محمّد بن عثمان بن ابى شيبه
ابوبكر بن خلاد، از محمّد بن عثمان بن ابى شيبه روايت مى كند. وى متوفّاى سال 297 هجرى است. ذهبى درباره وى مى نويسد:
الإمام الحافظ، المسند… وجمع وصنّف، وله تاريخ كبير، ولم يرزق حظاً، بل نالوا منه، وكان من أوعية العلم. وقال صالح جزرة: ثقة. وقال ابن عدي: لم أر له حديثاً منكراً فأذكره. وأما عبدالله بن أحمد بن حنبل فقال: كذاب. وقال عبدالرحمن بن خراش: كان يضع الحديث. وقال مطيّن: هو عصا موسى، يتلقف ما يأفكون;1
وى امام، حافظ و مرجعى در استناد بوده و به گردآورى و تصنيف مشغول بوده است.
او كتاب تاريخ بزرگى دارد كه مورد توجه قرار نگرفت، بلكه درباره او حرف هايى زده مى شد. او از ظرف هاى علم بوده است. صالح جزره گويد: وى مورد اعتماد و ثقه است. ابن عدى نيز گويد: هيچ حديث منكرى از او نديدم تا ذكر كنم. اما عبدالله بن احمد بن حنبل مى گويد: وى دروغ گوست. عبدالرحمن بن خراش نيز گويد: او حديث جعل مى كرد. مطين گويد: او عصاى موسى بود و آن چه را به دروغ ساخته بودند مى بلعيد.
پس ذهبى او را توثيق كرده و حافظ، مسند و ظرف علم دانسته است. ذهبى هم چنين توثيق عده ديگرى را درباره وى نقل كرده است، اما نظر برخى از معاصران وى را نيز در طعن و قدح وى آورده است. عبدالله بن احمد بن حنبل متوفّاى سال 290، ابن خراش متوفّاى سال 283 و مطيّن متوفّاى سال 297 بوده و به عبارتى ديگر اين سه نفر معاصر يكديگر بوده اند.2 آنان به جهت اختلاف نظر، از يكديگر به بدى ياد مى كرده اند! همان گونه كه محمّد بن عثمان نيز از ابوجعفر مطين به بدى ياد مى كند،3 اما بايد دانست كه با توجه به مبانى رجالى اهل تسنن، قدحِ عالمان هم عصر درباره يكديگر پذيرفته نمى شود.4 ذهبى در شرح حال مطيّن مى نويسد:
ولأبي جعفر العبسي كلام في مطيّن… ، فلا يلتفت إلى كلام الأقران بعضهم في بعض;5
ابو جعفر عبسى بر عليه مطين كلامى دارد… اما به سخن معاصران درباره يكديگر توجه نمى شود.
و در جاى ديگر مى نويسد:
فقف في كلام الأقران بعضهم في بعض;6
در سخن معاصران بر عليه يكديگر توقف كن.
ذهبى در سير أعلام النبلاء نيز مى نويسد:
كلام الأقران بعضهم في بعض لا يعبأ به، لا سيما إذا لاح لك أنّه لعداوة، أو لمذهب، أو لحسد;7
علمايى كه در يك زمان زندگى مى كردند، آن گاه كه پيرامون يكديگر جرحى نمايند، به آن كلام (جرح) اعتنايى نمى شود، به ويژه زمانى كه براى تو روشن گردد كه آن جرح به دشمنى، يا اختلاف در مذهب و يا حسادت بوده است!
در نتيجه قدح اين افراد درباره محمّد بن عثمان هيچ ارزشى نداشته و نبايد به آن اعتنا كرد.
1. سير أعلام النبلاء: 14 / 2122.
2. خطيب بغدادى مى نويسد: «وكانت وفاة هؤلاء الأربعة في سنة واحدة»; تاريخ بغداد: 3 / 256. هم چنين ر.ك: سير أعلام النبلاء: 14 / 22.
3. خطيب بغدادى به نقل از أبونعيم مى نويسد: «هو يذكر مطيّنا بسوء، وبلغني أنّ مطيّنا يذكره أيضاً بسوء»; تاريخ بغداد: 3 / 255 / ش 1295.
4. خطيب بغدادى مى نويسد: «وذكرت لمحمّد بن عثمان شيئاً من ذكر مطيّن، فذكر أحاديث عن مطيّن ممّا ينكر عليه، وقد كنت وقفت على تعصّب وقع بينهما بالكوفة سنة سبعين، وعلى أحاديث ينكر كلّ واحد منهما على صاحبه، ثمّ ظهر أنّ الصواب: الإمساك عن القبول عن كلّ واحد منهما في صاحبه»; تاريخ بغداد: 3 / 256 / ش 1295.
5. تذكرة الحفّاظ: 2 / 662.
6. همان: 772. هم چنين ر.ك ميزان الإعتدال: 1 / 111 / ش 438; 3 / 451 و 607; لسان الميزان: 1 / 201 و 5 / 27 و 234; تاريخ الإسلام: 12 / 453.
7. سير أعلام النبلاء: 1 / 59 .