تعداد کتب: 84
تعداد فصول: 241
تعداد موضوعات: 3091
بازدید صفحات: 14103064
تعداد دانلودها: 301449
تعداد جستجوها: 1843
تعداد بازدیدها از کتابخانه: 15554427
...

دیگر عناوین فصل:
فصل اوّل: سه دلیل از دلائل امامت امیر المؤمنین علیه السّلام
فصل اوّل: سه دلیل از دلائل امامت امیر المؤمنین علیه السّلام
طريق دوّم
اين طريق را ابو عبدالله بخارى صاحب كتاب «صحيح بخارى» به احمد بن حنبل (پيشواى حنابله) نسبت مى دهد. بخارى در كتاب «التاريخ الصّغير»(1) چنين مى نويسد:
درباره روايتى كه عبدالملك از عطيّه از ابى سعيد خُدرى از رسول خدا صلّى الله عليه (وآله) وسلّم بعنوان «حديث ثقلين» نقل شده است، احمد بن حنبل مى گويد: اين گونه احاديث كه از كوفيّين نقل شده است، از نظر متن ناشناخته است و مورد قبول نمى باشد.
در مقام جواب از اين كشفيّات جناب بخارى بايد گفت:
اوّلاً: نسبت اين كلام (يعنى منكَر شمردن «حديث ثقلين») به احمد بن حنبل دروغ محض است، زيرا احمد خودش اين حديث شريف را در كتاب «المسند» و نيز كتاب «فضائل الصّحابة» با اسناد زيادى از عدّه كثيرى از صحابه نقل مى كند، پس چگونه ممكن است كه شخصى مانند احمد بن حنبل با اين خصوصيّت اين حديث را روايت نمايد و در عين حال از جهت متن «منكَر» بشمار بياورد، و ما از بخارى مى خواهيم كه مصدر اين نقل خودش را از احمد به ما نشان بدهد، كه احمد بن حنبل كجا و چه زمانى اين حديث را انكار كرده است؟ (البتّه ارتباط برزخى اين اعلام را استبعاد نمى كنيم!!)
و ثانياً: منكَر بودن متن روايتى مانند «حديث ثقلين» نزد امثال بخارى چيز تازه اى نيست، و بايد هم همينطور باشد، زيرا حديثى كه بدون كوچكترين ابهامى دلالت بر امامت اميرالمؤمنين و اهلبيتش عليهم السّلام و دلالت بر وجود امامى از خاندان نبوّت همتاى وجود قرآن مى نمايد، حديثى كه دالّ بر: اعلميّت، افضليّت، همتاى قرآن بودن، و عصمت اهل بيت عليهم السّلام مى نمايد، بايد نزد بخارى و امثال او از منكَرات بشمار آيد، زيرا اينان با تعصّبى كه نسبت به سردمداران سقيفه و سركردگان انحراف امّت از راه صلاح و خير از خود اظهار كرده اند، موقعيّت و موضع خود را نسبت به خاندان نبوّت عليهم السّلام كه حقّ حقيقيشان جفاكارانه پامال گرديده است روشن نموده اند.
(1) التاريخ الصّغير: ج1/302.
اين طريق را ابو عبدالله بخارى صاحب كتاب «صحيح بخارى» به احمد بن حنبل (پيشواى حنابله) نسبت مى دهد. بخارى در كتاب «التاريخ الصّغير»(1) چنين مى نويسد:
درباره روايتى كه عبدالملك از عطيّه از ابى سعيد خُدرى از رسول خدا صلّى الله عليه (وآله) وسلّم بعنوان «حديث ثقلين» نقل شده است، احمد بن حنبل مى گويد: اين گونه احاديث كه از كوفيّين نقل شده است، از نظر متن ناشناخته است و مورد قبول نمى باشد.
در مقام جواب از اين كشفيّات جناب بخارى بايد گفت:
اوّلاً: نسبت اين كلام (يعنى منكَر شمردن «حديث ثقلين») به احمد بن حنبل دروغ محض است، زيرا احمد خودش اين حديث شريف را در كتاب «المسند» و نيز كتاب «فضائل الصّحابة» با اسناد زيادى از عدّه كثيرى از صحابه نقل مى كند، پس چگونه ممكن است كه شخصى مانند احمد بن حنبل با اين خصوصيّت اين حديث را روايت نمايد و در عين حال از جهت متن «منكَر» بشمار بياورد، و ما از بخارى مى خواهيم كه مصدر اين نقل خودش را از احمد به ما نشان بدهد، كه احمد بن حنبل كجا و چه زمانى اين حديث را انكار كرده است؟ (البتّه ارتباط برزخى اين اعلام را استبعاد نمى كنيم!!)
و ثانياً: منكَر بودن متن روايتى مانند «حديث ثقلين» نزد امثال بخارى چيز تازه اى نيست، و بايد هم همينطور باشد، زيرا حديثى كه بدون كوچكترين ابهامى دلالت بر امامت اميرالمؤمنين و اهلبيتش عليهم السّلام و دلالت بر وجود امامى از خاندان نبوّت همتاى وجود قرآن مى نمايد، حديثى كه دالّ بر: اعلميّت، افضليّت، همتاى قرآن بودن، و عصمت اهل بيت عليهم السّلام مى نمايد، بايد نزد بخارى و امثال او از منكَرات بشمار آيد، زيرا اينان با تعصّبى كه نسبت به سردمداران سقيفه و سركردگان انحراف امّت از راه صلاح و خير از خود اظهار كرده اند، موقعيّت و موضع خود را نسبت به خاندان نبوّت عليهم السّلام كه حقّ حقيقيشان جفاكارانه پامال گرديده است روشن نموده اند.
(1) التاريخ الصّغير: ج1/302.