نگاهى به فضايل حضرت على عليه السلام
ابن ابى الحديد معتزلى حنفى درباره عبادت على عليه السلام مى نويسد:
در زمينه عبادت بايد گفت كه على عليه السلام، عابدترين مردم بود و نماز و روزه او از همه مردم بيشتر بود. مردم نماز شب، مواظبت بر اذكار و برپايى نافله را از وى فرا گرفتند.
مواظبت على عليه السلام بر اذكار تا بدان جا بود كه در ليلة الهرير جنگ صفّين، زيراندازى چرمين برايش پهن مى كردند و او عبادات خود را بر روى آن زيرانداز به جا مى آورد در حالى كه تيرهاى دشمن در مقابل او فرود مى آمد و از كنار گوش راست و چپش عبور مى كرد، اما آن حضرت هراسى به دل راه نمى داد و تا پايان اذكار، از جايش برنمى خاست.
پيشانى حضرت على عليه السلام به خاطر سجده هاى طولانى، هم چون پينه شتران، پينه بسته بود!
با تأمّل در دعاها و مناجات هاى حضرت على عليه السلام كه از تعظيم و تقديس خداوند پر است، خضوع و خشوع در برابر هيبت و عزّت پروردگار و تسليم در برابر وى، ميزان اخلاص على عليه السلام آشكار و روشن مى شود كه اين سخنان از چه قلبى برخاسته و بر زبان چه كسى رانده شده است.
از على بن حسين عليهما السلام كه سرآمد عابدان بود، پرسيدند: عبادت شما در مقايسه با عبادت جدّتان چگونه است؟
عبادتي عند عبادة جدّي كعبادة جدّي عند عبادة رسول الله صلى الله عليه وآله;1
عبادت من در مقايسه با عبادت جدّم، همانند عبادت جدّم در مقايسه با عبادت رسول خدا صلى الله عليه وآله است.
شيخ محمّد بن طلحه شافعى در فصل هفتم كتاب خود با عنوان «عبادت، زهد و پارسايى حضرت على عليه السلام» مى نويسد:
در مورد عبادت آن حضرت بايد گفت: حقيقت عبادت، اطاعت است و هر كه خدا را اطاعت كند و در انجام واجبات و پرهيز از محرّمات بكوشد، عابد به شمار مى آيد. متعلّقات اوامر صادره از خداوند متعال ـ كه بر زبان رسول خدا صلى الله عليه وآله جارى مى شد ـ متنوّع است و به همين جهت، عبادت نيز اقسام متنوّع دارد; همانند نماز، صدقه، روزه و… حضرت على عليه السلام در انجام عبادات گوناگون مى كوشيد و با شتاب، خود را بدان ها مى آراست تا جايى كه براى تلاش فراوان در اطاعت از خدا و رسولش، به مراتبى دست يافت كه ديگران از دستيابى بدان باز مانده بودند.
حضرت على عليه السلام نماز و صدقه را هم زمان به جا آورد و در حال ركوع، صدقه داد تا جايى كه خداوند، آيه اى را در شأن وى نازل كرد كه تا روز قيامت، تلاوت مى شود.
شيخ محمّد بن طلحه به نقل داستان صدقه در حال نماز و آياتى كه درباره آن حضرت نازل شده، مى پردازد، از جمله آيه اى كه مى فرمايد:
(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ);2
ولىّ و سرپرست شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند; همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.
و آيه اى كه مى فرمايد:
(وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكينًا وَيَتيمًا وَأَسيرًا);3
و به ]پاس[ دوستىِ ]خدا[، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مى دادند.
آن گاه مى نويسد:
عبادت، انواع گوناگونى دارد و حضرت على عليه السلام همه عبادات را در خود گرد آورده بود; چرا كه وى به حقيقت احوال جهان آخرت و حوادث عظيم آن، يقين داشت و مى دانست كه همگان به هنگام مرگ و بازگشت به سوى خدا، بايد به پرسش هاى جهان آخرت پاسخ دهند، به خاطر سرسختى خود، در برابر آفريدگار، زانو زنند و سزاى كردار خود را ـ با بهشت يا جهنّم ـ ببينند.
على عليه السلام با چنين يقينى، مى بايست كمر همّت ببندد و وقت خود را صرف فرمانبردارى از پروردگار نمايد; چرا كه فقط انسان هاى مردّد و بى تقوا، در عبادت كوتاهى مى كنند. حضرت على عليه السلام از يقينى بى منتها برخوردار بود و خود به صراحت و آشكارا در اين مورد مى فرمود:
لو كشف الغطاء ما ازددت يقيناً;
اگر پرده ها كنار رود بر يقين من افزوده نخواهد شد.
بنابراين، عبادت وى بر اساس يقينى كه داشت، والاترين هدف را نشانه رفته بود و طاعت او به خاطر صلابت باورش، در بلندترين قلّه، جاى گرفته بود.
شيخ محمّد بن طلحه پس از نقل پاره اى روايات مى افزايد:
اين وقايع و قضاياى مفصّل ـ كه سپيده دم آن، براى على عليه السلام روشن شد، قرص ماهِ آداب و مناسكش در نزد على عليه السلام كامل گشت، سرّ آثارش در على عليه السلام نمايان شد و خبر اسرارش توسط وى در ميان مردم گسترش يافت ـ نشان مى دهد كه على عليه السلام، شهره عبادت، سرامد عابدان و عامل به همه عبادات بود.
وى عبادات را به كامل ترين وجه، ادا مى كرد و در قول و عمل به آن پايبند بود. على عليه السلام مقامات عابدان را در برگرفت تا آن كه به مقام امامت رسيد و از ويژگى هاى زاهدان برخوردار شد، وى زمام رهبرى را در دست گرفت و به امانتدارى، عبادت، محبّت، زهد، پرهيزگارى، معرفت، توكل، خوف، اميد، صبر، شكر، رضايت و ترس، آراسته شد.
على عليه السلام اهل تواضع، تفكر، عبادت، تدبّر، شب زنده دارى، تذكُّر، آه و ناله، مناجات، اَذكار، اوراد و هدايت مردم بود.
وى رنج انواع عبادت ها و طاعت هايى را بر دوش كشيد كه قدرتمندان توانايى تحمل آن را ندارند تا جايى كه قرآن كريم، لب به ستايش او گشود و با اين كار، درستكارى او را بر همگان آشكار ساخت.
واحدى در تفسير خود حديث مرفوعى را به سند خود نقل مى كند كه ابن عبّاس مى گويد:
على بن ابى طالب عليهما السلام، چهار درهم داشت، اولى را شب هنگام، دومى را روز، سومى را مخفيانه و چهارمى را علنى، صدقه داد، به همين جهت اين آيه نازل شد:
(الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ);4
كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.
با درنگ و تدبّر در الفاظ و معانى داستان ها و وقايع مذكور به روشنى مشخص مى شود كه حضرت على عليه السلام از اين مقدّمات، برخوردار و همه صفات ممكن را در خود گرد آورده بود، در فضل و شرافتش همين بس كه خداوند در آيات و سوره هاى قرآن به ستايش او پرداخته است و فرد فرد امت اسلامى، اين آيات و سوره ها را تا روز قيامت در قالب فرايض نماز، تلاوت مى كنند.
آن گاه اين اشعار را در حق آن حضرت نقل مى كند:
هذى المزايا بعض ما حلّي بها *** وحُبّي من الخيرات والبركات
وله وظائف طاعة أورادها *** معمورة الآناء و الأوقات
بعبادة وزهادة وتورّع *** وتخشُّع وتدرّع الإخبات
وتقلّل وتوكّل وتفكّر *** وتدبّر وتذكّر المثلات
وإذا الظّلام سجى يناجى ربَّه *** متضرّعاً بالذكر والدعوات
يعنو له بخضوع قلب خاشع *** وهموع طرف مسبل العبرات
علمٌ علت درجاته وفضائلُ *** شرفت معارجها على الشُرُفات
ومناقبٌ نطقت بها آي الكتاب *** وحسبها أن جاء شاهدها من الآيات;5
اين مزايا، بخشى از خيرات و بركاتى است كه بدان آراسته و به او عطا شده است.
وى عبادتى داشت كه لحظات و اوقات اوراد آن، سرشار از عبادت، زهد، پرهيزگارى، خشوع، فروتنى، قناعت، توكّل، تفكّر، تدبّر و يادآورى الگوها بود.
آن گاه كه تاريكى همه جا را فرا مى گرفت با حالت تضرّع، ذكر و دعا، به مناجات با پروردگارش مى پرداخت.
با خشوع قلب و چشم هاى هميشه اشكبار، تسليم امّر پروردگار مى شد.
علمش بلند مرتبه بود و فضايلى داشت كه هيچ كس به پاى آن نمى رسيد.
آيات قران از مناقب وى سخن گفته است و همين بس كه آيات قرآن، گواه مناقب وى باشد.
شيخ محمّد بن طلحه در بخش ديگرى از سخنانش مى گويد:
نقل شده است كه معاويه پس از درگذشت حضرت على عليه السلام به ضرار بن صرد گفت: على را براى من توصيف كن!
ضرار گفت: مرا معاف كن.
معاويه گفت: او را توصيف كن.
ضرار گفت: معافم كن.
معاويه گفت: معافت نمى كنم.
ضرار گفت: حال كه چاره اى نيست، آن چه را كه از على عليه السلام مى دانم نقل مى كنم:
به خدا سوگند، بلندنظر و توانمند بود، سخنش جدا كننده حق و باطل بود و به عدالت حكم مى نمود. علم و حكمت از سر و رويش مى باريد. از دنيا و زرق و برقش مى گريخت و با شب و تاريكى آن انس مى گرفت.
به خدا سوگند، بسيار اشك مى ريخت و فراوان تفكّر مى كرد. دستانش را پشت و رو مى كرد و نفس خود را مخاطب مى ساخت. از لباس هاى زبر و غذاهاى ساده استقبال مى كرد.
به خدا سوگند، چون يكى از ما بود. هر گاه از او مى پرسيديم، پاسخ مى گفت، هر گاه به نزدش مى رفتيم، سر سخن را باز مى كرد و هر گاه دعوتش مى كرديم اجابت مى نمود.
به خدا سوگند ـ با آن كه به او نزديك بوديم و ما را به خود نزديك مى كرد ـ از شدّت هيبيت و عظمتش با او سخن نمى گفتيم و سر صحبت را با او باز نمى كرديم. هر گاه لبخند مى زد دندان هاى درخشان و موزونش نمايان مى شد. اهل دين را بزرگ مى شمرد، بيچارگان را دوست مى داشت. توانمندان در باطلشان به او طمع نمىورزيدند و ناتوانان از عدلش نوميد نمى شدند.
خدا را گواه مى گيرم كه يك بار در شبى تاريك و پرستاره، او را ديدم كه در محرابش نشسته و محاسنش را در ميان دستانش گرفته بود; چون مارگزيدگان به خود مى پيچيد و همانند سوگواران گريه مى كرد; در اين هنگام شنيدم كه مى گفت:
يا دنيا! يا دنيا! أبي تعرّضّت أم إليّ تشوّقت؟
هيهات! هيهات! غرّي غيري، قد بتتك ثلاثاً لا رجعة لي فيك. فعمرك قصير وعيشك حقير وخطرك كثير.
آه! من قلّة الزاد وبعد السفر ووحشة الطريق;
اى دنيا! اى دنيا! آيا به سراغ من آمده اى يا شوق مرا در سر دارى؟ هيهات! هيهات! ديگرى را فريب ده; چرا كه تو را سه طلاقه كرده ام و ديگر رجوعى در كار نيست.
پس عمر تو كوتاه، زندگى ات حقير و خطرت بسيار است.
آه از توشه كم، سفر طولانى و راه پر از بيم و هراس.
در اين هنگام، اشك هاى معاويه بر محاسنش جارى شد و نتوانست مانع آن گردد. معاويه با آستينش، اشك هايش را پاك مى كرد و حاضران نيز از شدّت گريه به خود مى لرزيدند.
معاويه گفت: خداوند اباالحسن را رحمت كند، به خدا سوگند همين گونه بود كه گفتى. اى ضرار اندوه تو بر او چگونه است؟
ضرار پاسخ داد: همانند مادرى كه فرزندش را روى سينه اش ذبح كنند، چنين كسى هرگز اشكش خشك نمى شود و داغش آرام نمى گيرد.6
كوتاه سخن اين كه توصيف زهد و عبادتِ امام على عليه السلام براى خداوند، امكان پذير نيست و هيچ كس نمى تواند اين موضوع را انكار كند تا جايى كه دشمنانش نيز به اين امر اذعان مى كنند.
اى كاش! پيروان معاويه نيز همانند وى، اعتراف مى كردند و اين حديث ساختگى و جعلى را نمى پذيرفتند.
1 . شرح نهج البلاغة : 1 / 27.
2 . سوره احزاب: آيه 55.
3 . سوره انسان: آيه 8 .
4 . سوره بقره: آيه 274.
5 . مطالب السئول: 137
6 . مطالب السئول: 131 و 132.