چكيده ديدگاه ها
پس از آن چه بيان شد، در نتيجه گيرى از كلمات آنان بايد گفت:
يكم: حكومت يزيد، شرعى و الهى بوده است;
دوم: ناسزا گفتن به معاويه و حتى گمان بد بر او نارواست.
ابن خلدون در اين باره مى نويسد:
إيّاك أن تظنّ بمعاوية رضى اللّه عنه إنّه علم ذلك من يزيد فإنَّه أعدل من ذلك وأفضل;1
از گمان ناشايست نسبت به معاويه بپرهيزيد، همانا عدالت او بيشتر از اين حرف ها و مرتبه اش بالاتر است.
سوم: هر گونه خدشه به حاكميت يزيد، خدشه به معاويه، صحابه و در رأس آنان «شيخ الصحابه عبداللّه بن عمر» است. فردى كه بُخارى در روايتى، بيعتش را با يزيد نقل نموده است و مى گويد: هر گونه طعن و خدشه اى به صحابه مساوى با كفر است!
چهارم: سيّدالشهداء عليه السلام عليه حكومت حقّ قيام و خروج نموده و او خارجى است!
پنجم: همه كسانى كه در ماجراى شهادت سيّدالشهداء عليه السلام شركت نموده اند، بنا به فرمان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله بوده و در راستاى پيروى و اطاعت از پيامبر اين كار را انجام داده اند! ـ پناه مى بريم به خداوند متعال از اين كلماتى كه گفتن و نوشتنش دشوار است ـ چون سيّدالشهداء عليه السلام بر حكومت حقّه يزيد قيام كرده، پس واجب القتل است و از طرفى نه تنها قاتلان او گناه نكرده اند; بلكه به دستور پيامبر عمل كرده و مستحق اجر و ثواب نيز هستند!
آرى، آنان در پى چنين اعتقادى ما را خطاب و سرزنش مى كنند و مى گويند: چرا بر كسى كه قتل او واجب و به حقّ بوده، اقامه عزا مى كنيد و در ايّام عاشورا براى او مجلس سوگوارى بر پا مى كنيد؟ پس ما با شما مبارزه مى كنيم و اين مراسم را از بين مى بريم و حتى اگر بتوانيم شما اقامه كنندگان عزا بر حسين بن على عليهما السلام را هم نابود مى كنيم.
1 . تاريخ ابن خلدون: 1 / 212.