1. روايت طبرى
پيش از بررسى احاديث، يادآورى اين نكته خالى از لطف نيست كه كتاب هاى فراوانى درباره غديرخم تحرير و تأليف شده است، اما متأسفانه بسيارى از آن ها در طول تاريخ از ميان رفته و به جز ذكرى از آن ها در منابع، چيزى ديگر باقى نمانده است. افزون بر آن كه متن كامل خطبه رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم در غدير خم نيز موجود نيست! از جمله كتاب هايى كه درباره غدير خم نوشته شده و از ميان رفته است، كتابى به نام كتاب الولاية است كه ابن جرير طبرى درباره اسانيد حديث غدير نگاشته است.1هر چند اين كتاب در دسترس نيست، اما نويسنده كتاب ضياء العالمين مرحوم ابوالشيخ ابوالحسن فتونى به آن دسترسى داشته و احاديثى از آن نقل كرده است. كتاب ضياء العالمين خطّى و در دست چاپ است. در اين كتاب روايتى به نقل از طبرى از زيد بن ارقم آمده است كه:
لمّا نزل النبي صلّى الله عليه وآله وسلّم بغدير خم في رجوعه من حجّة الوداع، وكان في وقت الضحى وحرّ شديد، أمر بالدوحات، فقمت ونادى الصلاة جامعة، فاجتمعنا، فخطب خطبة بالغة ثمّ قال: «إنّ الله تعالى أنزل إلىّ (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ)، وقد أمرني جبرئيل عن ربّي أن أقوم في هذا المشهد، وأُعلم كلّ أبيض وأسود، إنّ عليّ بن أبي طالب أخي، ووصيّي، وخليفتي، والإمام بعدي، فسألت جبرئيل أن يستعفي لي ربّي لعلمي بقلّة المتّقين، وكثرة المؤذين لي واللائمين، لكثرة ملازمتي لعليّ وشدّة إقبالي عليه، حتى سموني أذنا، فقال تعالى: (وَمِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَكُمْ)2 ولو شئت أن أسمّيهم وأدلّ عليهم لفعلت، ولكنّي بسترهم قد تكرّمت، فلم يرض الله إلاّ بتبليغي فيه، فاعلموا معاشر الناس! ذلك: فإنَّ الله قد نصبه لكم وليّاً وإماماً وفرض طاعته على كلّ أحد… ، إسمعوا وأطيعوا، فإنّ الله مولاكم وعلىّ إمامكم، ثمّ الإمامة في ولدي من صلبه إلى القيامة… ، إفهموا محكم القرآن ولا تتّبعوا متشابهه، ولن يفسّر ذلك لكم إلاّ من أنا آخذ بيده، وشائل بعضده، ومعلمكم، أنّ من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه، وموالاته من الله عزّوجلّ، أنزلها عليّ… .
أللّهم، إنّك أنزلت عند تبيين ذلك في عليّ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ)بإمامته، فمن لم يأتمّ به، وبمن كان من ولدي من صلبه إلى القيامة، فأولئك حبطت أعمالهم وفي النارهم خالدون»;3
از زيد بن ارقم نقل شده است كه گفت: وقتى پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم در بازگشت از حجة الوداع در غدير خم اتراق كرد. به هنگام ظهر كه هوا بسيار گرم بود، پيامبر دستور داد زير درخت هاى بزرگ تميز كردند و نداى «الصلاة جامعة» سر دادند. پيامبر ما را جمع كرد و خطبه اى خواند و گفت آن چه را كه خدا مى خواست بگويد… . سپس فرمود: «همانا خداى تعالى اين آيه را بر من نازل كرد: (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ). همانا جبرئيل اين دستور را از پروردگارم به من رسانده است كه در حضور مردم برخيزم و همه را از سياه و سفيد آگاه سازم كه على بن ابى طالب عليه السلام برادر، وصىّ، خليفه و امام پس از من است… . از جبرئيل خواستم كه پروردگارم مرا از اين امر معاف نمايد، چرا كه به كمى متقين و فراوانى كسانى كه مرا اذيت مى كردند و به خاطر شدت همراهى من با على عليه السلام و علاقه من به او، مرا ملامت مى نمودند. علم داشتم تا جايى كه مرا گوش ناميدند كه خداوند متعال فرمود: «آن ها كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى كنند و مى گويند پيامبر گوش است; بگو گوش ]بودن[ براى شما بهتر است» و اگر مى خواستم نام آن ها را مى بردم و آن ها را معرفى مى نمودم، ليكن به مخفى كردن نام آن ها اكرام نمودم. پس خدا راضى نمى شود مگر به رساندن و تبليغ من درباره على عليه السلام. پس بدانيد اى گروه مردم! همانا خداوند او را به عنوان ولى و امام شما نصب كرد و اطاعتش را بر همگان واجب ساخته است… بشنويد و فرمان بريد; همانا خداوند مولا و على امام شماست و پس از وى امامت در فرزندان من از صلب او خواهد بود تا روز قيامت… محكمات قرآن را بفهميد و از متشابهات آن پيروى نكنيد و آن را براى شما تفسير نمى كند جز كسى كه من دست او را گرفته و بازويش را بالا آورده و به شما معرفى كردم. همانا هركس من مولاى اويم، پس اين على مولاى اوست… . خداوندا، تو به هنگام تبيين آن درباره على اين آيه را نازل كردى كه: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ) كه به سبب امامت او دين را كامل كردى; پس هركس امامت او و آن كه از فرزندان من از صلب اوست را نپذيرد، از كسانى خواهد بود كه اعمالشان از بين مى رود و در جهنم جاودانه خواهند بود.
1. در مقدمات بحث از حديث غدير خم، پيرامون كتاب طبرى به تفصيل مطالبى ارائه خواهد شد.
2. سوره توبه، آيه 61.
3. ر.ك: الغدير: 1 / 214215.