روايت پيشوايان بزرگ اهل سنّت

روايت پيشوايان بزرگ اهل سنّت
جلال الدين سيوطى روايتى را از پيشوايان عالمان اهل سنّت مانند ابن منذر، ابن ابى حاتم و طبرانى نقل كرده و سند آن حديث را تضعيف نموده است و شهاب الدين آلوسى نيز از او پيروى كرده است.
البته در اين باره، هيثمى، ابن كثير و ابن حجر عسقلانى از آن دو پيشى گرفته اند.
ابن حجر در شرح صحيح بخارى مى نويسد:
روايتى را كه سعيد بن جبير به طور قطع مطرح كرده است گاهى از خود سعيد به نقل از ابن عباس به صورت مرفوع نقل شده است; از اين رو طبرانى، ابن ابى حاتم با سند قيس بن ربيع، از اعمش، از سعيد بن جبير، از ابن عباس چنين نقل مى كند كه گويد:
هنگامى كه آيه مودّت نازل شد، مردم گفتند: اى رسول خدا! خويشاوندان واجب الاطاعه شما چه كسانى هستند… .
ابن حجر در ادامه مى گويد كه سند اين حديث ضعيف است.
گروهى از مفسّران نيز به اين گونه تفسير يقين دارند و آنان به همين روايتى كه طبرانى، ابن ابى حاتم از ابن عباس نقل نموده اند اعتماد كرده اند، در حالى كه اسناد اين حديث سست و بى ارزش است; زيرا برخى راويان آن، از نظر نقل حديث، ضعيف و برخى رافضى هستند.1
ابن حجر در كتاب الكاف الشاف في تخريج أحاديث الكشّاف در هنگام نقل اين احاديث مى نويسد:
اين حديث را طبرانى، ابن ابى حاتم، حاكم نيشابورى در كتاب مناقب الشافعى با سند حسين اشقر، از قيس بن ربيع، از اعمش، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل كرده است; در حالى كه حسين اشقر از نظر نقل حديث، ضعيف و ساقط است.
ابن كثير نيز در اين باره چنين اظهار نظر كرده است: ابن ابى حاتم از على بن الحسين، از مردى كه نام برده، از حسين اشقر، از قيس، از اعمش از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل مى كند… .
ابن كثير پس از نقل اين حديث از ابن ابى حاتم، مى نويسد: اين سند، ضعيف است; زيرا يكى از راويان آن فرد مبهم و ناشناخته و منكر است كه از بزرگ شيعى متعصب يعنى حسين اشقر نقل كرده است.
قسطلانى نيز از ديدگاه ابن كثير پيروى كرده است. آن جا كه مى گويد:
ابن ابى حاتم از ابن عباس نقل كرده كه گويد: هنگامى كه آيه مودّت نازل شد، گفتند: اى رسول خدا! كسانى كه خداوند به مودّت و دوستى آنان دستور داده است، چه كسانى هستند؟
فرمود:
فاطمة وولداها عليهم السلام;
حضرت فاطمه و دو فرزند گرامى آن بزرگوار عليهم السلام.
قسطلانى پس از نقل اين حديث گويد: ابن كثير در ذيل اين حديث مى نويسد: سند آن ضعيف است; زيرا كه فرد مبهم و ناشناخته و منكرى در آن وجود دارد كه او فقط از شيعى متعصب يعنى حسين اشقر روايت مى كند.2
هيثمى در اين رابطه گويد: اين روايت را طبرانى با سند حرب بن حسن طحّان، از حسين اشقر، از قيس بن ربيع نقل كرده كه راوى شناسان همه اين راويان را توثيق كرده اند; اما برخى ديگر آنان را ضعيف دانسته اند; ولى ديگر راويان آن مورد اعتماد هستند.3

1 . فتح البارى: 8 / 458.
2 . ارشاد السارى: 7 / 331.
3 . مجمع الزوائد: 7 / 103.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *