3 . يحيى بن معين [متوفاى 233]
وى در جرح و تعديل موقعيت والايى در ميان اهل سنّت داشته و امام عصر خود بوده است. از او به عنوان «شيخ المحدثين» تعبير مى شود. با اين حال يحيى بن معين مورد قبول و اعتماد همه علماى بزرگ سنّى نيست. برخى مطالب نيز از فساد اخلاقى وى حكايت دارد.
حسين بن فهم مى گويد: از يحيى بن معين شنيدم كه گفت:
كنت بمصر، فرأيت جاريةً بيعت بألف دينار. ما رأيت أحسن منها، صلّى الله عليها;1
من در مصر بودم. كنيزكى را به بازار آوردند و به هزار دينار فروختند ]كه من[ در زيبايى بهتر از او نديده ام، صلوات خدا بر او باد.
يحيى بن معين در مواجهه با كنيز زيباروئى بر او درود مى فرستد، و اين در حالى است كه اهل سنّت صلوات را بر كسى به غير از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله جايز نمى شمارند و اين نظر از آن جهت است كه شيعيان درود و صلوات را بر امامان اهل بيت عليهم السلام جايز و بلكه لازم مى دانند. اهل سنّت براى مخالفت با شيعه، صلوات را مختص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله گفته و تصريح مى كنند كه جايز نيست درباره كسى غير از رسول خدا «صلى الله عليه» گفته شود. به همين جهت راوى به يحيى بن معين اعتراض كرده و خطاب به وى مى گويد:
يا أبا زكريا! مثلك يقول هذا؟
اى ابوزكريا! آيا چون توئى چنين مى گويد؟!
راوى شأن و منزلت يحيى بن معين را بالاتر از آن مى داند كه اعتقاد خود را در مواجهه با زيبارويى ناديده بگيرد، امّا يحيى بن معين هوس بازى خود را آشكارتر مى كند و در پاسخ وى مى گويد:
نعم. صلى الله عليها وعلى كلّ مليح;2
آرى! صلوات خدا بر او و بر هر زيباروئى ]اعم از مرد و زن[.
علاوه بر فساد اخلاقى، اعتبار يحيى بن معين نيز از نظر برخى از بزرگان اهل سنّت مخدوش است. از ابوداوود سجستانى ـ كه مؤلف يكى از صحاح ستّه است ـ نقل شده كه در مورد يحيى بن معين بد مى گفته است.3
احمد بن حنبل نيز نقل حديث و شاگردى نزد يحيى بن معين را جايز نمى دانسته است. حافظ ذهبى مى نويسد:
كان لا يرى الكتابة عنه;4
او نوشتن احاديث ]يحيى بن معين[ را جايز نمى دانسته.
1 . تاريخ مدينة دمشق: 65 / 34; تهذيب الكمال: 31 / 561; تاريخ الإسلام: 17 / 410; سير أعلام النبلاء: 11 / 87 .
2 . همان.
3 . ميزان الاعتدال: 4 / 410، شماره 9636.
4 . ر.ك: سير أعلام النبلاء: 10 / 572 و 11 / 87 ; ميزان الإعتدال: 4 / 410، شماره 9639; تهذيب الكمال: 3 / 18، 21 و 356 و 31 / 564 و 10 / 572 و منابع ديگر.