2 . مالك بن انس [متوفاى 179]
مالك يكى از ائمه اربعه اهل سنّت است و مالكيه از فرقه هاى بزرگ فقهى به شمار مى آيد. اغلب مردم سرزمين هاى الجزاير، مغرب و برخى كشورهاى ديگر مالكى هستند و در فقه از مالك بن انس تقليد مى كنند. مالك علاوه بر اين كه از فقهاى بزرگ اهل سنّت و رئيس فرقه مالكيه است، مؤلف كتاب موطأ نيز باشد. چنان كه پيشتر اشاره شد، برخى معتقدند كتاب موطّأ بايد در زمره صحاح ستّه قرار گيرد. بنابراين مالك نزد اهل سنّت داراى شخصيت بزرگى است، امّا واقعاً همين طور است؟
در احوالات مالك نوشته اند: وى حدود سه سال در شكم مادرش باقى ماند1 و اين قضيّه عجيب براى اهل سنّت مشكل ساز شده است!
حافظ قاضى عياض مالكى، در كتاب ترتيب المدارك كه در احوال علماى فرقه مالكيّه تأليف كرده است، به موضوع فوق اقرار نموده است.2
محمّد بن اسحاق، مؤلف كتاب سيره و مغازى رسول الله صلى الله عليه وآله، با اشاره به توقف سه ساله مالك در رَحم مادر بر ضد مالك سخن گفته است. محمّد بن اسحاق همواره اين سؤال را مطرح مى كرده است كه اگر مالك واقعاً حلال زاده باشد، چگونه ممكن است نطفه وى سه سال در رحم مادرش باقى مانده باشد؟!3
علماى مالكى نيز اين مسأله را مطرح كرده و براى يافتن راه حلّ مناسبى براى آن تلاش بسيارى كرده اند. برخى گفته اند اين داستان در راستاى فضيلت سازى براى مالك ساخته و پرداخته شده است.
صرف نظر از اين موضوع، برخى از فقها و محدثين بزرگ اهل سنّت در وثاقت مالك ترديد كرده اند و او را از اعتبار انداخته اند. در برخى از كتب اهل سنّت مى خوانيم:
كان ابن أبي ذئب، وعبدالعزيز الماجشون، وابن أبي حازم، ومحمّد بن إسحاق يتكلّمون في مالك بن أنس;4
ابن ابى ذئب، عبدالعزيز ماجشون، ابن ابى حازم و محمّد بن اسحاق مالك را قدح مى كردند.
شافعى و احمد بن حنبل نيز ـ كه هر يك امام فرقه اى از فِرَق بزرگ اهل سنّت هستند ـ مالك بن انس را قدح و جرح كرده اند.5
علاوه بر همه اين قدح و جرح ها، اشكالات اساسى ترى بر مالك وارد است كه از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد:6
1 . مالك بن انس از گروه خوارج بود و عقيده آن ها را داشت.7
2 . وى در موارد متعدّدى نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام جسارت و بى ادبى كرده است. ابن تيميّه در كتاب منهاج السنّة، جسارت هاى مالك نسبت به آن حضرت را نقل و به آن ها استدلال مى كند.8
3 . على رغم اين كه مالك بن انس از شاگردان حضرت امام صادق عليه السلام بوده9 و از ايشان تمجيد مى كند،10 امّا در عمل نشان داده است كه آن حضرت را قبول نداشته و به روايت هاى ايشان اعتماد نمى كرده است، به طورى كه تا آن روايت منقول از امام صادق عليه السلام را شخص ديگرى نقل نمى كرده، روايت امام صادق عليه السلام را حجت نمى دانسته و به آن عمل نمى كرده است.11
با توجه به آن چه در مورد شخصيت مالك مطرح گرديد، روشن است كه وى به هيچ عنوان مورد وثوق و اعتماد نيست، مگر از باب الزام.
1 . سير أعلام النبلاء:8 / 55 و 132; تاريخ الإسلام: 11 / 319; العبر في خبر من غبر: 1 / 210; صفة الصفوة: 2 / 177، شماره 189.
2 . ترتيب المدارك وتقريب المسالك: 1 / 112. هم چنين ر.ك: الإنتفاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء: 12.
3 . تهذيب الكمال: 24 / 415; تاريخ بغداد: 1 / 239.
4 . ر.ك: تاريخ بغداد: 1 / 239; تهذيب الكمال: 24 / 415.
5 . تهذيب الكمال: 24 / 414 ـ 415; تاريخ بغداد: 1 / 239; سير أعلام النبلاء: 7 / 39; طبقات الشافعيّة الكبرى: 2 / 10; تاريخ مدينة دمشق: 35 / 184.
6 . براى اطلاع بيشتر ر.ك: إستخراج المرام: 3 / 169 ـ 203.
7 . الكامل في اللغة والادب: 3 / 158.
8 . منهاج السنّة: 2 / 42 و 202 و 7 / 371.
9 . مغاني الأخيار: 1 / 150، شماره 314.
10 . «ما رأت عين ولا سمعت أذن ولا خطر على قلب بشر أفضل من جعفر الصادق عليه السلام، فضلاً، وعلماً، وعبادة، وورعاً»; مناقب آل أبي طالب: 3 / 372.
11 . ميزان الإعتدال: 1 / 414، شماره 1519.