پاسخ عالمان شيعى
اى كاش اين افراد لااقل به يك حديث يا يك سخن از علماى شيعه استناد مى كردند و به وسيله آن، برخى ادّعاها و تهمت هاى خود را به اثبات مى رساندند.
بزرگان متأخّر و متقدّم شيعه با قاطعيت تمام، اين تهمت ها را رد كرده اند كه در ذيل به برخى سخنان آن ها اشاره مى رود:
شيخ اربلى رحمه الله مى نويسد:
«كسانى كه به وجود امام عصر عليه السلام اعتقاد دارند ادّعا نمى كنند كه ايشان در درون سرداب، زندگى مى كند، بلكه بر اين باورند كه امام عصر عليه السلام زنده است و به اقامت و جا به جايى در مناطق مختلف زمين، مى پردازد…».1
شيخ نورى طبرسى رحمه الله مى نويسد:
«ما هر چقدر تحقيق و تفحص كرديم، اثرى از صدق ادّعاهاى اينان نيافتيم و بالاتر اين كه در احاديث نيز هيچ نامى از سرداب به ميان نيامده است».2
سيد صدر رحمه الله مى نويسد:
«برخى گفته هاى تعدادى از عوام شيعه كه بسيارى از خواص اهل سنّت، آن را به ما نسبت مى دهند، من هيچ سند و مدركى دالّ بر اثبات اين گفته ها پيدا نكردم».3
علاّمه شيخ عبدالحسين امينى رحمه الله در اين باره مى نويسد:
«تهمت سرداب از همه تهمت هاى ديگر، اهانت بارتر است و هر چند پيش از او، برخى ديگر از علماى اهل سنّت نيز اين تهمت را مطرح كرده اند، اما او بر شدّت تهمت افزوده و خران را نيز به اسبان اضافه نموده است.
وى ادّعا مى كند كه شيعيان همه شب، اين مراسم را انجام مى دهند و بيش از هزار سال است كه بر آن پاى مى فشرند؛
در حالى كه شيعيان به غايب بودن امام در سرداب، اعتقادى ندارند، نه خود، ايشان را در سرداب، مخفى كرده اند و نه خود حضرت از آن جا ظهور مى كند، بلكه اعتقاد برآمده از روايات شيعى اين است كه حضرت امام مهدى عليه السلام در مكه مكرمه و در برابر خانه خدا ظهور خواهند كرد.
هيچ كس مدّعى نيست كه سرداب، محل غايب بودن آن نور الهى به شمار مى رود، بلكه سرداب مذكور، همان زيرزمين خانه ائمه در سامرّاست كه به رسم آن روزگار براى در امان ماندن از گرماى شديد هوا، ساخته شده است.
سرداب مذكور تنها از آن جهت اين همه ارج و منزلت يافته كه به پيشوايان دين، تعلّق دارد و همانند ساير اتاق هاى اين خانه مبارك، محل سكونت سه تن از ائمه شيعه بوده است. ديگر خانه ها نيز كه متعلق به اين پيشوايان و در صدر آنان متعلق به رسول خدا صلى الله عليه وآله باشد، در هر نقطه اى كه باشد، مورد احترام شيعيان مى باشند. زيرا خداوند چنين اجازه داده و فرموده است:
(في بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ)؛4
در خانه هايى كه خدا رخصت داده كه ]قدر و منزلت[ آن ها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود.
اى كاش اين دروغ بافان به نتيجه واحدى در مورد دروغ سرداب، دست مى يافتند تا نشانه هاى جعل و افترا در كلامشان ظاهر نمى شد و در دام رسوايى گرفتار نمى آمدند.
براى مثال ابن بطوطه در سفرنامه خود مى نويسد: سردابى كه بدان اشاره رفت در حلّه قرار دارد.5
قرمانى در أخبار الدول مى نويسد: اين سرداب در بغداد قرار دارد.
برخى ديگر نوشته اند: اين سرداب در سامرّا قرار دارد.
قميصى نيز كه در دوران پس از افراد مذكور مى زيست از محل قرار گرفتن سرداب، چيزى نمى دانست و تنها براى پوشاندن عيب خود، از واژه سرداب، استفاده مى كرد… .
بنابراين، مشخص مى شود كه سويدى و ديگران براى اثبات ادّعاى خود نتوانسته اند از اخبار و روايات و يا سخنان حتى يكى از علما، سندى براى گفته هاى خود بيابند، همان گونه كه بزرگان حديث شناس اهل سنّت و افرادى كه به روايات و منابع روايى احاطه كامل دارند، نتوانسته اند سندى بيابند».6
1 . كشف الغمة فى معرفة الأئمة: 3 / 283.
2 . كشف الأستار عن وجه الإمام الغائب عن الأبصار: 212.
3 . المهدى عليه السلام: 155.
4 . سوره نور: آيه 36.
5 . سفرنامه ابن بطوطه: 2 / 198.
6 . الغدير فى الكتاب والسنة والأدب: 3 / 308.