عدم دعوت مردم به بدعت
چون كنار گذاشتن احاديث اهل بدعت عملاً ناممكن مى نمود، اهل سنّت براى حلّ اين مشكل ضابطه نخست را مشروط كردند، بدين ترتيب كه گفتند: اگر راوى از اهل سنّت باشد، حديثش را اخذ مى كنيم و اگر از اهل بدعت باشد، به شرطى حديثش پذيرفته مى شود كه مردم را به بدعت خويش دعوت نكند; ولى چنان چه مردم را به بدعت دعوت كند، حديث وى مردود خواهد بود.
اين سخن بسيار متين است، زيرا بدعت به معناى افزودن به دين يا كاستن از دين است و اهل بدعتى كه مردم را به مكتب خود دعوت مى كند، بدعت هاى خود را به عنوان حديث از رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد دين خواهد كرد، پس اگر حديثش قبول شود، باب جعل احاديث و دخول بدعت ها در دين گشوده مى شود.
پس ضابطه جرح و تعديل تا اين جا چنين شد: «نأخذ بحديث أهل السنة بلا قيد وشرط». وملاك اهل بدعت هم بدين قرار است: «كلّ من لم يكن من اهل السنّة فهو من اهل البدعة». در مواجهه با اهل بدعت نيز گفته شده است:
من رأى رأياً ولم يدع إليه احتمل، ومن رأى رأياً ودعا إليه فقد استحقّ الترك;1
اگر كسى ]در مقابل اهل سنّت[ نظر ديگرى داشت و ]كسى را به مكتب خود [دعوت نكرد، مى توان او را پذيرفت; و هر كس مكتب فكرى جديدى داشت و به مكتب خود دعوت كرد، مستحق ترك است.
چنان كه پيشتر اشاره شد، بى اعتبارى اهل بدعت و احاديث آن ها موجب مخدوش شدن صحيحين است و با اين كار، ترك روايات بسيارى لازم مى آيد. بدين روى اهل سنّت بر آن شدند تا شرط دعوت به مكتب را براى ردّ احاديث اهل بدعت اضافه كنند. بر اين اساس اهل سنّت مدعى شده اند در صحيحين از روات اهل بدعت حديثى نقل نشده است، امّا اين ادّعا درست نيست و اهل بدعتى كه مردم را به مكتب خويش مى خواندند نيز در ميان صحيحين فراوان هستند. براى نقض ادعاى اهل سنّت ارائه يك شاهد كافى است; زيرا موجبه جزئيه نقيض سالبه كليه است; از اين رو براى نشان دادن بى پايگى ضوابط ارائه شده و عدم التزام اهل سنّت به اين ضوابط، به ذكر يك نمونه اكتفا مى شود.
«عبّاد بن يعقوب رواجنى» از رجال صحيح بخارى و غير بخارى است.2 در احوالات وى گفته اند: «رافضيّ مشهور»3 و در علت رمى وى به رفض آمده است: «كان يشتم عثمان».4 پس عبّاد از نظر عالمان سنّى اهل بدعت و داراى مكتب است و بدعت خود را اظهار مى كرده است. در نتيجه معلوم است كه وى مردم را به شتم عثمان دعوت مى كرده است. ابن حبّان مى نويسد:
كان رافضياً داعية;5
او رافضى بود و مردم را به عقيده خود دعوت مى كرد.
علاوه بر عبّاد، راويان ديگرى از اهل بدعت هستند كه مردم را به مكتب خويش دعوت مى كرده اند، با اين حال احاديث آن ها در صحيحين نقل شده است. از آن جمله مى توان به: عبّاد بن منصور، عبدالمجيد بن ابى روّاد، عبدالله بن نجيح، شبابة بن سوار و ديگران اشاره نمود.
با اين حساب، لازمه التزام به اين ضابطه نيز حذف بسيارى از احاديث اهل سنّت به ويژه در صحاح است، و آنان نيز در عمل نتوانسته اند به اين ضابطه ملتزم شوند.
1 . الكفاية في علم الرواية: 155; معرفة الثقات: 1 / 106; تهذيب الكمال: 1 / 163.
2 . صحيح البخاري: 8 / 212; سنن الترمذي: 5 / 253، حديث 3705; سنن ابن ماجة: 1 / 471، حديث 1468; مسند احمد بن حنبل: 1 / 156 و منابع ديگر.
3 . مقدّمة فتح الباري: 411.
4 . ر.ك: تهذيب التهذيب: 5 / 96، شماره 183; مقدّمة فتح الباري: 411; تهذيب الكمال: 14 / 178.
5 . ر.ك: المجروحين (ابن حبّان): 172; مقدّمة فتح الباري: 2 / 411; ميزان الإعتدال: 2 / 380; الموضوعات (ابن جوزى): 1 / 397 و 2 / 26; تهذيب التهذيب: 5 / 96; منهاج السنّة: 8 / 129.