ويژگى ها و امتيازات غدير
در غدير آن چه را كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از ابتداى بعثتش به صورت پراكنده درباره حضرت على عليه السلام فرموده بود جمع كرده و يك جا بيان نمود.
افزون بر آن، غدير ويژگى هايى را درخود جاى داد كه پيش از آن در تبليغ هاى ديگر پيامبر نبود. و بدين سان از اهميت فوق العاده اى برخوردار گرديد كه اهتمام و عنايتى خاص را در تمام جوانب مى طلبيد.
ـ از جمله اين ويژگى ها صراحت كلام پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و روشنى مقصود ايشان بود، تا آن جا كه حضرت به كلام تنها اكتفا نفرموده و عملاً نيز مقصود خود را معرفى نمودند.
ـ ايشان در همان حال كه سخن خود را مى فرمودند، دست على عليه السلام را كه در جانب راستش ايستاده بود گرفته و بالا بردند و با اين عمل نيز شخص مورد نظر خود را به همگان نشان دادند.
ـ از ديگر خصوصيات اين تبليغ نزديك بودن زمان آن به وفات پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله و اطلاع خود حضرت از اين امر بود.
آن بزرگوار در ضمن خطبه اش فرمود:
يوشك أن ادعى فاجيب…;
من به زودى به سوى پروردگارم دعوت مى شوم كه آن را خواهم پذيرفت… .
پوشيده نيست كه اين گونه سخن در چنين موقعيتى، تأثير عميقى بر حاضران گذاشته و حجت را بر همگان تمام و هر عذر و بهانه اى را از آنان مى ستاند.
ـ هم چنين از ديگر امتيازات ماجراى غدير، وقوع آن در ميان جمعيت بى نظيرى از مسلمانان بود. پيامبر صلى اللّه عليه وآله از مدتى قبل اين حج را آخرين حجشان اعلام فرموده بودند; در نتيجه گروه هاى بسيارى از مسلمانان به مدينه آمده تا براى آخرين بار همراه پيامبرشان به حج مشرف شوند و عده زيادى نيز در هنگام مناسك به ايشان پيوستند تا از فيض همراهى با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بهره برند و در نهايت جمعيتى را رقم زدند كه جز خداى متعال شمارشان را نمى دانست.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به همراه اين خيل عظيم مناسك حج را به پايان رسانده و راه بازگشت پيش گرفتند و چون به منطقه غدير خم كه محل جدايى راه هاى اهل مدينه از مصريان و عراقيان بود رسيدند، توقف نموده و به انتظار نشستند تا آنان كه عقب مانده بودند برسند. هم چنين امر فرمودند تا آنان كه جلو رفته اند نيز بازگردند. پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله پس از اقامه نماز برخاستند و خطبه مفصلى خواندند و بدين سان سخن خود را به گوش تمامى آنان رساندند.
ـ از ديگر ويژگى هاى تبليغ غدير، نزول كلام خداوند متعال است كه پيش از خطبه آن حضرت اين آيه نازل شد:1
(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ);2
اى پيامبر! آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنين نكنى، رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از خطرات مردم حفظ مى كند.
بعد از خطبه آن بزرگوار اين آيه نازل شد:3
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دينًا);4
امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را آيين شما پذيرفتم.
ـ هم چنين از ديگر نكات ممتاز اين تبليغ تبريك و تهنيت گفتن آن جماعت بر اميرالمؤمنين عليه السلام است.
البته از نخستين كسانى كه براى اين امر، قدم پيش گذاشتند ابوبكر و عمر بودند!… در حالى كه مى گفتند:
بخ بخ لك يابن أبي طالب، أصبحت وأمسيت مولاي ومولى كلّ مؤمن ومؤمنة;5
خوشا به حال تو اى پسر ابوطالب كه مولاى ما و مولاى هر مرد و زن مؤمن شدى.
ـ و نيز از نكات خاص اين تبليغ پيامبر صلى اللّه عليه وآله شعرى بود كه حسّان بن ثابت با اجازه خواستن از آن حضرت سرود. وى پس از اتمام سخنان پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله گفت: اى رسول خدا! به من اجازه فرماييد از سخنان شما درباره على عليه السلام چند بيتى بسرايم.
حضرت فرمودند:
قل على بركة اللّه;
به لطف و بركت خدا، بگو.
حسّان برخاست و چنين سرود:
يناديهم يوم الغدير نبيّهم *** بخمّ فأسمع بالرسول مناديا
وقد جاءه جبريل عن أمر ربّه *** بأنّك معصوم فلا تك وانيا
وبلّغهم ما أنزل اللّه ربّهم *** إليك ولا تخش هناك الأعاديا
فقام به إذ ذاك رافع كفّه *** بكفّ عليّ معلن الصوت عاليا
فقال: فمن مولاكم ووليّكم *** فقالوا ولم يبدوا هناك تعاميا
إلهك مولانا وأنت وليّنا *** ولن تجدن فينا لك اليوم عاصيا
فقال له: قم يا عليّ فإنّني *** رضيتك من بعدي إماماً وهاديا
فمن كنت مولاه فهذا وليّه *** فكونوا له أنصار صدق مواليا
هناك دعا اللّهمّ والِ وليّه *** وكن للّذي عادى عليّاً معاديا
فياربّ انصر ناصريه لنصرهم *** إمام هدى كالبدر يجلوا الدياجيا;6
پيامبرشان در روز غدير در كنار غدير خم به آنان خطاب نمود. پس تو نيز بر سخن پبامبر گوش فرا ده.
جبرئيل نيز از جانب پروردگارش به نزد او آمده و پيغام آورده بود كه تو از گزند ديگران در امان هستى.
پس آن چه را خدا; پروردگار آن ها بر تو نازل نموده به اينان ابلاغ كن و از دشمنى ها نهراس.
پس او نيز برخاست و در حالى كه دست على را بالا برده بود با صدايى رسا اعلام كرد و گفت:
مولا و ولىّ شما كيست؟ آنان در حالى كه هيچ كدامشان نمى توانستند به كورى تظاهر كنند، گفتند:
خداى تو مولاى ما و تو نيز ولىّ ما هستى و امروز هيچ كدام از ما را از اين امر روى گردان نمى يابى.
و پيامبرشان فرمود: اى على! برخيز كه من خشنودم كه تو امام و هدايت گر پس از من هستى.
پس هر كه من مولاى او هستم اين على مولاى اوست. اى مردم موالى و ياران راستين او باشيد.
سپس پيامبرشان دست به دعا برداشت و گفت: خدايا! بر هر كس ولايتش را پذيرفت تو ولى باش و با آن كه به او دشمنى نمود دشمن باش.
پروردگارا! ياورش را بر ياريش يار باش. يار همان امام هدايت گرى كه به سان ماه شب چهارده تاريكى ها را مى زدايد.
پر واضح است كه سراينده اين شعر از نامداران اصحاب پيامبر بوده و اين ابيات را در حضور آنان و با اجازه آن حضرت سروده است و در پايان نيز پيامبر آن را تأييد نموده و نيكو شمردند.
1 . نزول اين آيه را در غدير: طبرى، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، ثعلبى، ابونعيم اصفهانى، واحدى، ابوسعيد سجستانى، حسكانى، ابن عساكر، فخر رازى، نيشابورى، عينى، جلال الدين سيوطى، و ديگران نقل كرده اند; ر.ك: نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار.
2 . سوره مائده: آيه 67.
3 . نزول اين آيه را در غدير: طبرى، ابن مردويه، ابونعيم اصفهانى، خطيب بغدادى، ابن مغازلى، خوارزمى، حموينى، ابن عساكر، ابن كثير، جلال الدين سيوطى، و ديگران نقل كرده اند; ر.ك: نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار.
4 . سوره مائده: آيه 3.
5 . اين روايت را ابوبكر بن ابي شيبه، احمد، ابوسعد خرگوشى، ثعلبى، ابوسعد سمعانى، خطيب تبريزى، ابن كثير، مقريزى، محبّ طبرى نقل كرده اند; ر.ك: نفحات الأزهار في خلاصة عبقات الأنوار: 7 / 133.
6 . اين اشعار را حافظان اهل سنّت از جمله: ابوسعد خرگوشى، ابن مردويه، ابونعيم اصفهانى، ابوسعيد سجستانى، موفّق بن احمد مكّى خوارزمى، ابوالفتح نطنزى، سبط ابن جوزى، حافظ گنجى، صدر حمّوئى، جمال زرندى، جلال الدين سيوطى و ديگران نقل كرده اند. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه: ر.ك نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار: 8 و جلد دوم الغدير.