د) عبدالله بن عمرو بن عاص
وى از فرماندهان لشكر معاويه بود. در كتاب مستدرك چند بيت شعر از عبدالله بن عمرو بن عاص درباره جنگ با اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است. در يك بيت از اين شعر چنين مى گويد:
فقالوا لنا إنّا نرى أن تبايعوا *** عليّاً فقلنا، بل نرى أن تضاربوا;1
به ما گفتند نظرمان آن است كه با على بيعت كنيد *** اما نظر ما آن است كه شما را بكشيم
ابن اثير در أسد الغابة مى نويسد:
وكان على الميمنة،… فخرج، فقاتل وتقلّد بسيفين، وندم بعد ذلك، فكان يقول: مالي ولصفّين، مالي ولقتال المسلمين، لوددت أنّي متّ قبله بعشرين سنة;2
او فرمانده ميمنه3 لشكر ]معاويه[ بود… وى مى جنگيد در حالى كه دو شمشير بسته بود، امّا پس از آن پشيمان شد و مى گفت: مرا چه به صفين! مرا چه به جنگ با مسلمانان! اى كاش بيست سال پيش از صفين مرده بودم.
نكته قابل ملاحظه ديگرى كه در زندگى و شخصيت عبدالله بن عمرو بن عاص وجود دارد، اشتهار وى به وارد كردن اسرائيليّات در احاديث مسلمين است.4
همه مى دانيم، يكى از مشكلات اساسى در جوامع روايى ـ اعم از روايات تفسيرى و غير تفسيرى ـ داخل شدن اسرائيليّات در آن هاست. اين روايات از منابع اهل كتاب، به ويژه يهوديان نقل و در لابلاى كتاب هاى مسلمانان وارد شده است.
فراگيرى مطالب يهوديان و نقل حرف هاى آن ها در ميان مسلمانان، در عصر حيات رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز اتفاق افتاده است. برخى از اصحاب بدون اجازه و رضايت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با يهوديان ارتباط داشتند و نزد آن ها تورات مى خواندند. بر اساس برخى نقل ها، عمر در مواردى مطالبى از تورات را نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل كرد كه اين كار موجب عكس العمل شديد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شد.5
آن چه تأمل بيشترى مى طلبد، تسلّط برخى از صحابه به زبان عبرى است. زيد بن ثابت كه در زمان سقيفه و پس از آن در جمع قرآن و امورات حكومتى نقش اساسى و پست هاى كليدى داشته است، به جهت تولد در خانواده اى يهودى، به زبان عبرى مسلّط بوده است. دستگاه حاكم كه خواسته است شخصيت واقعى وى مخفى بماند، كوشيده تا تسلط زيد به زبان عبرى را توجيه كند; از اين رو در نقل ها آورده اند كه وى به دستور رسول خدا صلى الله عليه وآله زبان عبرى را در مدتى كمتر از پانزده روز فرا گرفت!6
براى دست يابى به حقيقت موضوع، توجه به دو نكته راه گشاست:
نخست: اين كه فراگيرى زبان بيگانه در حدّى كه انسان به خواندن و نوشتن آن زبان تسلط يابد نيازمند صرف مدّتى طولانى است.
دوم: يهوديان هرگز به كسى زبان عبرى آموزش نمى دادند، مگر به هم پيمانان خود.
اين شواهد و قرائن حاكى از نفوذ يهود در ميان مسلمانان است. در اثر اين نفوذ، مطالب بسيارى از اسرائيليات وارد منابع و متون اسلامى گرديد. چنان كه اشاره شد، يكى از كسانى كه در ورود اين مطالب به جوامع روايى مسلمانان نقش داشته، عبدالله بن عمرو بن عاص است به طورى كه سيوطى مى گويد:
وورد عن عبدالله بن عمرو بن العاص أشياء تتعلق بالقصص وأخبار الفتن والآخرة وما أشبهها بأن يكون مما تحمّله عن أهل الكتاب;7
از عبدالله بن عمرو بن عاص مطالبى وارد شده است كه شامل قصه ها، اخبار فتنه ها و آخرت و و مواردى از اين قبيل به طورى كه اين مطالب را از اهل كتاب گرفته است.
ابن حجر مى نويسد:
إنّ عبدالله قد ظفر في الشام بحمل جمل من كتب أهل الكتاب، فكان ينظر فيها ويحدّث منها، فتجنب الأخذ عنه لذلك كثير من أئمة التابعين;8
پس از فتح شام، عبدالله به اندازه بار يك شتر از كتاب هاى اهل كتاب را به دست آورد. وى از اين منابع حديث نقل مى كرد; از اين رو بسيارى از امامان تابعين از نقل حديث او خوددارى كردند.
نكاتى در اين نقل وجود دارد كه توجه به آن ها ضرورى است، از جمله:
نخست: احاديث عبدالله بن عمرو بن عاص از ابوهريره بيشتر بوده است;
دوم: اسرائيليات به عنوان احاديث پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وارد متون اسلامى شده است.
افرادى كه از كتاب هاى يهوديان حديث نقل مى كردند، به مستندات خود اشاره نمى كردند، بلكه اين مطالب را به رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت مى دادند. كناره گيرى تابعين از احاديث عبدالله بن عمرو بن عاص نيز به همين جهت بوده است.
ملا على قارى در كتاب شرح نخبة الفكر ـ كه در علم حديث است و از كتب بسيار معتبر در ميان اهل سنّت به شمار مى رود ـ مى نويسد:
الذي عُرف بالنظر في الإسرائيليات كعبدالله بن سلام وكعبدالله بن عمرو بن العاص… حتى كان بعض أصحابه ربّما قال: حدّثنا عن النبي صلّى الله عليه وآله ولا تحدّثنا من الصحيفة;9
كسانى كه به نظر در اسرائيليات شناخته شده بودند، مثل عبدالله بن سلام و عبدالله بن عمرو بن عاص… ]كارشان به جايى رسيده بود كه[ گاهى برخى از صحابه به آن ها مى گفتند كه آن چه را از پيغمبر صلى الله عليه وآله شنيده اى براى ما بگو، نه آن چه را از اين كتاب ها گرفته اى!
جاى بسى تأسف است كه برخى از مسلمانان تفسير قرآن را از چنين افرادى اخذ مى كنند و مبانى اعتقادى خود را بر پايه احاديث اين اشخاص استوار مى سازند! آيا مسلمانان به اين موضوع انديشيده اند كه چرا بايد امامان اهل بيت عليهم السلام و حاملان علوم قرآن به حاشيه رانده شوند و در مقابل، پرچمداران دشمنى با اميرالمؤمنين عليه السلام پايه گزار اعتقادات مسلمين باشند؟!
1 . المصنف (ابن أبي شيبة): 6 / 179; المستدرك على الصحيحين: 3 / 527; مجمع الزوائد: 7 / 240; تاريخ مدينة دمشق: 31 / 278; الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 3 / 1375، شماره 2340; أسد الغابة: 4 / 328.
2 . أسد الغابة: 3 / 234.
3 . لشكر از سه قسمت اصلى ميمنه (طرف راست لشكر)، ميسره (طرف چپ لشكر) و قلب (وسط لشكر) تشكيل مى شده است.
4 . الإتقان في علوم القرآن: 2 / 498، شماره 6397.
5 . سنن الدارمي: 1 / 115; فتح الباري: 13 / 437; مجمع الزوائد: 1 / 174.
6 . الطبقات الكبرى: 2 / 358.
7 . الإتقان في علوم القرآن: 2 / 498، شماره 6397.
8 . فتح الباري: 1 / 184. هم چنين ر.ك: تحفة الأحوذي: 7 / 359.
9 . شرح نخبة الفكر: 1 / 549.