سرفصل هاى حكمت
مصاديق، سرفصل ها و سرخط هاى حكمت چيست؟
معرفت خداوند متعال، حقايق قرآن، علم به ملاكات احكام، علم به تمام امورى كه مايه صلاح و سعادت دنيا و آخرت بندگان است و هم چنين علم به تمام آن چه مايه فساد و خسران بندگان در دنيا و آخرت است، همه و همه نزد ائمّه عليهم السلام وجود دارد و همه اين ها سرفصل هاى حكمت هستند.
در گذشته به طبيب، حكيم مى گفتند; چرا كه موضوع علم حكيم بدن انسان بود و او به چيزهاى مفيد و مضر براى بدن آگاهى دارد و راه علاج بيمارى هاى آن را مى داند. از اين رو، چنين فردى به حكيم ملقّب شد.
امّا «حكمت» از نظر ائمه عليهم السلام بر طبق روايات در ذيل آيه مباركه (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثيرًا);1 «حكمت را به هر كه بخواهد عطا مى كند و به هر كس حكمت داده شود، خير فراوانى داده است»; پس در تفسير عيّاشى آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
هي طاعة اللّه ومعرفة الإمام;2
منظور از حكمت، طاعت خدا و معرفت امام است.
و نيز در كتاب كافى آمده است:
طاعة اللّه ومعرفة الإمام.3
و نيز در تفسير عيّاشى آمده است:
إنّ الحكمة المعرفة والتفقّه في الدين;4
به راستى حكمت شناخت و تفقه در دين است.
و در تفسير قمى مى خوانيم:
الخير الكثير، معرفة أمير المؤمنين والأئمّة عليهم السلام;5
منظور از خير كثير، شناخت امير مؤمنان و ائمّه عليهم السلام است.
وقتى حديث: «أنا مدينة الحكمة وعلي بابها» را خوانديم، مى بينيم خود حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله فرموده اند:
إنّ اللّه تعالى آتاني القرآن وآتاني من الحكمة مثل القرآن;6
به راستى كه خداوند متعال براى من قرآن را فرو فرستاد و از حكمت به سان قرآن عطا فرمود.
بنابرآن چه بيان شد تمام حكمت نزد امير مؤمنان على عليه السلام است.
1. همان.
2. تفسير العيّاشى: 1 / 151، حديث 496.
3. الكافى: 1 / 185، حديث 11.
4. تفسير العيّاشى: 1 / 151، حديث 498، تفسير نور الثقلين: 1 / 287، حديث 1135.
5. تفسير القمى: 1 / 92، تفسير الصافى: 1 / 299، تفسير كنز الدقائق: 1 / 653.
6. مجمع البيان: 2 / 194، تفسير الصافى: 1 / 299، تفسير نور الثقلين: 1 / 287، حديث 1137.