ائمه و مبارزه با باطل
ائمه اطهار عليهم السلام كه حافظان دين هستند با باطل در جبهه هاى مختلف مبارزه كردند، و باطل در يك تقسيم، دو قسم است:
1 . اديان و آيين هاى خارج از اسلام.
2 . مذاهب و افكار انحرافى مدّعى اسلام كه در طول تاريخ به نام دين ظاهر شده و بدعت هاى بزرگى در شريعت پديد آوردند و به اسلام و مسلمانان خيانت كردند.
اصل تأسيس مذهب ـ در مقابل مذهب حق اهل بيت عليهم السلام ـ مبارزه با دين است.
تحريف معنوى حقايق دين; چه در اصول و چه در فروع و تفسير دين طبق هواهاى نفسانى يكى ديگر از راه هاى مبارزه و از بين بردن دين مبين است.
زياد كردن در دين و يا كم كردن امور ثابت در دين نيز يكى از راه هاى مبارزه با دين است.
اهل باطل در طول تاريخ از اين راه ها و راه هاى ديگر با اسلام مبارزه كرده اند كه هر يك از ائمه ما در زمان خودشان حقيقتاً حافظ دين بوده اند و به تمام معانى حفظ دين، در مقابل دشمنان دين كه به تمام معانى قصد از بين بردن آن را داشتند ايستادند و دين خدا را حفظ كردند.
ما در مباحث مختلف بارها گفته ايم كه دين اسلام مركّب و متشكّل از سه قسم است:
1 . اصول دين كه مبانى اعتقادى است.
2 . فروع دين و احكام كه جنبه عملى دارد.
3 . موارد اخلاقى كه اخلاق واقعاً جزء دين است.
ائمه ما عليهم السلام در هر سه بُعد حافظ اين دين بوده اند و دين را قولاً و فعلاً حفظ كردند.
آرى، به لحاظ تعدّد راه هاى مبارزه با دين، ائمه عليهم السلام نيز چون براى حفظ اين دين نصب شدند، از راه هاى متعدّدى دين خدا را حفظ كردند; گاهى از راه شمشير كشيدن، گاهى از راه كشته شدن، گاهى از راه سكوت كردن و گاهى از راه تدريس و تربيت شاگردان دين خدا را حفظ مى كردند و گاهى لازم مى شد به جاى خودشان براى حفظ دين شاگردانشان را مى فرستادند.
پس ائمه عليهم السلام براى حفظ دين خدا نصب شده اند و دين خدا نيز بيش از يكى نيست. خط ائمه عليهم السلام خط دين خداست. بنابراين، هر چه غير از راه اهل بيت باشد، راه غير خدا و خلاف دين الاهى است. نمى شود گفت: هم اين حق است و هم آن ديگرى، همه بر حق هستند و اهل نجات.
براى آگاهى از اين امر به سيره و زندگى ائمه عليهم السلام مراجعه كنيد، اگر در سيره و زندگى آن بزرگواران دقت كنيد خواهيد ديد كه تمام رفتار آنان در جامعه براى حفظ دين و دعوت به دين بوده است. ائمه اطهار عليهم السلام كارهاى سختى به عهده داشتند و با چند جبهه بايستى مبارزه مى كردند:
1 . جبهه زنادقه و ملحدين كه در آن زمان ها زياد و قوى بودند.
2 . جبهه اهل كتاب; پيروان اديان ديگر.
3 . فرقه هاى باطلى كه در درون دين اسلام پيدا شدند و انحرافاتى كه اين فرقه ها ايجاد كردند و يا اشخاصى كه در اين دين; چه در اصول و چه در فروع بدعت گذارى كردند.
ائمّه معصوم عليهم السلام در همه جبهه ها براى حفظ دين مبارزه مى كردند. روايات فراوانى در اصول الكافى و التوحيد شيخ صدوق رحمه الله آمده كه ائمه عليهم السلام با زنادقه، مشركان و پيروان اديان ديگر مناظره هايى داشتند. مطالبى را ابتداءً به شاگردانشان فرمودند و يا در پاسخ سؤالات مختلف بيان داشتند.
در آن زمان ها عدّه اى در جامعه مسلمانان به مفسّر قرآن معروف شدند كه در واقع مفسّر نبودند، ائمّه عليهم السلام بايستى اين ها را به جامعه معرفى مى كردند و اقوال آن ها را رد مى كردند تا مردم فريب آن ها را نخورند.
از طرف ديگر، گروهى ديگر به فقه و فقاهت شهرت يافتند، ائمه عليهم السلام بايستى واقع امر اين ها را بيان مى كردند تا مردم به توسط اين ها گمراه نشوند. در كتاب الاحتجاج شيخ طبرسى رحمه الله احتجاج هاى بسيارى از ائمه اطهار عليهم السلام آمده كه در زمان خودشان با اشخاص مختلف احتجاج كرده اند.
منو