1 . وجوب شناخت امام هر زمان
طبق حديث نخست، هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلى مرده است.
هر عصر و زمانى به ضرورت به امامى نيازمند است كه شناخت او و ايمان به امامتش بر همگان واجب است و امّت اسلامى مكلّف به اطاعت از او هستند؛ به گونه اى كه اگر مسلمانى بدون شناخت امام زمان خود از دنيا برود به مرگ دوران جاهلى مرده است.
اين مضمون با اِسنادهاى فراوان از قول راويان ثقه و مورد اطمينان، نقل شده است و گمان نمى كنم كسى اين جسارت را در درون خود بيابد كه در سند و مفاهيم اين روايات ترديد و خدشه وارد كند.
اين روايات در صحيح بخارى و مسلم، كتاب هاى مسند، سنن، و همه كتاب هاى روايى ثبت شده و مورد پذيرش شيعه و سنّى است.
مسلمانان در نقل اين روايت اتّفاق نظر دارند كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية؛
هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلى مُرده است.
اين حديث با همين عبارات در برخى منابع، يافت مى شود. شيخ سعدالدين تفتازانى آن را به صورت مسلّم دانسته و بحث هاى كتاب شرح المقاصدِ خود را بر پايه آن بنا نهاده است.1
البته اين حديث با متون ديگرى نيز آمده است، ولى ما معتقديم كه همه اين متون به ضرورت به يك معنا و مقصود ختم مى شود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در پى بيان آن بوده است، همان معنايى كه اشاره شد؛ يعنى مسلمانان در همه دوران ها به امام و پيشواى هدايت گرى نيازمند هستند كه اقتدا به او واجب و اطاعت از او و كسب هدايت از وى بر همگان لازم است… .
براى مثال در مسند احمد چنين آمده است: پيامبر خدا صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية؛2
هر كس بدون امام از دنيا برود به مرگ دوران جاهلى مرده است.
عين اين متن در مسند ابوداوود طيالسى،3 المعجم الكبير طبرانى و… نيز آمده است.
در صحيح ابن حبّان نيز، چنين آمده است:
من مات وليس له إمام مات ميتة جاهلية؛4
هر كس بميرد و امامى نداشته باشد به مرگ دوران جاهلى از دنيا رفته است.
در برخى كتاب ها كلماتى چند به اين روايت اضافه شده است:
من مات ولم يعرف إمام زمانه فليمت إن شاء يهوديّاً وإن شاء نصرانيّاً؛5
هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد بايد به ميل خود يا يهودى بميرد و يا نصرانى.
تعدادى از علما اين روايت را با همين متون به نقل از كتاب المسائل الخمسون تأليف فخر رازى ذكر كرده اند.
اين روايت با برخى متون ديگر نيز در كتاب هاى صحيح، سنن و مسندها، آمده است كه ما به همين ميزان بسنده مى كنيم و برخى خصوصيّات موجود در متن آن را مورد اشاره قرار مى دهيم:
من مات ولم يعرف؛
هر كس بميرد و نشناسد.
با اندك تأمّلى در روايت روشن مى شود كه چنين معرفتى كه عدمش موجب مرگ دوران جاهلى است، مقدمه اى براى اعتقاد بايد باشد. بدين ترتيب معناى روايت اين گونه مى شود: «هر كس بميرد و به امام زمان خود اعتقاد نداشته باشد».
هم چنين روشن مى گردد كه مراد از اين امام، هر كسى كه رهبرى جامعه را به عهده بگيرد نيست؛ بلكه يك امام شرعى و بر حق است كه توسط خداوند سبحان به اين مقام منصوب شده است.
پس منظور از روايت اين است كه «هر كس بميرد و امام زمان خود را با مشخصاتى كه ذكر شد، نشناسد، به مرگ دوران جاهلى مُرده است».
وگرنه پرواضح است كه اگر همه حاكمان مسلّط بر جان و مال مسلمانان و مؤمنان، مصداق امام زمان، قلمداد شوند، نه شناخت آن ها واجب است، نه عدم شناخت آن ها انسان را به دوزخ سوق مى دهد و نه مرگ افرادى كه اين حكّام را نمى شناسند و از آن ها اطاعت نمى كنند، مرگ دوران جاهلى به شمار مى رود.
بنابراين، امامى كه شناخت او واجب است، ناگزير بايد امام بر حق و شرعى باشد كه در اين صورت بر انسان واجب است تا به امامت چنين شخصى ايمان آورد و او را حجّت ميان خود و پروردگار خويش قرار دهد؛ به گونه اى كه اگر به امامت اين امام ايمان نياورد و در اين حال از دنيا برود به مرگ دوران جاهلى مُرده است.
به عبارت ديگر:
فليمت إن شاء يهودياً وإن شاء نصرانياً؛
بايد به ميل خود يا يهودى بميرد و يا نصرانى.
1 . شرح المقاصد: 5 / 239.
2 . مسند احمد: 4 / 96، حديث معاوية بن أبى سفيان.
3 . مسند أبى داوود الطيالسى: 259.
4 . صحيح ابن حبّان: 10 / 434، حديث 4573.
5 . المعجم الكبير: 19 / 388، حديث 910.