اشاره اى به نقش معاويه در حادثه كربلا

اشاره اى به نقش معاويه در حادثه كربلا
نقش معاويه در قضيّه كربلا از آن هنگام آغاز شد كه فرزندش را ولى عهد خود قرار داد. پس خرده گيرى بر يزيد، خود به خود متوجّه كسى خواهد بود كه او را به اين مقام رسانده است و افزون بر آن، خلفاى پيشين نيز مقصر خواهند بود; ولى، بنابر تحقيقات انجام شده، مطلب بالاتر از اين است.
ما مدّعى آن هستيم كه شهادت سيّدالشهداء عليه السلام در عراق، نقشه خود معاويه بوده كه يزيد آن را اجرا كرده است و با تأمّل، صبر و دقّت در مطالبى كه در پيش مى آيد، اين حقيقت از حقايق ناگفته عاشورا روشن خواهد شد.
اكنون، ناگزيريم مطالب گفته شده را به دقّت بررسى كنيم; ولى قبل از ورود به بحث، ناچاريم تذكر دهيم كه مبارزه با واقعه عاشورا فقط ديدگاه گروهى از علماء اهل سنّت است و چنان كه گذشت، عدّه ديگرى از بزرگان آنان، بر آن گروه متعصّب به شدّت انتقاد كرده اند:
ـ وقتى حافظ ابوالحسن هيثمى ديدگاه ابن خلدون را نقل مى نمايد، او را لعن مى كند و به او دشنام مى دهد و اشك مى ريزد!
ـ حافظ ابن حجر مكّى، موضع گيرى ابن عربى مالكى را نقل مى كند و مى گويد: اين كلام بدن انسان را به لرزه مى اندازد.
ـ در برابر عبدالقادر گيلانى كه مى گفت: روز عاشورا بايد روز شادى و سرور باشد. ابن جوزى حنبلى مى گفت: چنين حرف هايى باطل است. آراستن، سرور و شادى در روز عاشورا و حرف هايى از اين قبيل را نمى توان به پيامبر صلى اللّه عليه وآله نسبت داد و اين دروغ است.
ما در آينده سخنان ديگر دانشمندان اهل سنّت را در قرن هاى مختلف، از احمد بن حنبل تا شهاب الدين آلوسى بغدادى و شيخ محمّد عبده مصرى و ديگران نقل خواهيم نمود و خواهيد ديد كه همه آن بزرگان، يزيد را لعن كرده و از كار او اعلام بى زارى و نفرت نموده و حتّى برخى از آن ها به صراحت او را تكفير كرده اند.
بنابراين، واجب القتل خواندن سيّدالشهداء عليه السلام، ديدگاه گروهى از علماى اهل تسنّن است كه بايد آنان را با ديگران متفاوت دانست. اينان كسانى هستند كه پيروانشان در اين زمان از يزيد، به عنوان «اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه» و يا به نام «الخليفة المظلوم يزيد بن معاويه» ياد مى كنند!
وقتى مولاى ما حضرت اباعبداللّه الحسين عليه السلام را واجب القتل بدانند، خود به خود ما را كه پيروان آن حضرت هستيم، تكفير مى نمايند و ريختن خون ما را نيز حلال مى دانند.
تعصّب و خشم آن گروه تندرو بر عليه اهل بيت عليهم السلام آن قدر بالا رفته كه درباره «حجّاج بن يوسف» كتابى نوشته اند و از آن جنايت كار تاريخ، دفاع مى كنند و حتى در بيان فضايل و مناقب «هند» (مادر معاويه) كتاب نوشته اند!
آنان نزد عموم اهل تسنّن ارزش و جايگاهى ندارند و بيشتر مسلمانان به آنان بى اعتنا هستند. از اين رو، يادآور شديم كه عموم مسلمانان از فرقه هاى غير شيعى در مراسم عاشورا شركت مى كنند.
ملاحظه كرديد! در مقابلِ همين گروه افراطى و تندرو، علماى بزرگى از خود اهل تسنّن به مخالفت برخاسته اند. جالب اين جاست كه اين افراد از زمره علمايى هستند كه با اهل بيت عليهم السلام رابطه خوبى نداشته اند; ولى به رغم آن، ديدگاه آن گروه متعصّب را زير سؤال برده و ردّ نموده اند; علماى بزرگى هم چون: ابوالحسن هيثمى، ابن حجر مكّى و ابن جوزى حنبلى كه هر يك از آنان حافظ عصر خود بوده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *