موجبات عدم نقل حديث غدير

موجبات عدم نقل حديث غدير
در اين مقطع از بحث ناچاريم اشاره اى گذرا به اين مطلب بنمائيم كه: اگر شخص محقّق منصف دور از تعصّب به اسانيد و الفاظ و متون «حديث غدير» توجّه نمايد، به قرائن زيادى برخورد مى كند كه دواعى عدم نقل يا موانع نقل «حديث غدير» را به وضوح روشن مى سازد، و ما اكنون با ارائه چند متن از چند نقل مختلف فقط به يكى از آن موانع اشاره مى كنيم:
يكى از راويان چنين مى گويد:
ابن ابى اوفى را بعد از آنيكه بينائيش را از دست داده بود در دهليز خانه اش ديدم، درباره حديثى از او سؤالى كردم، گفت: بدرستيكه در بين شما اهل كوفه حالاتى است كه موجب مى شود ما براى شما احاديث را نقل ننمائيم، (مرادش اين است كه شما امانت دار نيستيد، و احاديثى را كه مى شنويد در مواردى كه ولو خلاف تقيّه هم باشد نقل مى كنيد، و اسباب مشكلات براى محدّثين و راويان حديث فراهم مى كنيد)، گفتم: خداوند متعال در حقّ تو احسان نمايد، بدرستيكه من از آن جماعت نيستم (كه رعايت تقيّه و شرائط نشر روايات را نكنم)، و از طرف من مشكلى متوجّه تو نخواهد شد، وقتى خاطرش از طرف من آسوده گشت گفت: تقاضاى نقل كدام حديث را دارى؟ راوى گويد: گفتم: حديث على در غدير خم(6)، و لازم به تذكّر است كه ابن ابى اوفى از صحابه است.
راوى ديگرى مى گويد: نزد زيد بن ارقم آمدم و به او گفتم: دامادم از تو حديثى در شأن على در روز غدير خم برايم نقل كرده، ومن دوست دارم آن حديث را از خودت بشنوم، زيد بن ارقم در جواب گفت: شما عراقيان از صفتى برخورداريد كه مانع از نقل حديث براى شما مى شود، به او گفتم: از طرفِ من مشكلى متوجّه تو نخواهد شد، وقتى از جانب من مطمئن شد درخواست مرا پذيرفته و گفت، بله، ما در جُحْفه بوديم كه… سپس تا آخر واقعه را نقل نمود، به او گفتم: آيا رسول خدا صلّى الله عليه (وآله) وسلّم گفت: اللّهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَن عاداهُ؟ زيد بن ارقم گفت: من آنچه را كه شنيدم به تو خبر دادم(7).
اكنون اين حديث را كه در مسند احمد از زيد بن ارقم نقل شده است با حديثى كه در اوّل بحث از زيد بن ارقم (كه آن نيز به نقل مسند احمد بود) نقل كرديم مقايسه نمائيد، بخوبى درمى يابيد كه در اين نقل، از بيان ذيل حديث كه جمله دعاى رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در حقّ دوستان و نفرين آن بزرگوار درباره دشمنان اميرالمؤمنين عليه السّلام است خوددارى شده است، در حاليكه همين جمله توسّط خود زيد بن ارقم در خود كتاب مسند احمد ـ چنانكه گذشت ـ موجود است.
و جالب توجّه اينكه احمد بن حنبل اين دو نقل را به فاصله چند ورقه در مسندش آورده است، ولى در يك نقل زيد بن ارقم، كلام رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم را با ذيلش (يعنى جمله دعاى حضرت) براى شخصى نقل كرده، و در نقل ديگر كه به جهت شخص ديگرى بوده است از نقل ذيل خطبه خوددارى نموده است، و بزودى به كلامى ديگر از زيد بن ارقم به شخص سوّمى به نقل از (معجم كبير طبرانى) اشاره خواهيم كرد كه در آنجا، روايت با ضميمه ذيلش توسّط زيد براى سائل نقل مى شود.
قبل از نقل روايت زيد بن ارقم از معجم كبير طبرانى، به كيفيّت نقل زير نيز توجّه نمائيد:
راوى مى گويد: به سعد بن ابى وقّاص (كه يكى از راويان حديث غدير و از بزرگان صحابه بشمار مى رود، و به زعم اهل سنّت يكى از ده نفرى است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بشارت بهشت به آنان داده است) گفتم: مى خواهم درباره مطلبى از تو سؤالى نمايم ولى از تو تقيّه مى كنم!! (خوب توجّه شود كه چگونه حتّى خودشان از خودشان تقيّه مى كردند). سعد گفت: از آنچه مى خواهى بپرس، زيرا من عموى تو بشمار مى روم، راوى مى گويد: گفتم: موقعيّت رسول خدا صلّى الله عليه (وآله) وسلّم در بين شما در روز غدير و آنچه از آن بزرگوار سر زد چه بود؟ سپس سعد بن ابى وقّاص شروع به نقل حديث نمود(8).
توجّه كنيد به جوّ حاكم، و اينكه با چه مشكلاتى بر حديثى چون «حديث غدير» دسترسى پيدا شده؟
و نيز راوى مى گويد: عدّه اى در اطراف زيد بن ارقم حلقه زده بودند، شخصى در بين آنان ايستاد و گفت: آيا در اين جماعت «زيد» هست؟ گفتند: بله، اين شخص زيد بن ارقم است، آن شخص گفت: اى زيد، قسم مى دهم تو را به خدائى كه معبود بر حقّى جز او نيست، آيا شنيدى كه رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) درباره على فرموده باشد: مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مولاهُ، اللّهمّ والِ مَنْ والاهُ وعادِ مَنْ عادَاهُ؟ زيد گفت: آرى، آنگاه آن شخص از جماعت دور شد.
گويا موقعيّت اينگونه بوده است كه: وقتى شخصى مى خواهد واقع قضيّه را دريابد چاره اى ندارد جز اينكه سؤالش را با قسم دادن توأم نمايد، تا اينكه زيد بن ارقم به احترام قسمى كه او را داده اند!! واقعه را همانگونه كه شنيده است بيان كند.
و اين واقعه را طبرانى در كتاب «المعجم الكبير» نقل كرده است.
تا اينجا آنچه مربوط به سند ومتن «حديث غدير» بودپايان پذيرفت.

(1) مناقب علىّ بن ابى طالب، تأليف ابن مغازلى، ص16.
(2) مسند احمد: ج4/368، و از سؤال راوى پيداست كه زيد بن ارقم از نقل كامل «حديث غدير» خوددارى نموده است.
(3) كفاية الطّالب فى مناقب علىّ بن ابى طالب، ص620.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *