الف) معناى «لطف» در لغت
راغب در مفردات مى نويسد:
ويعبّر باللطافة واللطف عن الحركة الخفيفة وعن تعاطي الأمور الدقيقة، وقد يعبّر باللطائف عمّا لا تدركه الحاسّة. ويصح أن يكون وصف الله تعالى به على هذا الوجه وأن يكون لمعرفته بدقائق الأمور وأن يكون لرفقه بالعباد في هدايتهم، قال تعالى (اللّهُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ)1;2
حركت آرام و سبك با پرداختن به كارهاى دقيق را با واژه هاى لطافت و لطف تعبير مى كنند، و چيزى را كه با حواس ظاهر قابل درك نيست، با كلمه لطافت بيان مى شود. از اين رو، اگر خداى تعالى با واژه لطف وصف شود درست است كه صحت اين توصيف يا به جهت علم او به دقايق امور است، يا به جهت مرحمت و لطف او به بندگان و يا هدايت آن ها. خداى متعال مى فرمايد «خدا نسبت به بندگانش لطيف است».
بر اساس قول راغب، رحمت، شفقت و رفق لطف است و مراد از لطف در قاعده مورد بحث نيز همين است.
به عبارت ديگر، قاعده لطف بيان گر رحمت و شفقت الاهى بر مخلوقات است. پس:
اولا: اين قاعده عموم بشريت ـ اعم از مسلمان و غير مسلمان ـ را شامل مى شود، بلكه شامل همه مخلوقات است. به عنوان مثال بذر گياهان نيز براى رشد و رسيدن به كمال نيازمند لطف و رحمت الاهى مى باشد. خورشيد بتابد و باران رحمت نازل شود و لطف خدا شامل حال گياهان گردد تا آن ها به رشد و كمال برسند.
ثانياً: قاعده لطف، به لطف خاصى اختصاص ندارد و شامل هر لطفى مى شود. به عنوان مثال در خصوص بندگان گفته اند: «اللطف ما يقرب المكلّف، معه إلى الطاعة ويبعد عن المعصية».3
«ما» در اين عبارت موصوله و بيان گر عموميّت است، پس قاعده ياد شده به بعثت انبياء، ارسال رسل و جعل و نصب امام اختصاص ندارد و اين امور صرفاً مصاديقى از لطف الاهى هستند. پس اگر عالمى در بين گروهى باشد كه آن ها را به خدا متوجه كند، وجود او براى اطرافيانش لطف است.
ثالثاً: موضوع «قاعده لطف» دائر مدار «لطف» نيست، بلكه مصداق لطف است; پس مى توان با عناوين ديگرى هم چون هدايت و يا رحمت الاهى مقصود را بيان كرد.
به عبارت ديگر «قاعده لطف» صرفاً تسميه اى براى بيان شمول لطف الاهى بر بندگان است، پس در مباحث امامت، مصداق «قاعده لطف» مورد توجه است نه عنوان آن; از اين رو «ما يكون العبد معه أقرب الى الطاعة وأبعد من المعصية» مصداق اين قاعده است، چه عنوان آن «قاعده لطف» باشد و چه عنوان ديگرى داشته باشد.
1 . سوره شورى: آيه 19.
2 . المفردات في غريب القرآن: 1 / 740.
3 . النكت الاعتقادية: 35.