برادر رسول خدا
علامه حلّى رحمه الله فرمود:
حضرت على عليه السلام تنها كسى است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وى را برادر خويش معرفى نمود.
جريان برادرى ميان رسول خدا صلّى الله عليه وآله و حضرت على مرتضى عليه السلام نيز يكى ديگر از موضوعات مسلّم است.
رسول خدا صلّى الله عليه وآله ميان اصحاب خود، پيمان اُخوّت و برادرى بست. از جمله ميان ابوبكر و عمر پيمان برادرى بست…. حضرت على عليه السلام به ايشان عرضه داشت: ميان اصحاب خود برادرى ايجاد كردى; اما مرا با هيچ كس برادر نساختى؟
پيامبر فرمود:
أنت أخي في الدنيا والآخرة;
تو در دنيا و آخرت برادر من هستى.
اهل سنت اين جريان را در كتاب هاى خود نقل كرده اند.1
اين روايت را شمار زيادى از اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه وآله نقل كرده اند كه در رأس آنان حضرت على عليه السلام است. هم چنين عبد الله بن عباس، ابوذر غفارى، جابر بن عبد الله انصارى، عمر بن خطاب، انس بن مالك، عبد الله بن عمر و زيد بن ارقم از جمله راويان اين حديث هستند.
البته در برخى روايت ها آمده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله در پاسخ به اين پرسش حضرت على عليه السلام فرمود:
والّذي بعثني بالحق، ما أخّرتك إلاّ لنفسي، وأنت منّي بمنزلة هارون من موسى غير أنّه لانبي بعدي، وأنت أخي ووارثي;
به خداوندى كه مرا به حق مبعوث گردانيد سوگند، فقط براى اين كه برادر من باشى، تعيين برادرى تو را تا اين لحظه به تأخير انداختم. تو نسبت به من، مانند هارون براى حضرت موسى هستى; با اين تفاوت كه پيامبرى پس از من وجود ندارد. تو برادر و وارث من هستى.
احمد بن حنبل، ابن عساكر و متقى هندى به نقل از احمد بن حنبل، اين روايت را نقل كرده اند.2
علاوه بر اين، روايت برادرى ميان رسول خدا صلّى الله عليه وآله و حضرت على عليه السلام در كتاب هاى سيره و تاريخ نيز آمده است.3
1 . سنن ترمذى: 5 / 595، الطبقات الكبرى: 2 / 60، المستدرك على الصحيحين: 3 /16، مصابيح السنّة: 4 / 173، الإستيعاب: 3 / 1089، البداية والنهاية: 7 / 371، الرياض النضرة: 3 / 111، مشكاة المصابيح: 3 / 356، الصواعق المحرقة: 122، تاريخ الخلفاء: 159 و ديگر منابع اهل سنت.
2 . مناقب على بن ابى طالب عليهما السلام (احمد بن حنبل): حديث 141، تاريخ مدينة دمشق شرح حال حضرت على عليه السلام: حديث 148، كنزالعمال: 13/106.
3 . ر.ك: سيره ابن هشام 2 / 109، السيرة النبوية، ابن حبان: 149، عيون الأثر، ابن سيد الناس: 1 / 264، السيرة الحلبية: 2 / 23، و نيز در حاشيه آن، يعنى سيره زينى دحلان: 1 / 325.