على برادر پيامبر
راويان بسيارى نقل كرده اند كه در روز مؤاخات و برادرى، پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله، امير مؤمنان على عليه السلام را برادر خود قرار دادند.
ابن تيميّه در اين زمينه مى نويسد:
امّا حديث برادرى پيامبر با على دروغ و باطل است… پيامبر، نه على و نه هيچ كس ديگر را برادر قرار نداد و حديث برادريش با على و نيز برادرى ابوبكر با عمر از دروغ هاى مسلّم است… پيامبر هيچ گاه على و غير او را برادر خود قرار نداد و هر چه در اين خصوص وارد شده بدون ترديد دروغ است.
تمامى احاديثى كه در برادرى مهاجران و انصار با يك ديگر وارد شده، دروغ است و هيچ گاه پيامبر، على را برادر خود قرار نداده است… همه احاديث برادرى پيامبر با على، جعلى و دروغ است.
آن چه گذشت عبارت هايى است كه ابن تيميّه در جاهاى متعددى از منهاج السنّه آورده و حديث مؤاخات را تكذيب كرده است.1
در حالى كه حديث برادرى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله با امير مؤمنان على عليه السلام در كتاب هاى سنن تِرمذى، الطبقات الكبرى، المستدرك على الصحيحين، مصابيح السنّة، الإستيعاب، البداية والنهايه، الرياض النضره، مشكاة المصابيح، الصواعق المحرقه و تاريخ الخلفاء آمده است.2
از طرفى، برخى از صحابه نيز اين حديث را نقل كرده اند كه عبارتند از:
امير مؤمنان على عليه السلام، عبداللّه بن عباس، ابوذر، جابر، عمر بن خطّاب، انس بن مالك، عبداللّه بن عمر، زيد بن ارقم و… .
نكته قابل توجه اين كه بسيارى از بزرگان اهل سنّت در اين باره به ابن تيميّه اعتراض كرده اند.
حافظ ابن حجر، پس از آن كه اين حديث را از واقدى، ابن سعد، ابن اسحاق، ابن عبدالبرّ، سهيلى، ابن كثير و ديگران نقل مى كند مى گويد:
ابن تيميّه در كتابى كه در ردّ ابن مطهر رافضى (علامه حلى) نوشته است (يعنى منهاج السنّه) جريان برادرى بين مهاجران; به خصوص برادرى پيامبر با على را انكار كرده است. او مى گويد: چون قرار دادن برادرى با يك ديگر براى اين است كه انسان ها با يك ديگر مدارا كنند و دل ها به هم نزديك شوند; بنابراين معنا ندارد كه پيامبر با كسى برادر شود، يا يكى از مهاجران با ديگرى برادر گردد.
ابن تيميّه نصّ و تصريح پيامبر را با قياس ردّ كرده و از حكمت برادرى غافل شده است.
حافظ ابن حجر گويد:
اين حديث را ضياء مَقْدِسى ـ در آن چه كه از احاديث المعجم الكبير طبرانى انتخاب كرده ـ آورده است و ابن تيميّه تصريح كرده است كه احاديث اين كتاب، صحيح تر و قوى تر از احاديث المستدرك على الصحيحين حاكم نيشابورى است.3
زرقانى مالكى در شرح المواهب اللدّنيّه، هنگامى كه سخن از برادرى بين صحابه به ميان مى آيد مى گويد:
همان طور كه ابن عبدالبرّ و ديگران معتقدند اين عهد برادرى دو بار انجام شده است (از جمله يك بار در مكه پيش از آن كه پيامبر به مدينه مهاجرت كنند) در آن جا پيامبر مهاجران را با يك ديگر برادر قرار داد تا در غم و سرور يك ديگر شريك و در راه حقّ، استوار باشند. در آن واقعه ابوبكر را برادر عمر قرار داد و همين طور ميان هر دو نفر برادرى ايجاد كرد تا اين كه على باقى ماند و او گفت: اى رسول خدا! ميان تمام اصحابت برادرى ايجاد كردى; چه كسى برادر من است؟
پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:
أنا أخوك;
من برادر تو هستم.
احاديث بى شمارى درباره برادرى پيامبر با على وارد شده است. تِرمذى پس از نقل آن مى گويد: اين حديث «حديثِ حسن» است.4
هم چنين اين حديث را حاكم نيشابورى آورده و به صحت آن حكم كرده است. از پسر عمر نقل شده است كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله به على عليه السلام فرمود:
أما ترضى أن أكون أخاك!
آيا خشنود نمى شوى كه من برادر تو باشم؟
او گفت: چرا.
پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:
أنت أخي في الدنيا والآخرة;
تو برادر من در دنيا و آخرت هستى.
زرقانى مى افزايد:
ابن تيميّه، برادرى بين مهاجران را انكار كرده و مى گويد كه ميان پيامبر و على هيچ عهد برادرى رخ نداده است. او گمان مى كند كه اين حديث از احاديث دروغ است; اما حافظ ابن حجر عسقلانى سخن ابن تيميّه را رد كرده و گفته است كه به قياس اين حديث را نپذيرفته است.5
1 . ر.ك منهاج السنّه: 4 / 32 و 5 / 71 و 7 / 117، 279.
2 . سنن ترمذى: 5 / 595، الطبقات الكبرى: 2 / 60، المستدرك على الصحيحين: 3 / 16، مصابيح السنة: 40 / 173، الاستيعاب: 3 / 1089، البداية والنهايه: 7 / 371، الرياض النضره: 3 / 111، مشكاة المصابيح: 3 / 356، الصواعق المحرقه: 122، تاريخ الخلفاء: 159، مناقب الصحابه (احمد بن حنبل): ح 141، تاريخ مدينة دمشق (شرح حال اميرالمؤمنين عليه السلام): (شماره 148)، كنز العمّال: 13 / 106.
در كتاب هاى سيره و تاريخ نيز اين حديث را نقل كرده اند، از جمله: در سيره ابن هِشام: 2 / 109، عيون الاثر، ابن سيّد الناس: 1 / 264، سيره حلبى: 2 / 23 و السيرة الدحلانيّة: 1 / 322.
3 . فتح البارى فى شرح صحيح البخاري: 7 / 217.
4 . حديثِ حسن به اصطلاح اهل تسنّن، خبر مسندى است كه راويان آن، نزديك به درجه وثاقت باشند.
5 . شرح المواهب اللدّنيّه: 1 / 273.