معناى «خليفه»
خليفه هم از ريشه «خلف، يخلف، خلافةً» به معناى جانشين است.1 خليفه بايد خلأ حاصل از فقدان مستخلَفٌ عنه را پر كند. به عبارت ديگر خليفه بايد داراى جميع حيثيّات و خصوصيات وى باشد، و به اصطلاح خليفه بايد به حمل شايع صناعى خليفه باشد. در غير اين صورت باز خلأ باقى خواهد بود.
رسول خدا صلى الله عليه وآله به حكم آيه شريفه (إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ)،2 از دنيا مى رود، از سوى ديگر به حكم آيه (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ)3، دين خداوند باقى است، پيامبرى هم بعد از خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله نخواهد بود (وَلكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ);4 پس به جهت ادامه رسالت پيامبر، بايد خليفه اى وجود داشته باشد و او بايد فردى باشد كه به جز نبوّت، تمام خصوصيات و كمالات رسول خدا صلى الله عليه وآله را دارا باشد.
1 . راغب در المفردات في غريب القرآن، صفحه 156 مى نويسد: «والخلافة: النيابة عن الغير، إمّا لغيبة المنوب وإمّا لموته… وإمّا لتشريف المستخلف وعلى هذا الوجه الأخير استخلف الله أوليائه في الأرض، قال تعالى: (وَهُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الاَْرْضِ). هم چنين در لسان العرب، جلد 9، صفحه 85 آمده است: «وخلف فلان مكان أبيه يخلف خلافة إذا كان في مكانه ولم يصر فيه غيره».
2 . سوره زمر: آيه 30.
3 . سوره آل عمران: آيه 19. مسلماً دين ]واقعى كه همه پيامبران مبلّغ آن بودند[ در نزد خدا، اسلام است.
4 . سوره احزاب: آيه 40.