آيه مباهله و نكات تكميلى
فخر رازى و در پى او، نيشابورى و ابوحيّان اندلسى به استدلال به آيه كه حضرت على عليه السلام از ديگر پيامبران نيز برتر است، انتقاد كرده اند.
آنان با ردّ ديدگاه شيخ محمود بن حسن حمصى در اين باره چنين گفته اند:
رازى ـ پس از بيان خلاصه اى از داستان مباهله و دلالت آيه بر اين كه حسنين عليهما السلام فرزندان رسول خدا صلى الله عليه وآله هستند ـ مى گويد:
در رى شخصى به نام محمود بن حسن حمصى وجود داشت كه از اساتيد شيعه به شمار مى رفته1 و ادّعا مى كرد على عليه السلام از همه پيامبران به جز حضرت محمد صلى الله عليه وآله برتر است.
به گفته وى، سخن خداوند متعال: (وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ) بر اين موضوع دلالت دارد و منظور از لفظ «وأَنفُسَنا»، خود محمد صلى الله عليه وآله نيست و مقصود فرد ديگرى است. زيرا انسان نمى تواند نفس خود را به چيزى دعوت كند و اجماع وجود دارد بر اين كه اين شخص، همان على بن ابى طالب عليهما السلام است و بر اساس آيه، نفس وى، همان نفس محمد صلى الله عليه وآله است و از آن جا كه اين نفس، عين آن نفس نبوده پس مقصود آن است كه مثل آن است. از اين رو پيامبر و على عليهما السلام مى بايست در تمامى جهات با هم برابر باشند.
اما چون، شواهد نشان مى دهد محمد صلى الله عليه وآله پيامبر بوده، اما على عليه السلام چنين نيست و به اعتقاد همه، پيامبر از على عليه السلام برتر است; اين دو صفت را مستثنا مى دانيم، اما از آن جا كه به اجماع و اتّفاق نظر همگان، حضرت محمد صلى الله عليه وآله از همه پيامبران الاهى برتر است، پس على عليه السلام نيز بايد از پيامبران ديگر برتر باشد.
آن چه گفتيم طريقه استدلال به ظاهر آيه بود.
حمصى در ادامه مى گويد:
آن چه استدلال به اين آيه را تأييد و تقويت مى كند حديثى است كه مورد قبول موافقان و مخالفان است و آن را از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل نموده اند كه حضرت فرمود:
من أراد أن يرى آدم في علمه ونوحاً في طاعته، وإبراهيم في خلّته، وموسى في هيبته، وعيسى في صفوته، فلينظر إلى علي بن أبي طالب;
هر كس مى خواهد علم آدم، اطاعت نوح از پروردگار، دوستى ابراهيم با خداوند، هيبت موسى و خالص بودن عيسى را درك كند بايد به على بن ابى طالب نگاه كند.
بر اساس اين حديث، صفاتى كه به طور پراكنده در اين پيامبران وجود دارد، همه در حضرت على عليه السلام جمع است. به اين ترتيب حضرت على عليه السلام بايد از همه پيامبران الاهى به جز محمد صلى الله عليه وآله برتر باشد.
اما ديگر شيعيان از گذشته تا كنون با استدلال به اين آيه گفته اند: نفس على عليه السلام از هر لحاظ به سان نفس محمد صلى الله عليه وآله است و تنها با دليل خاص، بعضى از صفات را استثنا مى كنيم. به اعتقاد آن ها برتر بودن نفس محمد صلى الله عليه وآله از ديگر صحابه اقتضا مى كند كه نفس على عليه السلام نيز از نفس ديگر صحابه برتر باشد.
در پاسخ اين ديدگاه شيعه بايد گفت:
مسلمانان اتّفاق نظر دارند كه محمد صلى الله عليه وآله از على برتر است. آنان قبل از ظهور شيخ حمصى نيز هر پيامبرى را از غير پيامبر افضل مى دانسته اند.
به اعتقاد همه، على عليه السلام پيامبر نيست. پس به طور قطع بايد گفت: هم چنان كه ظاهر آيه (برترى اميرمؤمنان على عليه السلام) در مورد پيامبر صلى الله عليه وآله تخصيص خورده; ديگر پيامبران نيز به حكم همين اجماعات، از ظاهر آيه استثنا مى شوند.2
نيشابورى نيز همين سخن را گفته است. البته طبق عادت، او خلاصه ديدگاه رازى را آورده است. ما عبارات او را در گذشته نقل كرديم.
ابوحيّان اندلسى بعد از نقل سخنان زمخشرى در مورد آيه مباركه مى گويد: از عجيب ترين استدلال ها، استدلال محمد بن على حمصى است… .3
او بعد از بيان اين استدلال مى گويد: رازى در پاسخ گفته است: اتفاق نظر وجود دارد كه پيامبر از غير پيامبر برتر است و على عليه السلام نيز، پيامبر نيست. بر همين اساس از برترى على عليه السلام نسبت به ديگران همه پيامبران استثنا مى شوند.
ابوحيّان مى گويد: رازى گفته است: استدلال حمصى از چند جهت باطل است:
نخست آن كه او گفته است: «انسان نفس خود را به چيزى فرانمى خواند».
اين گفته درست نيست; زيرا عرب مى گويد: «نفس خود را به فلان چيز دعوت كردم، ولى نپذيرفت».
ابوعلى، اين كار را تجريد مى نامد.
دوم آن كه با توجّه به نظرياتى كه پيش از اين درباره منظور آيه از لفظ «وأَنفُسَنا» بيان شد; اتّفاق نظرى كه اين شخص ادّعا كرد كه منظور آيه، همان على عليه السلام است نمى تواند درست باشد.
سوم آن كه او گفته است: «بنابراين نفس او به مانند نفس پيامبر است».
در پاسخ بايد گفت: لغويون مى گويند: براى اين كه دو نفر را شبيه و مماثل هم ناميد لزومى ندارد در تمامى صفات شبيه هم باشند و شباهت در يك صفت كافى است.
البته بر خلاف لغويون، در اصطلاح متكلّمان، براى اين نام گذارى، مماثلت تمام صفات نفس لازم است، كه ما به اصطلاح آنان كارى نداريم.
بر اساس اين گفته ها، براى شباهتى كه از آيه استفاده مى شود، شباهت حضرت على عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه وآله در يك صفت مثل انتساب به بنى هاشم، كفايت مى كند; چنان كه عرب مى گويد:
هذا من أنفسنا; اين فرد از خود ماست. يعنى از قبيله ماست.
افزون بر اين ها حديثى كه حمصى بدان استدلال نموده جعلى است و سندى ندارد.4
1 . او همان صاحب كتاب «المنقذ من التقليد; نجات دهنده از تقليد» است. در برخى از منابع آمده است كه فخررازى شاگرد وى بوده است و در شرح حالى كه در مقدمه كتاب مذكور وجود دارد، فوت وى را در اوايل قرن هفتم دانسته اند. اين كتاب توسط مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم چاپ شده است.
2 . تفسير رازى: 8 / 81 .
3 . گفتنى است كه سخن صحيح: محمود بن على حمصى است.
4 . البحر المحيط: 2 / 480.