حديث ساختگى و ديدگاه عالمان اهل سنّت
نووى در شرح اين حديث مى نويسد:
اين حديث آشكارا نشان از فضل و برترى ابوبكر دارد. پيامبر در اين حديث از حوادث بعد از رحلت خود و پافشارى مسلمانان بر خلافت ابوبكر، خبر مى دهد.1
دروغ بودن و بطلان اين حديث، آشكار است; چرا كه اهل سنّت اتفاق نظر دارند كه رسول خدا صلى الله عليه وآله ابوبكر را به خلافت، منصوب نكرد. اگر در حقيقت چنين سخنى بر زبان مبارك پيامبر صلى الله عليه وآله جارى شده بود، علماى اهل سنّت دست به دامن استدلال هاى باطل و واهى نمى شدند و اين همه اختلاف و نزاع به وجود نمى آمد… .
نَوَوى در شرح اين سخن كه «اگر رسول خدا صلى الله عليه وآله مى خواست كسى را به خلافت برگزيند، چه كسى را انتخاب مى كرد؟»، چنين تأكيد مى كند:
اين سخن نشان مى دهد كه اهل سنّت، نصّ صريحى از پيامبر در مورد خلافت ابوبكر، در دست ندارند; بلكه صحابه به جهت فضايل ابوبكر، او را مقدّم داشتند و به اجماع، خلافت او را تأييد كردند. اگر نصّى مبتنى بر خلافت ابوبكر يا ديگران وجود داشت، انصار و ديگران دچار اختلاف نمى شدند، كسى كه اين روايت صريح از پيامبر صلى الله عليه وآله را حفظ بود، آن را براى مردم قرائت مى كرد و هر يك از اصحاب به خانه هاى خود باز مى گشتند; اما اصحاب به علت عدم وجود چنين نصّى، در آغاز، دچار اختلاف شدند و آن گاه به واسطه اجماع همگان بر خلافت ابوبكر، اوضاع آرام گرفت.
نَوَوى در ادامه به ديدگاه شيعه مى پردازد و مى نويسد:
ادّعاى شيعيان مبنى بر وجود نصّ و وصيت رسول اكرم صلى الله عليه وآله در مورد خلافت حضرت على عليه السلام، باطل است و آحاد مسلمانان چنين ادّعايى را بى اساس مى دانند. در زمان حضرت على عليه السلام نيز، اجماع همگانى بر بطلان ادّعاى شيعيان قرار گرفت و خود حضرت على، نخستين كسى است كه با ذكر جمله: ما جز اين قرآن چيزى در دست نداريم، ادعاى شيعيان را تكذيب مى كند.2
همان گونه كه ملاحظه شد نَوَوى براى اثبات خلافت ابوبكر، به ماجراى سقيفه استدلال مى كند و اين نشان مى دهد كه در صورت صحّت حديث مسلم، به طرح استدلال مذكور نيازى وجود نداشت!! كوتاه سخن اين كه اگر اين حديث، صحّت داشت، علماى اهل سنّت براى اثبات امامت ابوبكر به آن استدلال مى كردند، از عدم وجود نصّ رسول خدا صلى الله عليه وآله مبنى بر خلافت وى سخن نمى گفتند و دست به دامن خرافات و ياوه گويى هاى ديگر نمى شدند; حتى اگر حديث مذكور را نوعى پيشگويى به شمار آوريم، استدلال بدان، از استدلال به امور ديگر، بهتر و شايسته تر است… .
ابوالسعادات ابن اثير نيز، عدم وجود نصّ رسول خدا صلى الله عليه وآله مبنى بر خلافت ابوبكر را تأكيد مى كند و مى نويسد:
ادّعاى شيعيان و بكريه3 در مورد وجود نصّ رسول خدا صلى الله عليه وآله مبنى بر امامت على عليه السلام و ابوبكر، مورد تأييد هيچ كس نيست، چرا كه افراد خاص و اندكى چنين رواياتى را وضع و منتشر كرده اند و آن گاه ناقلان بسيارى در زمان حيات اين افراد و نيز در دوره هاى بعد، به نقل اين روايات ساختگى پرداخته اند، بنابراين نمى توان اين اخبار را تأييد نمود.4
واى بر بخارى و مسلم كه از روى علاقه به ابوبكر و عمر، دروغ ها و خرافاتى را نقل كرده اند كه حتّى بزرگان اهل سنّت نيز آن را در شمار افتراها و اخبار جعلى بكريه، قرار مى دهند.
1 . شرح مسلم، نووى: 15 / 155.
2 . شرح مسلم، نووى: 15 / 154 و 155.
3 . بكريه كسانى هستند كه معتقدند پيامبر درباره خلافت ابوبكر سخنى فرموده اند.
4 . جامع الأصول: 1 / 121.