عمر و سخن از جانشينى خود
نمونه يكم. اهل سنّت چنين روايت مى كنند:
عمر بن خطّاب در آخرين لحظات زندگى خود بود كه به او گفتند: «اگر مى خواستى كسى را به جانشينى منصوب كنى چه كسى را انتخاب مى كردى؟»
عمر پاسخ داد: اگر ابوعبيده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشينى انتخاب مى كردم.
البته ما نمى خواهيم از موضوع بحث خارج شويم; چرا كه هدف ما تنها ارائه شاهدى است كه بر اين مطلب دلالت داشته باشد كه محبوب ترين بودن، دليل افضليّت است و افضليّت نيز از نظر كتاب، سنّت، عقل و خردمندان دليلى بر امامت و خلافت كلّى است و ما در گفتار عمر ديدگاهى داريم كه در جاى خود بحث شده است.
در توضيح سخن عمر مى گوييم: او مى گويد: اگر ابوعبيده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشينى خود انتخاب مى كردم.
اگر خداوند متعال از وى بپرسد: چرا و با چه معيارى ابوعبيده را در صورت زنده بودن، جانشين خود مى كردى؟!
مى گويد: اگر پروردگارم از من بپرسد، مى گويم: از پيامبر تو شنيدم كه مى گفت: ابوعبيده، امين اين امّت است.
هم چنين عمر مى گويد: اگر سالم، غلام ابوحذيفه زنده بود او را جانشين خود مى كردم.
ما در اين مورد نيز ديدگاهى داريم كه در جاى خود بحث خواهد شد.
عمر مى گويد: اگر پروردگارم از من بپرسد، مى گويم: از پيامبرت شنيدم كه مى گفت: به راستى سالم، خداوند را بسيار دوست دارد.
دليل عمر بن خطّاب براى جانشينى نزد خداوند اين است كه از پيامبر شنيده است كه مى گفت: به راستى سالم، خداوند را بسيار دوست دارد.
بنابراين، حُبّ و دوستى به ملاك و معيارى براى خلافت و جانشينى تبديل شد. از سوى ديگر، اجماع بر اين بود كه امام بايستى از قريش باشد. اما چرا سالم غلام ابى حذيفه با اين وضعيّت مدّ نظر عمر بن خطّاب بود؟ در اين باره در جاى خود بحث خواهيم كرد.
گفتنى است كه اين نمونه تاريخى در منابع اهل سنّت از جمله تاريخ طبرى و الكامل في التاريخ ابن اثير و منابع ديگر آمده است.1
1 . تاريخ طبرى: 2 / 580، الكامل في التاريخ: 3 / 65.