علم كلام
متكلّمان اهل سنّت نيز در هنگام بحث پيرامون ادلّه و شروط امامت، اوصاف امام و حكم خروج كنندگان بر وى، از حرام بودن خروج بر امام سخن به ميان مى آورند. اينان با استناد به چنين احاديث جعلى و معلوم الحال معتقدند كه حتّى اگر امام با زور و شمشير، حكومت را در دست گيرد و فسق و ستم نيز از او سر زند، باز هم نبايد بر او خروج كرد… .
يكى از دشمنان متعصّب اهل بيت عليهم السلام در اين زمينه افراط كرده و درباره شهادت امام حسين عليه السلام سِبط پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله سخنانى را بر زبان رانده است كه هيچ مسلمانى بر زبان جارى نمى سازد. وى مى گويد:
«هيچ كس بدون تأويل عليه حسين عليه السلام خروج نكرد؛ بلكه همگى با استناد به سخنان جدّش سرور انبيا به جنگ وى رفتند. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از فساد اوضاع خبر داده و مردم را از ورود به فتنه ها بر حذر داشته بود. آن حضرت در اين زمينه سخنان فراوانى دارد كه مى توان به روايت مسلم از زياد بن علاقه از عرفجة بن شريح اشاره نمود. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در اين حديث مى فرمايد:
خصلت هاى زشت فراوانى نمايان خواهد شد، پس اگر كسى خواست امر اين امت را ـ كه همگى با هم متّحدند ـ پراكنده سازد، وى را ـ هر كس كه باشد ـ با شمشير از پاى درآوريد.
بنابراين مردم با استناد به اين حديث و امثال آن به جنگ با حسين رفتند… بگذاريد يك سياه پوست بينى بريده بر اساس دستورات صاحب شرع صلوات اللّه وسلامه عليه حكومت را در دست گيرد…».
وى در ادامه مى گويد:
«بخارى روايتى را عبداللّه بن دينار نقل كرده است. عبداللّه مى گويد:
هنگامى كه مردم با عبدالملك بن مروان بيعت كردند، ديدم ابن عمر چنين مى نويسد: من در حدّ توان خود در اطاعت از اميرالمؤمنين عبدالملك بر اساس سنّت خدا و سنّت رسول او، تلاش خواهم كرد و فرزندانم نيز همين رويه را در پيش خواهند گرفت».1
برخى ديگر از علماى اهل تسنّن حديث «پيروى از سنّت پيامبر و خلفا» را به عنوان يكى از دلايل خلافت خلفاى چهارگانه مطرح نموده اند و آن را در مقابل احاديثى قرار داده اند كه بر خلافت بلافصل امير مؤمنان على عليه السلام پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله دلالت مى كند. از جمله اينان مى توان به شيخ عبدالعزيز دهلوى اشاره كرد كه اين حديث را در مقابل حديث ثقلين ـ كه در نزد شيعه و سنّى به تواتر رسيده است ـ قرار مى دهد.2
1 . العواصم من القواصم: 264.
2 . تحفة إثنا عشريه: 219.