راه شيطان
اولياى شيطان، كفّار و منافقان هستند. قرآن مجيد مى فرمايد:
(إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللّهِ)؛1
آن ها (گمراهان) شياطين را به جاى خداوند، اولياى خود برگزيدند.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ)؛2
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! يهود و نصارا را دوست و هم پيمانان خود قرار ندهيد؛ چرا كه آن ها هم پيمانان يك ديگرند و هر كس از شما با آن ها دوستى كند جزء آن ها محسوب خواهد شد.
اگر انسان باايمان، يهود و نصارا را اولياى خود قرار دهد از زمره اهل ايمان خارج مى شود و وارد زمره آنان مى گردد. نمى شود انسان بگويد: من در راه ايمان هستم در عين حال كسانى را كه در راه شيطان هستند، دوست دارم؛ چرا كه چنين فردى با اين دوست داشتن جزء آن ها مى شود و اين روى گردانى از ايمان، ضررى براى خداوند متعال ندارد. يعنى اگر تمام بشر ساكن روى زمين مشرك بشوند هيچ ضررى براى خداوند متعال و اولياى او نخواهد بود. از اين رو خداوند متعال حساب را روشن نموده و خط ها را جدا كرده است.
با اين بيان از قرآن مجيد، چه كسى مى تواند بگويد كه اهل بيت عليهم السلام در راه خدا نيستند؟
چه كسى مى تواند بگويد كه اينان هدايت گران بشر به سوى خدا نيستند؟
پس اگر كسى از اهل بيت عليهم السلام پيروى نكند و از آن بزرگواران اطاعت ننمايد، به طور طبيعى از غير آنان خواهد بود. قرآن كريم مى فرمايد:
(الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض)؛3
مردان منافق و زنان منافق همه از يك گروه هستند.
كسى كه با منافقان ولايت داشته باشد از آن ها خواهد بود و نبايد ادّعاى ايمان كند. اگر انسان جزء زمره ولايت خداوند متعال باشد، شيطان بر او سلطانى ندارد؛ چرا كه خداوند متعال مى فرمايد:
(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ)؛4
تسلّط و چيرگى او (شيطان) تنها بر كسانى است كه او را سرپرست خود قرار داده اند.
انسان بايد در احوال خودش بينديشد كه جزء كدام زمره قرار دارد، آيا ادّعاى تنها كافى است؟ كسانى ادّعا مى كنند كه ما اهل بيت عليهم السلام را دوست داريم و از فلانى و فلانى نيز بدمان نمى آيد، اين از محالات است كه انسان بگويد كه خدا و اولياى خدا را دوست دارد و فلانى را نيز دوست بدارد.
چنين چيزى ممكن نيست: يا خدا، يا شيطان. از دو حال خارج نيست، همان گونه كه قرآن، اين دو راه را از هم جدا كرده است.
پس هر كس به ولايت شما اهل بيت قائل بشود؛ يعنى به اولويت شما و وجوب اطاعت شما قائل شود از خداوند متعال پيروى كرده است. چون خداوند متعال اين مقام را به بركت عبوديّت ائمّه عليهم السلام به آن بزرگواران داده است. آن گاه مى خوانيم: ومن عاداكم فقد عادَى اللّه. اگر كسى خلاف اين راه را برود و با شما دشمنى كند در واقع با خداوند متعال دشمنى كرده است.
در زبان فارسى اين گونه مى گويند: فلانى با فلانى مخالف است. مخالفت غير از دشمنى است. ممكن است دو نفر باهم در عقيده، فكر و نظر اختلاف داشته باشند، امّا با هم دشمنى و بغض و كينه نداشته باشند.
پس كسانى كه پيرو اهل بيت عليهم السلام نيستند و از ديگران پيروى مى كنند خط آنان از خدا و اهل بيت جداست. گفتيم مخالفان با ائمّه عليهم السلام دو قسم هستند:
1 . كسانى كه با آن بزرگواران مخالف اند، امّا دشمنى ندارند.
2 . كسانى كه مخالف اند و دشمنى هم دارند.
از گروه دوم به نواصب تعبير مى شود و حكم آنان در فقه با ديگران تفاوت دارد.
پس هر كه بخواهد مطيع امر خداوند متعال باشد، بايد ولايت اهل بيت عليهم السلام را بپذيرد، وگرنه مخالف شمرده مى شود، و اگر كسى خلاف راه خداوند متعال را اختيار كند معلوم است كه از رحمت خدا مطرود خواهد بود.
كليد رسيدن به هر موفقيت و هر مرتبه اى تا بالاترين مرتبه قرب، محبت است. از اين رو كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام دشمنى دارند نخست بايد اين دشمنى را رها كنند؛ مانند كسانى كه جهل مركب دارند، نخست بايد از آن جهل خارج و به جهل بسيط منتقل شوند سپس از اين جهل بيرون بيايند و به عالَم نور وارد شوند.
آرى، دشمنان اهل بيت عليهم السلام نخست بايد دشمنى را رها كنند و از در محبّت وارد شوند، وقتى محبّت در دل، جاى دشمنى را گرفت، پايه پيروى، اطاعت و امتثال گذاشته مى شود. لذا كسانى كه با اهل بيت عليهم السلام دشمنى ندارند، سريع تر به ولايت آن بزرگواران مى رسند.
1 . سوره اعراف (7): آيه 30.
2 . سوره مائده (5): آيه 51.
3 . سوره توبه (9): آيه 67.
4 . سوره نحل (16): آيه 100.