ اْلأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ)2 گفته است:
إن محمّداً رأى ربّه مرّتين;3
همانا رسول خدا صلى الله عليه وآله دو مرتبه پروردگارش را ديده است.
چون اين حديث، در سنن ترمذى آمده و نمى توانند در سند آن مناقشه كنند، برخى در دلالت آن مناقشه كرده اند،4 و برخى احاديث معارض با اين حديث را مطرح ساخته اند. عدّه اى هم به صراحت كلام ابن عباس را ردّ كرده اند و گفته اند ابن عباس مرتكب خطا شده است.
بر اساس نقل بخارى، عايشه ضمن تكذيب ابن عباس، در مورد روايت او گفته است:
فقد كذب من حدّثك أنّ محمّداً صلّى الله عليه وآله رأى ربه.5
مسلم و ترمذى در اين باره از عايشه نقل مى كنند كه اين قول افتراء بزرگى به خداوند متعال است. آن دو به نقل از عايشه مى نويسند:
فقد أعظم على الله الفرية.6
نووى در مقام دفاع از ابن عباس مى نويسد:
ولا يقدح في هذا حديث عائشة، لأنّ عائشة لم تخبر أنّها سمعت النبي صلّى الله عليه وآله يقول لم أر ربّي وإنما ذكرت ما ذكرت متأوّلة… ولقول الله تعالى (لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ). والصحابي إذا قال قولا وخالفه غيره منهم لم يكن قوله حجّة، وإذا صحّت الروايات عن ابن عباس في إثبات الرؤية وجب المصير إلى إثباتها;7
حديث عايشه در اين باره خللى وارد نمى كند; زيرا عايشه از پيامبر صلى الله عليه وآله روايت نمى كند كه ايشان فرموده من پروردگارم را نديده ام، و آن چه وى ابراز داشته بر اساس تأويلش از آيه (لا تُدْرِكُهُ اْلأَبْصارُ) است و اگر يك صحابى سخنى بگويد و ديگرى با او مخالفت كند، قول ]مخالف[ حجت نخواهد بود و چنان چه روايات ابن عباس را در اثبات رؤيت صحيح بدانيم، لازم است كه در جهت اثبات آن گام برداشته شود.
ابن حجر عسقلانى ضمن ابراز تعجب از گفتار نووى مى نويسد:
وهو عجيب، فقد ثبت ذلك عنها في صحيح مسلم الّذي شرحه الشيخ، فعنده من طريق داود بن أبي هند، عن الشعبي، عن مسروق في الطريق المذكورة قال مسروق: وكنت متكئاً فجلست فقلت: ألم يقل الله (وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى)؟8 فقالت: أنا أوّل هذه الاُمّة سأل رسول الله صلّى الله عليه وآله عن ذلك، فقال: إنما هو جبريل.
وأخرجه ابن مردويه من طريق اُخرى عن داود بهذا الإسناد فقالت: أنا أوّل من سأل رسول الله صلّى الله عليه وآله عن هذا، فقلت: يا رسول الله هل رأيت ربّك؟ فقال: لا إنما رأيت جبريل منهبطاً.
نعم، إحتجاج عائشة بالآية المذكورة خالفها فيه ابن عباس;9
اين سخن نووى عجيب است، زيرا اين ]حديث[ از عايشه در صحيح مسلم ثابت است و شيخ (نووى) آن را شرح كرده است. ]حديث[ از طريق داوود بن أبى هند، از شعبى، از مسروق ]نقل شده است[ و در ]حديث به[ طريق ياد شده مسروق مى گويد: من تكيه داده بودم. نشستم و پرسيدم: آيا خداوند نفرموده كه: «رسول خدا بار ديگر او را مشاهده كرد»؟ ]عايشه[ گفت: نخستين نفر از اين اُمّت بودم كه درباره اين آيه از رسول خدا صلى الله عليه وآله پرسيدم و ايشان فرمود: «مراد ]از آن كه من مشاهده كردم[ جبرئيل است».
ابن مردويه از طريق ديگرى از داوود به همين سند روايت كرده كه عايشه گفت: من نخستين كسى بودم كه درباره اين آيه از رسول خدا صلى الله عليه وآله پرسيدم و گفتم: اى رسول خدا، آيا پروردگارت را ديده اى؟ فرمود: نه، من جبرئيل را به هنگام پائين آمدن ديدم. بله اين ابن عباس است كه در اين مورد با احتجاج عايشه به آيه ياد شده مخالفت كرده است.
برخى معتقدند كه كلام ابن عباس صحيح نيست. امّا چنان چه به عدم صحت قول ابن عباس قائل شويم و گفتار عايشه را در مورد ابن عباس بپذيريم، بايد حكم كنيم كه ابن عباس به خدا دروغ بسته است، در اين صورت تمام روايات ابن عباس از اعتبار ساقط مى شود ـ چه اين روايات در صحاح باشد يا غير آن ـ چرا كه در محل خود ثابت شده است كه اگر كسى در يك روايت دروغ بگويد، تمام روايات نقل شده از وى بى اعتبار خواهد شد.
سيوطى در تدريب الراوى مى نويسد:
قال السمعاني: من كذب في خبر واحد وجب إسقاط ما تقدّم من حديثه;10
سمعانى مى گويد: هر كس در يك خبر دروغ بگويد لازم است تمام احاديثى كه از وى رسيده ]از اعتبار[ ساقط شود.
به همين جهت صالحى شامى در سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد به نقل از ابن كثير مى نويسد:
من روى عن ابن عباس أنّه رآه ببصره فقد أغرب، فإنّه لا يصحّ في ذلك شيء عن الصحابة;11
آن كه از ابن عباس روايت مى كند كه ]رسول خدا[ خدا را با چشم خود ديده است، بسيار غريب است و چنين نسبتى به صحابه صحيح نيست.
به هر حال، تكذيب ابن عباس با قول به عدالت صحابه سازگار نيست، ضمن اين كه خدشه و تكذيب روايات صحيح نيز نياز به مؤونه دارد; لذا برخى دست به تأويل زده و گفته اند منظور از روايات رؤيت، ديدن خدا با چشم قلب است. امّا تأويل كلام به خلاف ظاهر روايت نيز محتاج دليل است. پس اين توجيه و تأويل نيز ناتمام خواهد بود.
نكته ديگرى كه در زمينه مباحث قرآن از ابن عباس نقل شده و جاى تأمّل دارد، نظر ابن عباس درباره قرآن موجود مى باشد. در موارد متعددى از ابن عباس نقل شده است كه وى معتقد بود به هنگام جمع آورى و نگارش قرآن، كاتب را خواب ربوده است،12 در نتيجه در الفاظ قرآن اشتباه رخ داده است. پذيرش اين قول، موجب خدشه در قرآن مى شود و عدم پذيرش آن به مخدوش شدن ابن عباس و راويان گفته هايش مى انجامد; لذا اين موضوع نيز از مشكلاتى است كه اهل سنّت بايد چاره اى براى تدارك آن بيانديشند.

1 . وقتى حضرت سيدالشهداء عليه السلام از حجاز به سمت عراق حركت كرد، ابن عباس در حجاز بود. وى در مورد سفر حضرت سيدالشهداء با ايشان بحث كرد و در اين سفر با امام حسين عليه السلام همراه نشد. نكته ديگرى كه در زندگى ابن عباس به تحقيق و بررسى نياز دارد اين است كه وى در زمان زمامدارى اميرالمؤمنين عليه السلام از طرف ايشان والى بصره شد و بر اساس برخى نقل ها، ابن عباس در مقدارى از بيت المال بصره تصرف كرده بود. اين موارد از نقاطى است كه در زندگى ابن عباس وجود داشته و به تأمل و تحقيق نياز دارد; شرح نهج البلاغة: 16 / 170; اللهوف في قتلي الطفوف: 21; بحار الأنوار: 44 / 364.
2 . سوره انعام: آيه 103; «چشم ها او را درنمى يابند ولى او چشم ها را درمى يابد و او لطيف و آگاه است».
3 . ر.ك: سنن الترمذي: 5 / 70، حديث 3323; فتح الباري: 8 / 467; عمدة القاري: 19 / 198; تفسير القرطبي: 7 / 192; تفسير ابن كثير: 4 / 267 و منابع ديگر.
4 . اين حديث به روشنى بر تجسيم دلالت دارد. تجسيم از موضوعات مهمى است كه در مباحث توحيد مطرح مى شود. بر اساس پاره اى از شواهد، اشاعره اهل سنّت قائل به تجسيم بوده اند. برخى قرائن نيز نشان گر آن است كه قول به تجسيم تقريباً در ميان بسيارى از اهل سنّت وجود داشته است.
5 . صحيح البخاري: 6 / 50. هم چنين ر.ك: مسند احمد بن حنبل: 6 / 49.
6 . صحيح مسلم: 1 / 110; سنن الترمذي: 5 / 328. هم چنين ر.ك: فتح الباري: 8 / 466; السنن الكبرى (نسائى): 6 / 336.
7 . شرح صحيح مسلم: 3 / 5. هم چنين ر.ك: فتح الباري: 8 / 466; عمدة القاري: 19 / 198; إمتاع الأسماع: 8 / 297.
8 . سوره نجم: آيه 13.
9 . فتح الباري: 8 / 466.
10 . تدريب الراوى: 1 / 330. هم چنين ر.ك: التقريب والتيسير: 7.
11 . سبل الهدى والرشاد: 3 / 63. هم چنين ر.ك: تفسير ابن كثير: 4 / 267.
12 . الإتقان في علوم القرآن: 1 / 541، شماره 3498; تفسير الثعلبى: 5 / 293; زاد المسير: 4 / 244; تفسير الرازى: 19 / 53; تفسير القرطبي: 9 / 302; تاج العروس: 9 / 48.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *