حديث چهارم
قال رسول الله صلّى الله عليه وآله: من سرّه أن يحيى حياتي ويموت مماتي ويسكن جنة عدن غرسها ربي، فليوال عليّاً من بعدي وليوال وليّه، وليقتد بالأئمة من بعدي، فإنهم عترتي، خلقوا من طينتي، رزقوا فهمي وعلمي، فويل للمكذبين بفضلهم من أمتي، القاطعين فيهم صلتي، لا أنالهم الله شفاعتي;1
رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: هر كس شاد مى شود به اين كه زندگيش مثل زندگى من و مرگش مانند مرگ من باشد و در بهشت عدنى كه خداى تعالى آن را فراهم كرده است ساكن شود، بايد از على پيروى كند و دوستداران او را دوست بدارد و پس از من به اهل بيتم اقتدا كند; زيرا ايشان اهل بيت من هستند و از طينت من خلق شده اند و از فهم و علم من روزى داده شده اند. پس واى بر كسانى از امتم كه فضيلت آنان را تكذيب كنند و صله مرا در مورد ايشان قطع كنند; چرا كه خداوند شفاعتم را به تكذيب كنندگان و قطع كنندگان نمى رساند.
از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه اهل بيت رسول خدا صلوات الله عليهم اجمعين ادامه ايشان هستند، از طينت ايشان خلق شده اند و بدين ترتيب خلأ فقدان رسول الله صلى الله عليه وآله را پر مى كنند و بايد آن گونه كه رسول خدا صلى الله عليه وآله مقتدا بود، مقتدا باشند. خداوند فهم و علم رسول الله صلى الله عليه وآله را به آنان عطا فرموده است، از اين رو شايسته اطاعتند. اطاعت از ايشان تنها راه نجات و عدم متابعت از آنان موجب بدبختى است. صله رسول خدا صلى الله عليه وآله با صله اهل بيت عليهم السلام محقّق مى شود و قطع كنندگان اين صله از شفاعت پيامبر صلى الله عليه وآله محرومند.
در تفاسير شيعه و سنّى، در ذيل آيه (وَلَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى)2 آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به قدرى گناه كاران اُمّت خويش را شفاعت خواهند كرد تا آن كه راضى و خشنود گردد.3
به تصريح روايات شيعه4 و سنّى، شفاعت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شامل اهل كبائر نيز خواهد شد. طبرانى از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى كند:
شفاعتي لأهل الكبائر من امتي;5
شفاعت من براى اهل كبائر از امتم مى باشد.
با اين همه، به تصريح حديث مورد بحث، عدم متابعت از اهل بيت عليهم السلام گناهى است كه هرگز بخشيده نمى شود، و شفاعت رسول خدا صلى الله عليه وآله شامل منكران ولايت و مقتدا بودن اهل بيت عليهم السلام نمى گردد. با توجه به اين نكته، روشن است كه امامت از اصول دين است و انكار آن، انكار يكى از اصول دين و گناهى نابخشودنى است.
1 . جامع الأحاديث: 20 / 382، شماره 22411; حلية الأولياء وطبقات الأصفياء: 1 / 86 ; تاريخ مدينة دمشق: 42 / 240; شرح نهج البلاغة: 9 / 170.
2 . سوره ضحى: آيه 5 : پروردگار تو به زودى به تو چندان عطا كند كه تو راضى شوى ]در دنيا نصرت و در آخرت مقام شفاعت به تو بخشد[.
3 . مناقب آل أبي طالب: 2 / 14، بحار الأنوار: 8 / 43، حديث 40; المستدرك على الصحيحين: 2 / 526; مجمع الزوائد: 7 / 138; تحفة الأحوذي: 7 / 217; المعجم الأوسط: 1 / 179 ـ 180 و 3 / 297; المعجم الكبير: 10 / 277، شماره 10650; كنز العمّال: 14 / 637، شماره 39758; تفسير الرازي: 31 / 213; تفسير القرطبي: 12 / 209; تفسير ابن كثير: 3 / 179 و 4 / 558; الدرّ المنثور: 6 / 361 و منابع ديگر.
4 . رسائل المرتضى: 1 / 151; الكافي حلبى: 469; الأمالي (شيخ صدوق): 56، حديث 11; وسائل الشيعة: 15 / 334، حديث 4; بحار الأنوار: 8 / 34، حديث 4 و منابع ديگر.
5 . مسند احمد بن حنبل: 3 / 213; سنن ابن ماجة: 2 / 1441; سنن أبي داوود: 2 / 421، شماره 4739; سنن الترمذي: 4 / 45، شماره 2552 و 2553; المستدرك على الصحيحين: 1 / 69; السنن الكبرى (بيهقى): 8 / 17; مجمع الزوائد: 7 / 5 و 10 / 378; مسند ابي يعلى: 6 / 40; صحيح ابن حبان: 14 / 386; المواقف: 3 / 508; الجامع الصغير: 2 / 79، شماره 4892; المعجم الأوسط: 4 / 43 و 5 / 75 و 6 / 106; كنز العمّال: 14 / 398، حديث 39055.