نمونه هايى از احاديث دروغ و باطل در كتاب بخارى
1 . بخارى حديثى را در كتاب التفسير و كتاب الجنائز از صحيح خود نقل كرده است. مضمون حديث چنين است:
وقتى عبدالله بن اُبىّ1 از دنيا رفت، فرزندش به خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله رسيد و از ايشان درخواست كرد كه بر جنازه پدرش نماز بخواند. عمر به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اعتراض كرد كه چرا بر جنازه اين شخص نماز مى خوانيد؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند مرا مخيّر كرده و فرموده است:
(اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ).2
در اين هنگام آيه زير نازل شد:
(وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَد مِنْهُمْ ماتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ).3
بر اساس حديث مذكور،4 خداوند سبحان پيامبر و حجت خويش را در مقابل عمر مغلوب كرده است! از اين روى با اين كه بخارى اين حديث را در چند موضع از كتاب خويش آورده است، علمايى چون ابوبكر باقلانى، امام الحرمين جوينى، ابوحامد غزالى، امام داوودى و ديگران با خدشه در سند حديث به بطلان آن تصريح كرده اند.5
2 . وى در جاى ديگر نقل مى كند:
سالى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله درخواست كردند كه براى نزول باران دعا كند. با دعاى رسول خدا صلى الله عليه وآله آن قدر باران باريد كه دوباره به خدمت ايشان آمدند و از مشكلات ايجاد شده بر اثر زيادى بارندگى شكايت كردند و از پيامبر صلى الله عليه وآله خواستند كه دعا كند تا باران فقط در بيرون شهر و به باغ ها و مزارع ببارد. پيامبر صلى الله عليه وآله نيز به خداوند عرضه داشت: «اللّهمّ حوالينا ولا علينا»; خداوندا باران را به اطراف بباران، نه بر ]شهر[ ما.6
راوى حديث اسباط بن نصر است كه نزد بسيارى از علماى سنّى اعتبارى ندارد. ابن حجر عسقلانى در فتح البارى و تهذيب التهذيب اين حديث را منكر شمرده است.7
عينى حنفى در عمدة القارى و كرمانى در الكواكب الدرارى ـ كه هر دو از شروح بخارى هستند ـ به بطلان اين حديث حكم كرده اند. داوودى و دمياطى ـ كه از محدّثان بزرگ اهل سنّت مى باشند ـ نيز اين حديث را باطل مى دانند.8
3 . در صحيح بخارى حديثى آمده كه آن را مسروق بن اجدع از ام رومان9 نقل مى كند.10 اين در حالى است كه بسيارى از عالمان سنّى ـ كه هر يك در علم حديث صاحب نظرند ـ اين حديث را غير صحيح مى دانند. آن ها تصريح مى كنند كه مسروق بن اجدع هرگز اُم رومان را نديده و او را درك نكرده است تا از او حديث نقل كند.
برخى از حفّاظى كه حديث مسروق را غير صحيح مى دانند، عبارتند از:
خطيب بغدادى، ابن عبدالبرّ، قاضى عياض، ابراهيم بن يوسف، ابوالقاسم سهيلى، ابن سيد الناس، جمال الدين مزّى، شمس الدين ذهبى، صلاح الدين علايى، ابوبكر بن العربى مالكى و جمعى ديگر از صاحب نظران در علم حديث.
ابن حجر در تهذيب التهذيب مى نويسد:
قال الخطيب: مسروق لم يدرك اُم رومان;11
خطيب مى گويد: مسروق اُم رومان را درك نكرده است.
در نتيجه به اعتقاد بسيارى از بزرگان اهل سنّت و حتى شارحان صحيح بخارى، در اين كتاب احاديث باطلى وجود دارد كه به همين چند مورد منحصر نيست و از اين قبيل فراوان است.12
با وجود عدم اعتبار وى در نزد بسيارى به ويژه متقدّمان اهل سنّت و معاصران وى، جاى بسى تعجّب است كه متأخّران اهل سنّت معتقدند تمام احاديث كتاب بخارى صحيح و مقطوع الصدور هستند و در اين سخن بسيار مبالغه مى كنند، به طورى كه افرادى همانند ابن روزبهان و امام الحرمين جوينى قائلند كه اگر كسى قسم بخورد كه تمام احاديث صحيحين گفتار رسول الله صلى الله عليه وآله و مطابق با واقع است، قَسَمش صحيح است و كفاره ندارد!13
حافظ نووى مى نويسد:
وقد قال امام الحرمين: لو حلف انسان بطلاق امراته أنّ ما في كتابي البخاري ومسلم ممّا حكما بصحّته من قول النبي صلّى الله عليه وآله لما ألزمته الطلاق;14
اگر كسى قسم بخورد بر اين كه، اگر احاديث دو كتاب بخارى و مسلم از دو لب مبارك رسول الله صادر نشده باشد، من زنم را طلاق مى دهم; قسم او صحيح است و زنش مطلقه نيست.
برخى هم گفته اند پس از قرآن كريم كتابى به مرتبه صحيح بخارى نرسيده است.15
البته در مورد صحيح مسلم نيز چنين قولى وجود دارد و حتى برخى از بزرگان اهل سنّت مثل حافظ ابوعلى نيشابورى و حافظ ابن حزم اندلسى، كتاب مسلم را بر كتاب بخارى مقدم داشته اند;16 اما اكثر عالمان سنّى به قول نخست معتقدند و براى كتاب بخارى كرامات، مقامات و فضايلى ذكر مى كنند كه بسيار عجيب است!17
شايد مهم ترين دليل چنين اقبالى به كتاب بخارى، شدّت دشمنى و مخالفت آشكار وى با اهل بيت پيامبر عليهم السلام است.
1 . عبدالله بن اُبىّ از منافقان مدينه بود.
2 . سوره توبه: آيه 80 .
3 . همان: آيه 84 .
4 . صحيح البخاري: 2 / 76 و 100، 5 / 206 ـ 207 و 7 / 36.
5 . ر.ك: فتح الباري: 8 / 255 ـ 256; عمدة القاري: 18 / 274.
6 . صحيح البخاري: 2 / 19.
7 . فتح الباري: 2 / 424 ـ 425; تهذيب التهذيب: 1 / 185 ـ 186، شماره 396.
8 . ر.ك: عمدة القاري: 7 / 46.
9 . ام رومان مادر عايشه است.
10 . «حدثنا موسى، حدثنا أبو عوانة، عن حصين، عن أبي وائل، قال: حدثني مسروق بن الأجدع، قال: حدثني أم رومان وهي أم عايشة، قالت: بينا أنا وعايشة أخذتها الحمى…»; صحيح البخاري: 4 / 123، 5 / 60 و 216 ـ 217 و 6 / 10.
11 . تهذيب التهذيب: 12 / 412. هم چنين ر.ك: الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 4 / 1937; فتح الباري: 7 / 337; تهذيب الكمال: 35 / 360 ـ 361; الإصابة: 8 / 393; إمتاع الأسماع: 6 / 179; تاريخ بغداد: 13 / 233، شماره 7202.
12 . براى اطلاع بيشتر ر.ك: نفحات الأزهار: 6 / 182 ـ 238.
13 . شرح صحيح مسلم: 1 / 19.
14 . همان.
15 . مقدّمة فتح الباري: 10; شرح صحيح مسلم: 1 / 14; البدر المنير: 1 / 297; فيض القدير شرح الجامع الصغير: 1 / 32.
16 . ر.ك: شرح صحيح مسلم: 1 / 14; تذكرة الحفّاظ: 2 / 589.
17 . ر.ك: إرشاد السارى: 1 / 29.