دليلى از سنّت پيامبر
در ابتداى بعثت و پس از خروج از شعب ابى طالب عليه السلام و باز گشتن از طائف، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شروع به دعوت قبايل به اسلام كردند. در اين ميان به قبيله بنو عامر بن صعصعه رسيدند.
ابن هشام در اين باره مى نويسد:
إنّه [صلّى الله عليه وآله] أتى بنى عامر بن صعصعة، فدعاهم إلى الله عزوجل وعرض عليهم نفسه، فقال له رجل منهم يقال له بَيْحرة بن فراس: والله لو أنّي أخذت هذا الفتى من قريش لأكلت به العرب، ثم قال له: أرأيت إن نحن تابعناك على أمرك، ثم أظهرك الله على من خالفك أيكون لنا الأمر بعدك؟ قال [صلّى الله عليه وآله]: «الأمر إلى الله يضعه حيث يشاء»، قال فقال له: أفنهدف نحورنا للعرب دونك فإذا ظهرت كان الأمر لغيرنا، لا حاجة لنا بأمرك، فأبوا عليه;1
پيامبر صلى الله عليه وآله [در اوايل بعثت] به سراغ [قبيله] بنو عامر بن صعصعة رفت و آن ها را به خداى عزوجل فرا خواند و خودش را به آن ها معرفى كرد. مردى از ميان آن قبيله كه به او بيحرة بن فراس گفته مى شد گفت:… به خدا سوگند! اگر من اين جوان را از قريش بگيرم، قطعاً با او بر عرب مسلط خواهم شد. آن گاه [به پيامبر ]عرض كرد: اگر ما با تو در امر رسالت بيعت كرديم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پيروز سازد، آيا پس از تو ما از اين امر نصيبى داريم؟ [پيامبر صلى الله عليه وآله] فرمود: «اختيار اين امر به دست خداوند است و آن را هر كجا بخواهد قرار مى دهد». آن مرد عرض كرد: آيا ما به خاطر تو در مقابل عرب خود را فدا كنيم و از بين برويم و آن گاه كه خدا تو را پيروز كرد، جانشينى تو براى غير ما باشد؟ ما به رسالت تو نيازى نداريم و از [قبول رسالت پيامبر صلى الله عليه وآله] خوددارى كردند.
بر اساس اين خبر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از ابتداى بعثت همواره تأكيد مى كرد كه گزينش امام و انتخاب جانشين از اختيار ايشان خارج است. اصرار پيامبر صلى الله عليه وآله بر اين موضوع، در حساس ترين شرائط كه از همه سو ـ حتى از سوى اطرافيان و خويشاوندان خويش ـ آماج حملات، آزار و اذيت ها بودند، از اين حقيقت حكايت دارد كه خداوند از ابتدا نصب امام را بر عهده خود گرفته و آن را حتّى از پيامبر صلى الله عليه وآله نفى كرده است. پس بر مسلمانان لازم است كه به تبعيت از پيغمبر خود، در مقابل امر الاهى تسليم شوند و در مقابل گزينش خدا براى خود حقى قائل نشوند.2
1 . السيرة النبوية (ابن هشام): 2 / 289; تاريخ الطبرى: 2 / 84 ; تاريخ الإسلام: 1 / 286; البداية والنهاية: 3 / 171; السيرة النبوية (ابن كثير): 2 / 157.
2 . روشن است كه مسلمانان موظّف به تبعيت از رسول الله هستند و ايشان مسلماً از آينده مسلمانان مطلع بودند و هرگز نمى توان به ايشان نسبت جهل داد. بنابراين، ايشان كاملا به اختلاف اُمّت پس از رحلت خويش آگاهى داشتند. از سوى ديگر مى دانيم كه ايشان زحمات و رنج هاى فراوانى را در راه هدايت اُمّت تحمل كردند و قطعاً به استمرار اين هدايت علاقه زيادى داشتند. لذا نمى توان گفت نسبت به آينده اُمّت بى تفاوت بودند. با اين حال ايشان گزينش و نصب امام را از سوى خود نفى مى كند و به هويدايى تمام راه نصب امام را منحصر در انتصاب الاهى معرفى مى دانند.
قطعاً راهى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ارائه مى دهد، اصلح و اتمّ راههاست و بهترين راهى است كه مسلمانان بايد آن را بپذيرند، به آن تمسّك كنند و بر اساس آن با هم متحد شوند.