4 . معاويه و طرح ترورى ديگر
عبدالرحمان فرزند ابوبكر و برادر عايشه، از مخالفان ولايت عهدى يزيد بود. معاويه در ابتدا پولى به مبلغ يك صد هزار درهم براى او فرستاد و عبدالرحمان در پاسخ به اين عمل گفت:
لا أبيع ديني بدنياي;
من دينم را به دنيا نمى فروشم.
در كتاب الاستيعاب كه از كتاب هاى معتبر به شمار مى رود چنين آمده است: بعد از فرستادن پول توسّط معاويه به عبدالرحمان و قبول نكردنِ او چيزى نگذشت كه عبدالرحمان مُرد!1
با اندكى تحقيق و جست و جو، حقايق بيشترى در چگونگى مرگ عبدالرحمان فاش مى شود. تاريخ نگاران اهل سنّت مى نويسند: معاويه به عبدالرحمان بن ابي بكر گفت: تصميم دارم تو را به قتل برسانم!2
معاويه به طور رسمى او را به قتل تهديد كرد و مدّتى نگذشت كه بدون هيچ مقدّمه اى جنازه عبدالرحمان بن ابي بكر را يافتند.
ابن اثير در تاريخ خود آورده است كه وقتى مروان والى مدينه بود، در خطبه اى چنين گفت: اميرالمؤمنين (معاويه) فرزندش يزيد را به جانشينى خود، براى شما برگزيده است.
عبدالرحمان با شنيدن اين سخن برخاست و گفت: اى مروان! هم تو و هم معاويه دروغ مى گوييد. شما خيرى براى امّت محمّد نخواسته ايد و فقط قصد پادشاهى و سلطنت داريد. شما مى خواهيد سلطنت موروثى درست كنيد، به گونه اى كه هر يك از شما بميرد، فرد ديگرى از خاندانتان جاى او را بگيرد.
پس از اعتراض عبدالرحمان، مأموران حكومت براى دست گيرى او پا پيش گذاردند كه او به خانه خواهرش عايشه پناهنده شد و عايشه از او دفاع كرد تا جايى كه مروان را به صراحت لعن نمود.3
1 . الاستيعاب: 2 / 825 ـ 826 .
2 . تاريخ الطبري: 4 / 226.
3 . «فقام مروان فيهم وقال: إنّ أميرالمؤمنين (معاوية) قد اختار لكم فلم يأل وقد استخلف ابنه يزيد بعده.
فقام عبدالرحمان بن أبي بكر فقال: كذبت، واللّه يا مروان! وكذب معاوية، ما الخير أردتما لاُمّة محمّد ولكنّكم تريدون أن تجعلوها هرقليّة. كلّما مات هرقل قام هرقل…»; الكامل فى التاريخ: 3 / 506، وقايع سال 56 هـ .