به روايت نسائى
از ناقلان ديگر اين حديث، نَسائى است. وى به سند خود از حارث بن مالك اين گونه نقل مى كند كه حارث مى گويد: روزى به شهر مكّه وارد شدم و با سعد بن ابى وَقّاص ملاقات كردم. به او گفتم: درباره على فضيلتى شنيده اى؟
گفت: با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در مسجد بوديم شبان گاه پيامبر نداد داد:
ليخرج من المسجد إلاّ آل رسول اللّه وآل علي;
هر كس جز خاندان رسول خدا و خاندان على، بايد از مسجد خارج شوند.
سعد گفت: ما از مسجد خارج شديم، وقتى صبح شد، عموى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به حضورش آمد و عرض كرد: اصحاب و عموهايت را از مسجد بيرون كردى و اين جوان را باقى گذاشتى؟!
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
ما أنا أمرت بإخراجكم ولا بإسكان هذا الغلام. إنّ اللّه هو أمر به;
من به بيرون كردن شما و سكونت اين جوان امر نكردم; اين خداوند بود كه به اين عمل امر فرمود.
نَسائى مى افزايد: فطر مى گويد كه عبداللّه بن شريك، از عبداللّه بن رقيم، از سعد نقل كرده كه عباس به حضور پيامبر صلى اللّه عليه وآله آمد و عرض كرد: درِ همه خانه هاى ما، جز درِ خانه على را بستى؟
پيامبر فرمود:
ما أنا فتحتها ولا سددتها;1
من درى را نگشودم و درى را نبستم.
آن چه گذشت برخى از متن هاى حديث سدّ الأبواب بود كه بزرگان و پيشوايان حديث اهل تسنّن، آن را با متن هاى مختلف نقل كرده اند. البته اگر سندها و متن هاى گوناگون آن را كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نقل شده است مى خواستيم به تفصيل بررسى كنيم، سخن به درازا مى كشيد; اگر چه در ضمن اين پژوهش، از برخى از اين سندها و متن ها آگاه خواهيم شد.
به طور كلى مى توان گفت كه اين حديث از مرتبه روايت فراتر رفته و به حد درايت رسيده است. ما برخى از اين متن ها را به عنوان مقدّمه اى بر «حديث خوخه»; (دريچه) ـ كه در دو كتاب صحيح بخارى و مسلم آمده است ـ و آرا و نظريه هاى شارحان و پيشوايان بزرگ علم حديث بر اين روايت، ذكر كرديم.
1 . خصائص علىّ بن ابى طالب عليهما السلام: 7 ـ 71، بيان گفتار رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله: «ما انا أدخلته وأخرجتكم»، حديث 40.