جمع بندى
بنابراين، هيچ يك از كتب سته اهل سنّت و مؤلفان آن ها خالى از طعن نيستند و به اعتراف عالمان اهل سنّت، در تمام اين كتاب ها احاديث ضعيف و بلكه موضوع فراوان وجود دارد. جاى بسى تعجب است كه على رغم اين همه اشكالات در كتاب هاى شش گانه آن ها، اهل سنّت آن ها را صحاح ناميده اند!!
افراطيّون اهل سنّت احاديث برخى از اين كتاب ها را مقطوع الصدور مى دانند. آن ها كراماتى براى كتاب بخارى نقل مى كنند1 تا جايى كه ابوزيد مروزى مى گويد: من در بين ركن و مقام به خواب رفتم. در همين حال پيامبر به خواب من آمد و فرمود:
يا أبا زيد، إلى متى تدرس كتاب الشافعي ولا تدرس كتابي؟ فقلت: يا رسول الله، وما كتابك؟ قال: جامع محمّد بن اسماعيل;2
اى ابوزيد! تا كى مى خواهى كتاب شافعى را تدريس كنى و كتاب مرا درس ندهى؟ گفتم: يا رسول الله، كتاب شما چيست؟ گفت: جامع محمّد بن اسماعيل!
و اين موضوع درجه تقواى عالمان سنّى را به خوبى نشان مى دهد. هم چنين به روشنى بيان گر وجود تناقض و تضاد در ميان اهل سنّت است.
1 . با مراجعه به مقدّمة فتح الباري، تا حدودى مى توان به ميزان غلوّ در شأن كتاب بخارى پى برد. ر.ك: مقدّمة فتح الباري: 5 و 490.
2 . سير أعلام النبلاء:12 / 438 و 16 / 315; تاريخ الإسلام: 26 / 505; مقدّمة فتح الباري: 490.