ايرادهاى متفاوت
لازم به ذكر است كه ايرادكنندگان بر روايتى كه پيشوايان اهل سنّت نظير: طبرانى، ابن ابى حاتم، ابن منذر، حاكم نيشابورى، ابن مردويه، از حسين اشقر، از قيس بن ربيع، از اعمش، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل كرده اند، با تعبيرهاى گوناگونى ايراد گرفته اند; از اين رو جلال الدين سيوطى فقط گفته است كه اين سند، ضعيف است و آلوسى نيز در اين اظهار نظر از وى پيروى كرده است.
ابن حجر در كتاب الكاف الشاف في تخريج أحاديث الكشّاف مى نويسد: حسين اشقر از نظر نقل حديث ضعيف و ساقط است.
او جز اين تعبير، در جاى ديگر تعبير ديگرى ندارد; ولى در فتح البارى مى نويسد: اسناد حسين، بى ارزش است; زيرا او از نظر نقل حديث، ضعيف و رافضى است.
ابن كثير ـ و به پيروى از او قسطلانى ـ درباره حسين اشقر مى گويند: وى شيخ شيعى متعصبى بود. او در خصوص اسناد ابن ابى حاتم ـ كه در آن تعبير: «شخص نامبرده» آمده ـ مى افزايد: در اين سند شخص مبهم و ناشناخته منكرى وجود دارد.
هيثمى در اين باره زياده روى كرده و گويد: اين روايت را طبرانى با سند حرب بن حسن طحّان، از حسين اشقر، از قيس بن ربيع نقل كرده كه علماى رجالى نيز اين راويان را توثيق كرده و گروه ديگرى آن ها را تضعيف كرده اند و ديگر راويان اين روايت، ثقه و مورد اعتماد هستند.
بنابر آن چه كه در شرح حال حسين اشقر آورديم ديگر جايى براى سخن سيوطى و آلوسى نماند. سخن ابن كثير درباره اشقر نيز اين چنين است.
اما سخن او كه مى گويد: «در اين سند فرد ناشناخته و منكرى وجود دارد»، بايد بگوييم كه اگر او همان حرب بن حسن طحّان است كه ايرادى بر او وارد نيست. ما در آينده شرح حال او را خواهيم آورد و اگر آن فرد ناشناخته و منكر، راوى ديگرى است; پس اشكال به تبعيت از آن، رفع خواهد شد؟
با اين بيان سخن ابن حجر در كتاب الكاف الشاف في تخريج أحاديث الكشّاف نيز ساقط مى شود.
اما در مورد سخن او در فتح البارى مى توان گفت كه اين ايراد فقط براى اشقر وارد است، به اين كه او را به رافضى بودن وصف كرده و به اين جهت از نظر حديث، تضعيف نموده است و ممكن است منظور از ضعيف بودن غير از اشقرى باشد كه به رافضى بودن توصيف نموده است و اين ديدگاه به نظر واقع، نزديك تر است.
و به نظر مى رسد منظور او قيس بن ربيع است كه ديگران او را ضعيف پنداشته اند كه اينك به شرح حال قيس بن ربيع مى پردازيم.
3 . قيس بن ربيع.
ابومحمّد قيس بن ربيع اسدى كوفى از راويان ابوداوود، ترمذى و ابن ماجه است.1
عدّه بسيارى از پيشوايان حديث، در كتاب هاى شش گانه صحيح و منابع ديگر، مانند سفيان ثورى، شعبة بن حجّاج، عبدالرزّاق بن همام، ابونعيم فضل بن دكين، ابوداوود طيالسى، معاذ بن معاذ و ديگران از او روايت كرده اند.2
اكنون برخى از سخنان آنان را در توثيق، مدح و ثناى او به اختصار مى آوريم.
ابوداوود طيالسى از شعبه چنين نقل مى كند كه از ابوحصين شنيدم كه قيس بن ربيع را مدح و تمجيد مى كرد. وى مى گويد: شعبه به به ما گفت: قيس را پيش از آن كه بميرد دريابيد.
عفّان گويد: به يحيى بن سعيد گفتم: آيا او را به دروغ گويى متهم مى كنيد؟
گفت: نه!
عفّان گويد: قيس، فردى ثقه و مورد اعتماد بود كه ثورى و شعبه او را توثيق مى كردند.
درباره قيس، حاتم بن ليث از ابوالوليد طيالسى چنين نقل مى كند:
قيس بن ربيع فردى ثقه و مورد اعتماد بود و احاديث معتبرى داشت.
احمد بن صالح گويد: به ابونعيم گفتم كه درباره قيس بن ربيع چيزى در دل داريد؟
گفت: نه!
عمرو بن على گويد: از معاذ بن معاذ شنيدم كه قيس را خوب تمجيد مى كرد.
از طرفى، يعقوب بن شيبه سدوسى گويد: قيس بن ربيع در نزد همه اصحاب ما، فرد راستگويى است. كتاب وى ارزشمند است; ولى جدّاً حافظه خوبى نداشت. احاديث او مضطرب، خطاهاى او فراوان و روايت هاى او ضعيفند.
ابن عدى گويد: همه روايات قيس، معتبر است و سخن درباره او همان است كه شعبه گفته است.
بنا بر آن چه گفته شد، چند نكته را مى توان مطرح نمود:
1 . فرماندار بودن او، قيس فرماندار مدائن از جانب منصور بود كه مردم به علّت بدرفتارى او با آنان، از وى متنفر شدند.
2 . شيعه بودن او. اين مطلب را ذهبى از احمد بن حنبل نقل كرده است.3
3 . وجود حديث هاى منكر در نزد او.
حرب بن اسماعيل گويد: به احمد بن حنبل گفتم: چه چيزى باعث تضعيف قيس بن ربيع شده است؟
گفت: وى حديث هاى منكرى نقل كرده است; ولى گفته اند: هنگامى كه قيس به كهن سالى رسيد، فرزندش اين احاديث را در احاديث او وارد كرد و او نيز اين احاديث را نقل كرد.4
و از آن جايى كه قيس ذاتاً فرد راستگو، ثقه و مورد اعتماد بود و اين روايت ها در روايت هاى او داخل شده بود و از او نبود; ذهبى مى گويد: قيس، ذاتاً فرد راستگويى است; ولى حافظه خوبى نداشت.5
حافظ ابن حجر عسقلانى درباره وى گويد: قيس، فرد راستگو بود; هنگامى كه به سن كهن سالى رسيد، دچار اختلال حواس شد و فرزندش برخى احاديث را در احاديث او وارد كرد و او نيز اين احاديث را نقل كرد.6
بنابر آن چه گفته شد، اگر منظور ابن حجر عسقلانى در مقدمه فتح البارى تضعيف اين راوى است، در واقع با اين سخن، گفتار پيشين خود را نقض كرده است.
4 . حرب بن حسن طحّان
درباره حرب بن حسن سخنى از عالمان رجالى نقل نشده و مورد تضعيف قرار نگرفته است; جز از جانب هيثمى، با اين حال او به مورد اعتماد بودن حرب، تصريح كرده و به تضعيف كننده، اشاره اى نكرده و دليل تضعيف را نيز بيان ننموده است.
ابن ابى حاتم گويد: از پدرم درباره حرب بن حسن طحّان پرسيدم، در پاسخ گفت: او استاد حديث است.7
ابن حجر نيز به نقل از ازدى درباره وى گويد: احاديث او مشكلى نداشتند.
از طرفى، ابن حبان نيز او را در زمره راويان مورد اعتماد قرار داده است.
ابن نجاشى مى گويد: وى داراى كتابى بود كه از جهت اعتقادى شيعه بود و روايات اهل سنّت را نقل مى كرد. يحيى بن زكريا لؤلؤى از او روايت نقل كرده است.8
ناگفته نماند كه نمى توان براى سخن ازدى ارزشى قائل شد; آن سان كه ذهبى تصريح كرده و مى گويد: نمى توان به سخن ازدى ارزش داد; چرا كه به راحتى ديگران را جرح و تضعيف مى كرد.
1 . ر.ك: تهذيب الكمال: 24 / 25، تهذيب التهذيب: 8 / 350 و منابع ديگر.
2 . تهذيب الكمال: 24 / 27.
3 . ميزان الاعتدال: 3 / 393.
4 . تاريخ بغداد: 12 / 456 ـ 462، تهذيب الكمال: 24 / 25 ـ 37، سير اعلام النبلاء: 8 / 41 ـ 44، تهذيب التهذيب: 8 / 350 ـ 353.
5 . ميزان الاعتدال: 3 / 393.
6 . تقريب التهذيب: 2 / 128.
7 . الجرح والتعديل: 3 / 252.
8 . لسان الميزان: 2 / 184.