معارضات و مناقشات در سند و دلالت حديث ثقلين
على رغم شواهد و دلايل محكم بر قطعى الصدور بودن حديث ثقلين، چون اين حديث بر امامت اهل بيت و اين كه امامتشان از اصول دين است دلالت دارد، ابوالفرج ابن جوزى ـ پس از نقل يكى از اسانيد اين حديث ـ مدعى شده است كه يكى از راويان اين حديث موثق نيست; از اين رو آن را در زمره احاديث ضعيف به شمار آورده است.1
اما علاوه بر تواتر سند، اين حديث در كتب معتبر اهل سنّت، مانند صحيح مسلم نقل شده است.2 پس خدشه در اين حديث، موجب مخدوش شدن اين كتب مى شود. از اين رو بزرگان اهل سنّت ضمن تاكيد بر اين كه احاديث صحيح مسلم قابل معارضه، مناقشه و تضعيف نيستند، رأى ابن جوزى را در اين خصوص اشتباه دانسته اند.
ابن حجر مكّى مى گويد:
قال الترمذي حسن غريب، وأخرجه آخرون، ولم يصب ابن الجوزي في إيراده في العلل المتناهية، كيف وهو في صحيح مسلم وغيره;3
ترمذى مى گويد: ]حديث[ حسن و غريب است و ديگران نيز آن را آورده اند، پس ايراد ابن جوزى در العلل المتناهية درست نيست، زيرا چطور ممكن است ايراد وى وارد باشد در حالى كه حديث در صحيح مسلم و غير آن آمده است؟
از آن جا كه سند حديث و دلالتش بسيار محكم است و نمى توان در اصل صدور و دلالت آن ترديد كرد. برخى قسمتى از حديث را پذيرفته اند، امّا قسمت ديگر حديث را كه در مورد اهل بيت عليهم السلام است تضعيف كرده اند. ابن تيميه قسمت «إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب الله» را مى پذيرد، امّا قسمت «عترتي وأهل بيتي وإنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض» را ضعيف مى شمارد. هم چنين مى گويد:
إن النبي قال عن عترته أنها والكتاب لن يفترقا حتى يردا عليه الحوض وهو الصادق المصدوق، فيدل على إن اجماع العترة حجة… لكن العترة هم بنو هاشم كلهم، ولد العباس وولد علي وولد الحارث بن عبدالمطلب وسائر بني أبي طالب و غيرهم، وعلي وحده ليس هو العترة وسيد العترة هو رسول الله صلّى الله عليه وآله;4
به درستى كه پيامبر گفت: عترتش و قرآن جدايى پذير نيستند تا زمانى كه در كنار حوض وارد شوند و او راست گو و تصديق شده است. پس اين مطلب دلالت دارد بر اين كه اجماع عترت حجت است… ولى عترت همه بنو هاشم و فرزندان عباس، على، حارث بن عبدالمطلب و سائر فرزندان ابوطالب و غير از ايشان است و على به تنهايى عترت نيست و آقا و سرور عترت خود رسول خدا مى باشد.
عده اى از بزرگان اهل سنّت نيز اساساً بخش مربوط به اهل بيت عليهم السلام را حذف و يا در آن تصرّف كرده اند.
خطيب بغدادى حديث را چنين نقل مى كند:
يا أيها الناس، إنّي فرط لكم، وأنتم واردون عليّ الحوض، وإنّي سائلكم حين تردون علي عن الثقلين، فانظروا كيف تخلفوني فيهما: الثقل الأكبر كتاب الله، سبب طرفه بيد الله، وطرفه بأيديكم فاستمسكوا به، ولا تضلّوا ولا تبدّلوا;5
اى مردم، من از ميان شما مى روم و شما در كنار حوض بر من وارد مى شويد. در اين هنگام من از شما در مورد ثقلين خواهم پرسيد; پس بنگريد كه چگونه شأن مرا در مورد آن دو مراعات مى كنيد؟ ثقل اكبر كتاب خداوند وسيله اى است كه يك سوى آن به دست خدا و سوى ديگرش در دست شماست; پس به آن تمسك كنيد تا گمراه و دگرگون نشويد.
ابوجعفر عقيلى هم مى نويسد:
قد تركت فيكم ما لم تضلّوا بعده إن اعتصمتم به كتاب الله وأنتم مسئولون عنّي، فما أنتم قائلون؟ قالوا: نشهد أنّك قد بلّغت وأدّيت ونصحت فقال بأصبعه السبابة يرفعها إلى السماء ويكبها (أي: يشير) إلى الناس: اللّهمّ اشهد;6
من در ميان شما چيزى باقى گزاردم كه پس از تمسك به آن گمراه نخواهيد شد ]و آن [كتاب خداست و آن گاه كه از شما در مورد من سؤال مى شود چه خواهيد گفت؟ گفتند شهادت مى دهيم كه ]پيام را[ رساندى، ]رسالت را[ ادا كردى و خيرخواه بودى. پس از آن پيامبر با انگشت سبابه به آسمان اشاره كرد و عرضه داشتند: خداوندا، تو شاهد باش.
برخى هم در مصداق «عترتى اهل بيتى» تشكيك كرده اند.7
1 . العلل المتناهية في الأحاديث الواهية: 1 / 268، شماره 432.
2 . صحيح مسلم: 7 / 123.
3 . الصّواعق المحرقة: 2 / 652.
4 . منهاج السنّة: 7 / 279 ـ 280.
5 . تاريخ بغداد: 8 / 443، شماره 4551.
6 . الضعفاء الكبير: 2 / 250. هم چنين ر.ك: صحيح مسلم: 4 / 41; سنن ابن ماجة: 2 / 1025; سنن أبي داوود: 1 / 427; صحيح ابن حبان: 9 / 257; كنز العمّال: 5 / 118، شماره 12304; تفسير ابن كثير: 2 / 80 ; الدرّ المنثور: 1 / 226 و منابع ديگر.
7 . مختصر تحفه اثنا عشرية: 196 ـ 197.